تسلیم و مراتب آن 2009/05/19

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد سوم

تسلیم و مراتب آن

از حالات سالکین طریق حق که در بین سلوک عارض می‌شود، تسلیم است. مقام تسلیم فوق مقام توکل است، چه در توکل سالک در انجام امری خدا را وکیل نموده و تعلق خود را به آن کار باقی می‌داند، ولی در تسلیم قطع تعلق نموده تا هر امری که آن را به خود متعلق می‌شمرد، متعلق به او داند.

تسلیم، انقیاد باطنی و اعتقاد قلبی در مقابل حق است. تسلیم یعنی رهرو طریق سعادت و کمال، اخلاق و رفتار حضرت رسول اکرم (ص) را الگو و سرمشق خود قرار دهد و تسلیم آن بزرگوار گردد که در حقیقت، تسلیم به اوامر و نواهی خالق متعال است.

تسلیم، عمل عقل و حکم فطری است و ضد آن، شک و خاضع نشدن قلب در برابر حق است که از معیوب شدن نفس حاصل می‌گردد. بنابراین در مقابل تسلیم، شک قرار می‌گیرد نه جحود و انکار. زیرا شأن عقل سلیم، حکم قطعی است، اما شأن نفوس رحمانی حکم قطعی نیست. نفوس رحمانی غالباً در مقام شک واقع شده حکمشان به طریق تردید است و اگر گاهی جزم و قطعیتی نشان دهند، یا برخلاف واقعیت است و یا در جهت انکار واقعیت.

توصیه و سفارش بلیغ پیشوایان الهی به اعراض از دنیا و عدم اشتغال دل به آن، برای مهیا شدن به امر آخرت یا لقاءالله است. کسی که او را آرزوی لقاء حق ا ست و امیدوار است که بتواند به یاری الهی مراحل آن را طی کند و در آخرین مرحله به وصال حق رسد، او شیفته و فریفته دنیا نمی‌شود. حتی در موقع تذکر این امر مقدس، صفا و حظی ماوراء سایر صفاها و حظوظ در او به ظهور می‌رسد.

همه شرایع و ادیان آسمانی، اخلاق و معاملات، بدایات و نهایات آن برای موفقیت به لقاء و وصال حق است. جامع این معانی و کفیل آن، تسلیم است. شرک،شک, خودنمایی و غرور از آنجا ناشی می‌شود که روح انسان تسلیم ولی مطلق که حق تعالی است، نگردد.

با تسلیم روح به حق، کشور وجود کلاً تسلیم حق می‌گردد و قلب همچون تن، از عیوب و آفات سالم شده و بدون اسارت در پرده‌های ضخیم طبیعت، می‌تواند حق را بیابد و تسلیم گردد. اما در قلوب معیوب و اسیر در پرده‌های تاریک طبیعت، آفت خودبینی جایگیر می‌شود.

سالک به واسطه صفت برجسته تسلیم، موفق به پیمودن مقامات معنوی و دریافت معارف الهی می‌گردد. کسی که تسلیم شد و اخلاق و رفتار حضرت اشرف کائنات و اوصیاء ایشان را شعار و دثار خود کرد، او با قدم‌های آنان سیر نموده و قطعاً به مقصود می‌رسد. اهل معرفت که قدم در جای پای حضرات اوصیاء و اولیاء گذاشته‌اند، بسی بیش از حکماء به مقصد نزدیکند. البته غرض، ترک تفکر و تعقل نیست اما بسا از حکماء و فلاسفه که به علت مراجعه به عقل خود در معالجه خویشتن، عاقبت منحرف شدند. لذا امر است که انسان در جستجوی عارفین و علمای ربانی، آن پزشکان متخصص روحی باشد و بدون چون و چرا در نسخه‌های آنان، تسلیم گردد.

تسلیم را مراتبی است:

اول ـ تسلیم شدن سالک است به آنچه از عالم غیب در عالم شهادت شهود می‌کند، به سببی از اسباب سماوی یا ارضی. سالک الی الله باید متوجه باشد که در این حوادث شک و شبهه‌ای در قلب او داخل نشود.

دوم ـ تسلیم شدن علم ظاهر است به علم باطن، زیرا بعضی امور از نظر سالک عارف مخفی است و حِکَم و مصالح آنها را جز خدا کس نداند.

سوم ـ تسلیم نمودن آنچه غیر حق است به حق تعالی، بدون این که تسلیم خود را مشاهده نماید. زیرا در شهود تجلی حق، باقی نمی‌ماند چیزی از ظلمات عالم امکان، به جهت آن که عارف در این مرتبه خالص می‌گردد از برای شهود حق تعالی و صفات و افعال او، و در نتیجه سالم می‌ماند از شهود تسلیم و سایر متعلقات خود.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.