فصل سیزدهم: عوامل اسقاط عذاب – توبه 2011/04/15
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: مبدا و معاد
توبه
توبه وسیلهای برای اسقاط عِقاب است و در لغت، «توبه» بازگشت را گویند. توبه رجوع و بازگشت است از معصیت به طاعت، و مرکّب است از علم به عقوبت گناه و خطر و آفت آن، که نتیجهاش ندامت و پشیمانی بر گذشته و فَوات مطلوب است، و از این ندامت و پشیمانی معنی دیگری به حصول میپیوندد و آن اراده و اهتمام به تدارک مافات است.
توبه عقد قلب است به ترک معصیت و اقبال به طاعت، و دوام آن مشروط است به کسر شهوت و جهاد با نفس، زیرا اگر سالک مراقب احوال نفسِ خود نباشد، هر آنی ممکن است آرزوهای نفسانی در دل وی نیرو گیرد و میل به معصیت، اساس توبه را هرچند هم محکم باشد، فرو ریزد و در هم شکند.
اختلاف است میان مسلمین در وجوب توبه و عدم وجوب آن، و علمای خاصه جمیعاً قائلند بر وجوب توبه از کبائر، ولی میان ایشان در وجوب توبه از صَغائر اختلاف است که آیا وجوب توبه از صغائر، عقلی است یا سمعی. بعضی برآنند که وجوب آن عقلی و سمعی است، و بعضی گویند وجوب آن سمعی است نه عقلی، لیکن محقّقانِ علمای ربّانی گویند توبه از کبائر و صغائر و ندامت از قبایح عقلاً واجب است.
اگر کسی گوید در توبه، حاصل کار به ایمان راجع است، زیرا ترک گناه ممکن نیست مگر به صبر، و صبر نشود مگر بـه خوفِ عاقبت، و خوف عاقبت حاصل نشـود مگر بـه وسیله علم بـر ضررِ ذنوب، و تصدیق به آن نشود مگر به تصدیق خدا و رسول او صلی الله علیه و آله، بنابراین کسی که مُصِرّ است بر ذنوب، لازم آید که مؤمن نباشد. جواب این است که اصرار بر ذنوب، گاهی به واسطه فَقد ایمان است و گاهی به واسطه ضعف ایمان، و با ایمان قوی نیز فیالجمله جمع میشود، و با تصدیق صدق رسل و حقّانیّت حضرات انبیا و اوصیا علیهمالسّلام و وقوع عذاب اخروی نیز ارتکاب معاصی ممکن است.
ترک واجب، داخل در کبائر است و عزم بر حرام، اگرچه گناه نیست تا مادامی که به خودِ حرام مرتکب نشده، لیکن تَجرّی و بیباکی است. عزم بر اعمال حسنه را حقتعالی ثواب میدهد، ولی عزم بر شرّ و نیّتِ معصیت را عِقاب نمیکند، و این هم نوعی از تفضّلات خداوند عالم است.
بعضی گفتهاند که اسقاط عِقاب از مؤمنینِ عاصی، منافی عدل است و چون عدل از صفات عظیمه به شمار میرود، مخالفت آن، اَقبحِ قبایح است. ایشان نفهمیدهاند که مُنعِمی و مغفرت، منافی عدل نیست زیرا که گذشتنِ خدای کریم از مؤمنینِ عاصی، بعد از اثبات معاصی ایشان، با عدل منافات ندارد.
بعضی گفتهاند که توبه کس مقبول درگاه الهی نیست مگر این که از تمام گناهان توبه کند، ولی عارفینِ علما تصریح فرمودهاند که صحیح است توبه از بعضی گناهان به شرطی که از نوع گناهانِ دیگرش نباشد، مثل این که تنها از زنا یا شُرب خمر یا از حقّالناس توبه کند، که در این وقت عِقاب آنچه توبه کرده از او ساقط میشود.
توبه بعضی گناهان که از نوع گناهان دیگر شود، صحیح نیست، مثل این که کسی توبه کند که نان حرام نخورد ولی از خوردن گوشت حرام خودداری ننماید، یا توبه کند که غیبت زِید را نکند، لیکن از غیبت دیگران خودداری ننماید، در این صورت، توبه صحیح نیست زیرا معنی توبه که رجوع از معصیب به سوی صلاح است، در آن صدق نمیکند، و توبه نوعی، اهمّ است از توبه صنفی، و توبه نوعی، موجب اسقاط عقاب است ولی توبه صنفی، موجب اسقاط عقاب نیست.
توبه مرکّب است از نَدَم و عزم. بسا که توبه کاذب بوَد و اسم توبه بر آن راست نیاید. علامت صدقِ عزیمتْ آن است که در اوقات متجدّده، پیرامون اهل آن نگردد، از اهل معصیت نفرت داشته و به دیدن و شنیدن معصیت، لذّت نیابد، بلکه استِکراه از آن در نفسِ خود مشاهده کند.
بر هر عضوی توبهای است: توبه دل، نیت است بر ترک حرام، و توبه چشم، فرو خوابانیدن چشم است از محرّمات و توبه دست، ترکِ گرفتن مناهی است، و توبه پا، ترک رفتن به مَلاهی، و توبه گوش، نگاهداشتن آن است از شُنودن اَباطیل.
اما عزم بر عدمِ عود در توبه هم محلّ خلاف است که آیا آن شرط است در توبه یا نه. بعضی برآنند که شرط نیست، لیکن بعضی گفتهاند که عزم بر عدم عود در توبه شرط است، چنان که حضرت علی(ع) فرموده توبه را چند شرط است: ندامت بر معاصی ماضی، و عزم بر عدم عود، و اعاده فرائض، و ردِّ مظالم و استحلال.
عزم بر حرامْ معصیت نیست تا مرتکب آن نشود و لیکن تجرّی بر مولی است و معنی توبه، پشیمانی بر معصیت است، و اگر عقل حکم میکند بر عدم عود و وجوب نَدَم، به قاعده ملازمه، شرع هم حکم میکند به وجوب آن.
بعضی گفتهاند بعد از تذکّر معصیت، واجب است توبه و مُعَلّل کردهاند به این که اگر بعد از تذکّرِ معصیت، نادم نشود، لازم آید که مُشتهی آن باشد و این موجب ابطال ندم و رجوع بر اصرار است.
خلاف است در این که آیا بعد از تذکّرِ معصیت، تجدید توبه واجب است یا نه. بعضی قائلند بر عدم وجوب آن، لیکن از اخبار و آیات چنین مستفاد میگردد که تا حضور موت، توبه مقبول درگاه الهی است و بعد از حضور موت، دیگر توبه مقبول درگاه الهی نیست.
چون خداوند متعال خود را به توّاب و رحیم و غفّار وصف نموده، و وعده قبول و مغفرت به تائبین داده، و باب توبه را تا حضور موتْ مفتوح فرموده، واجب است که بندگان، معصیت بر این خدای رحمان نکنند، و اگر وقتی مغلوب نفس امّاره شدند، به زودی توبه و استغفار کنند و عدم عود را از حقتعالی مسألت نمایند تا این که دوباره شیطان بر قلب ایشان راه نیابد.
خلاف است در این که آیا توبه صحیح است با عدم تمکُّن، بعضی بر آنند که با عدم تمکّن به گناه، توبه صحیح نیست، لیکن از کلام بزرگان چنین استفاده میگردد که توبه او صحیح است به جهت آن که، عدم عود در توبه معتبر است و این در حقِّ شخصِ غیرِ متمکّن ممکن است و بر فرض تمکّن، عدم عود بر او محال نیست، و نیز ترک گناه در آینده، خودْ یکی از ثمرات توبه است.
استدلال میکنیم به این که اگر توبه غیر متمکّن صحیح نباشد، ناامید شود و این خود از گناهان کبیره است و با عدم صحّت توبه، اگر شخص مکلّف شود، تکلیف مالایطاق لازم آید.
خلاف است در این که آیا سقوط عقاب به سبب کثرت ثواب توبه است یا به جهت نفس توبه، بزرگان قائلند بر دوّمی. قائلین بر کثرت ثواب در توبه چنین استدلال میکنند که، اگر سقوط عقاب به سبب نفس توبه باشد، هر آینه ساقط شود عقاب از کفّار به محض معاینه آتش دوزخ، و حال این که چنین نیست. جواب میدهیم که توبه یا عدم توبه در دار تکلیف است و آخرت دار تکلیف نیست.
دَرِ توبه الهی همیشه باز است و حاجِبی نیست و یدِ رحمت خداوند رحمان هر آن باز است. او دوست میدارد توبهکنندگان را و توبه ایشان را نیز قبول میفرماید: «إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ: خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست میدارد» و در حدیث آمده: «اَلتّائِبُ مِنَ الذَّنبِ کَمَن لا ذَنبَ لَهُ: توبهکننده از گناه، همانند کسی است که گناهی ندارد».
توبه و انابت، از جمله فرایض مقرّره است. آیات بیناتِ قرآنی و شواهد عقلیّه بر وجوب توبه و فوریّت آن، بسیار است. بنابراین، از اهمّ مهمّات برای طالب، مبادرت است بر توبه و ترک تسویف و تأخیر آن.
برای اهل تسویف دو خطر عظیم است: یکی آن که به کثرت معاصی، قَسوَت قلب حاصل گردد و آئینه دل زنگ گیرد و از قبول جلا مُتَعسِّر گردد، غالباً در این حال بماند. دوّم امکان معاجله موت و ضیق وقت از توبه و عمل به مقتضای آن از تدارکات لازمه. پس چگونه شخص عاقل تسویفِ توبه کند و حال آن که در خبر آمده، فریاد و استغاثه اهل دوزخ، بیشتر از جهت تسویف توبه است.
پشیمانی از معصیت باید به جهت قبح آن بوده و به رضای حقّ باشد وگرنه توبه قبول نخواهد شد. بعضی گفتهاند توبه باید خالصاً لِوَجهِ الله باشد و اگر مُشوب به قصد بهشت و خوف عقاب باشد، توبه صحیح نیست، لیکن محقّقین علمای ربّانی فرمودهاند: توبه طَمَعی و خوفی نیز خالی از اجر نیست و در صحت آن اشکالی نمیباشد. زیرا که حبیب، خود این عمل را دوست دارد، پس ابتغاء وَجهِ الله با نظرِ طمع و خوف معنوی، منافات ندارد.
توبه نصوح آن است که خالص از شوائب بوده و به رضای حقّ باشد، در این مقام است که در دل خشوع و انکسارْ ظاهر گردد، و زایل میشود حِقد و حسد و سایر صفات رذیله، و کمال همت به سوی کسب رضای خدا باشد.
یکی از ندیمان حضرت امام محمّد باقر علیهالسّلام از آن حضرت پرسید: به درستی که ما میآییم خدمت شما، پس بیرون میرویم در حالی که قلوب ما رقیق شده و مال و منالِ دنیا پیش ما خوار و ذلیل میگردد، بعد از این که از خدمت شما خارج شدیم و با مردم معاشرت نمودیم، باز دنیا در نظر ما محبوب میگردد، علت این را بیان فرمایید. آن حضرت فرمود: این است، جز این نیست که قلوب به سبب توجه به حق، رقیقتر شده و به سبب عدم توجه به حق، صعبتر میگردد.
یکی از اصحاب حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله خدمت آن سَرور عرض کرد که ما میترسیم بر خود از نفاق. آن حضرت فرمود: برای چه میترسید؟ عرض کرد وقتی که خدمت شما میآییم و شما ما را متذکر شده و راغب میکنید به آخرت، در نتیجه دنیا را فراموش میکنیم و زهد میورزیم، به مرتبهای که گویا آخرت و بهشت و دوزخ را میبینیم، و بعد از این که از خدمت شما خارج شدیم و با مردم مجالست نمودیم و بوی اولاد شنیدیم و اهل و عیال را مشاهده کردیم، نزدیک میشود که از حالت اوّلی که نزد شما بودیم برگردیم، گویا که ما هیچ بر سرِ حالتی نبودیم، آیا این برای ما نفاق نمیشود؟
آن حضرت فرمود: نه چنین است، بلکه اینها خُطُوات شیطانند که شما را ترغیب میکنند به دنیا. هرگاه شما همیشه بر آن حالتی باشید که وصف کردی، به خدا سوگند هر آینه ملائک با شما مُصافحه میکنند.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.