زیباشناسی در پرتو تزکیه نفس 2008/06/11
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد اول
از مهمترین وظایف سالک این است که زیباشناس باشد، بداند زیبایی چیست و زیبا کیست وگرنه خود را در فضای محدود و منحوس هویپرستی محبوس مینماید. منطقیّون در برابر این موضوع که زیبایی چیست و زیبا کیست، در پی آنند که زیبایی از کدام جنس و فصل است، آیا از مقوله کمیّات است یا کیفیّات، اِنفعالات یا اضافات، جواهر یا اعراض و این که آیا میتوان برای آن فرمولی تهیه کرد یا نه؟
امور فوقالذکر همه مربوط به زیبایی ظاهری و جزیی است، اما زیبایی منحصر به زیبایی ظواهر نیست. در مقابل زیبایی ظاهری، انبوه زیباییهای باطنی قرار دارند و در میان آنها، کاملترین و عالیترین زیبایی نمایان است؛ چنان زیبایی که کیستی و چیستی بر آن راه ندارد. در برخی مردان الهی نیز در مقام اتصال، چیستی و چگونگی نمیتواند وجود داشته باشد، زیرا چنان زیبایی «مِمّٰا یُدْرَکُ وَ لاٰیُوصَفُ: از اموری است که ادراک شود ولی به وصف در نیاید». خوشا به حال آنان که چنین زیبا و زیبایی را مشاهده نمودهاند.
کسی که از زیباییهای باطن و زیبای مطلق بیخبر است و زیبایی را تنها در ظواهر میداند، او حقیقتاً زیبایی را درک نکرده است. هر یک از حواس نوعی زیبایی را درک میکند، چنآن که ادراک زیباییهای گلها، ستارگان، زمین و آسمان، اقمار و شُمُوس، طلوع و غروب آفتاب همه مخصوص قوه باصره است و سایر قوا مانند سامعه، لامسه، شامه و ذائقه را از آن بهرهای نیست. زیبایی زیبای حقیقی را تنها دیدگان عقل سلیم میتواند مشاهده کند. البته چون انسان خود را به این مقام رساند، آنگاه حتی دیدگان و سمع و شامه و لامِسه و ذائقه ظاهری او هم زیبایی حقیقی را ادراک مینماید، زیرا همه آنها تحت فرمان عقل الهیند و در این مقام، انسان در اوجی برتر از احساس و خیال قرار گرفته است.
حس زیباییشناسی، این نیروی مقدس را خداوند تعالی در انسان به ودیعه نهاده است. عدهای برآنند که این سرمایههای وجدانی و فکری پس از احساس و تجربه حاصل شده است. گویند که ذهن در ابتدا خالی محض بوده و سپس اینها از روزنه و دروازههای حواس وارد شدهاند؛ لکن بعضی معتقدند که محتویات قلبی و ذهنی و احکام آنها دو بخش است: قسمتی از آنها پس از احساس حاصل شده و قسمتی دیگر فطری انسان است. قرآن مجید در این باره میفرماید: «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحیٰهٰا وَ الْقَمَرِ اِذٰا تَلیٰهٰا وَ النَّهٰارِ اِذٰا جَلّیٰهٰا وَ اللَّیْلِ اِذٰا یَغْشیٰهٰا وَ السَّمٰاءِ وَ مٰا بَنٰاهٰا وَ الْاَرْضِ وَ مٰا طَحیٰهٰا وَ نَفْسٍ وَ مٰا سَوّیٰهٰا فَاَلْهَمَهٰا فُجُورَهٰا وَ تَقْویٰهٰا قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکّیٰهٰا وَ قَدْ خٰابَ مَنْ دَسّیٰهٰا» سوگند به خورشید و تابندگیش، سوگند به ماه چون پی خورشید رود، سوگند به روز چون زمین را روشن گرداند، سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد، سوگند به آسمان و آن که آن را برافراشت، سوگند به زمین و آن که آن را گسترد، سوگند به نفس و آن که آن را درست کرد، سپس پلیدکاری و پرهیزگاریش را به آن الهام کرد، و هر که آلوده و مدفونش ساخت قطعاً درباخت» .
سوگند آخر به صراحت دلالت دارد که به طور حتم و یقین، فُجُور و تقوی فطری است. انسان از ابتدا مجهّز به این الهامات فطری گردیده و غریزه زیباییشناسی در نهاد او به ودیعه گذاشته شده است.
در زمان حضرت رسول اکرم(ص) فردی به این آیه شریفه برخورد: «تَعٰاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْویٰ وَ لاٰ تَعٰاوَنُوا عَلَی الْاِثْمِ وَ الْعُدْوٰانِ: در نیکوکاری و پرهیزگاری با یکدیگر همکاری کنید و در گناه و تعدی دستیار هم نشوید»، خواست معانی حقیقی بِرّ و تقوی و اِثم و عُدْوان را بداند، پیش آن بزرگوار رفت. حضرت فرمود: «قبل از این که پرسش کنی آیا مایلی که سؤال تو را اظهار کنم»؟ عرض کرد بفرمایید یا رسول الله. حضرت فرمود: «تو آمدهای که از معانی حقیقی برّ و تقوی و اثم و عدوان بپرسی»، آنگاه انگشت مبارک خود را به سینه آن مرد گذاشت و فرمود: «این سؤال را به قلب خود مطرح کن و پاسخ را از دل خود بشنو، زیرا خداوند فجور و تقوی را بر دل انسان الهام فرموده است». البته در این راه انسان محتاج مربّی حقیقی است که حس و درک زیباییشناسی او را پرورش دهد.
زیبایی حقیقی در عوالم باطنی است و آنچه در این جهان ظاهر شده، جلوهای از زیباییِ آنجاست و آخرین مرحله ادراک زیبایی، مشاهده جمال ازلی است. بنابراین باید به ادراک زیباییهای باطنی پرداخت. چه بسیارند افرادی که زیبایی و جمال را تنها در ظواهر مشاهده میکنند و به علت بیخبری از زیباییهای باطنی، زیبایی صاحبان اخلاق و صفات الهی را مشاهده نمیکنند. اما آنان که معتقدند زیباییها در اخلاق الهیه است، میکوشند این حس زیباشناسی را در خود و دیگران زنده کنند.
یکی از وظایف مهم رهبر و مُرشد حقیقی، پرورش حس زیباشناسی در طالبین است. کسانی که زیبایی را در مکارم اخلاق مشاهده کنند، غیبت نکرده و دروغ نمیگویند.
کسی مرتکب دروغگویی و خیانت میشود که زیبایی راستی و امانت را مشاهده نکرده باشد، باید در اینان حس زیباشناسی را پرورش داد.
بدبختترین فرد کسی است که در محدوده زیباییهای ظاهری محبوس باشد. کسی که اسیر نفس و ظواهر باشد و خود را در فضای محدود و مَنحوس عالم نفسانی محبوس کند، راه حرّیت و کمال را بر دل و جان خود مسدود میسازد. بزرگترین دام شیطانی عشق به ظواهر است که روح و دل او را از تکامل باز میدارد و توان انجام شایسته وظایف را از او سلب مینماید.
افرادی که از زیباییهای روحی و باطنی بیخبرند، باید خود را به دیار عاشقان حقیقی برسانند و خویشتن را در معرض طوفانهای شدید کلام بزرگان قرار دهند، تا ابرهای سیاه خودپرستی را از افق فکر آنان پراکنده سازد و به ودایع «وَ نَفْسٍ وَ مٰا سَوّیٰهٰا فَاَلْهَمَهٰا فُجُورَهٰا وَ تَقْویٰهٰا: سوگند به نفس و آن که آن را درست کرد سپس پلیدکاری و پرهیزگاریش را به آن الهام کرد» رسانده و به ادراک زیبایی جمال ازلی موفق گرداند.
بزرگان اتصالاً هشدار میدهند که ای مردم دنیا به عهد الهی وفادار شوید تا دنیا شما را نفریبد! بدانید آنجا که مکرپردازی و حیلهگری، هشیاری نامیده شود، هشیاریها به واسطه تخدیر عامل خودخواهی از عرصه حیات رانده شدهاند!
ای مردم دنیا! شما از خود بیگانهاید، بیایید خود حقیقی را بشناسید. مادام که انسان بیگانگی از خود و پستی و حقارت آن را درک نکند، به خودآشنایی نرسد. خودآشنایی زمانی آغاز میگردد که آدمی طعم تلخ از خودبیگانگی را چشیده و خودهای گذشته و فرسوده و فعالیتهای منحوس و تکراری را از خود طرد کند. حصول این موفقیت منوط به درک عظمت استعدادهای خود است. چه در آن صورت نمیگذارد این عظمتها به قلمرو بیگانگی از خود برگردد، و آن خودی را که سرمایه سعادت ابدی است، ارزان بفروشد؛ چنآن که قرآن مجید در حق آنان میفرماید «وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغٰاءَ مَرْضٰاتِ اللهِ: از مردمان کسی است که خود را برای رضای خدا میفروشد».
در این تحولات، خودهای گذشته و فرسوده مورد بیگانگی قرار میگیرند و خودهای تکاملیافتهتر با چهره زیبا وارد درون میگردند، در این مقام است که اجازه ورود به حوزه لقاءالله و رضوانالله در ایّامالله حاصل میشود.
آری کسی که خود را بشناسد، راه حق را طی میکند و خویشتن را در مجرای معاملهگری با هوی و هوس قرار نمیدهد. اما فردی که قدرت حقگویی ندارد، چگونه میتواند شخصیت با عظمت مردان الهی را بشناسد. او که نادان به خویشتن است، به نیازهای باطنی خویش هم نادان خواهد بود و آن که خود را شناخت، نیازهای معنویش را خواهد دانست.
اساسیترین نیازهای باطنی انسان تصفیه و تزکیه است که علت خودشناسی و زیباشناسی است. هرچه این تصفیه و تزکیه در سطح بالاتری به مقام تحقق برسد، حجابهای باطنی از چهره زیبای شخصیت او بیشتر برداشته شود. عاشقان جمال حق آنانند که به کلّی آن حجابها از چهره خود حقیقی ایشان برداشته شده است.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.