گفتار دوم 2013/10/03

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: تعلیم و تربیت (ارشاد) – جلد دوم

معالجه بیماری‏های روانی و تحصیل قلب سالم، نه چیزی است که عاقل آن را آسان بگیرد و یا از آن صرف نظر نماید و چون برای به دست آوردنش باید زحمت بکشد و جهاد با نفس نماید و از بعضی خوشی‏ها بگذرد نباید دست از آن بردارد، بلکه به فواید بزرگ و مقامات عالیه آن نیز که برای زندگی پاکیزه انسانیت است توجه کند تا رنجها آسان و سختی‏ها راحت گردد.
صاحب قلب سلیم تا در دنیا است با کمال امن و خشنودی از پروردگارش به سر می‏برد و رنجهای عالم مادی را به لذایذ روحانی جبران کند، و وقتی که از این عالم درگذشت به یک زندگی سراسر خوشی و سرور نائل گردد.
بعضی از مسلمانان به پاره‏ای دستورات قرآن مجید ظاهراً عمل کرده و به صورت بی‏مغز و جان آن قناعت، و سایر دستورات قرآن را نادیده گرفته‏اند و خود را صاحب قلب سلیم می‏دانند به خیال این که آن عذاب ها و عقوبت‏هایی که برای بیماران روانی است درباره کفار است، از این جهت مغرور گشته در جهل مرکب می‏مانند.
سبب این پندار نادرست این است که خیال می‏کنند بیماری روانی تنها همان کفر است، غافل از این که بیماری روانی بسیار است و کفر نیز از جمله آنها است.
دلی که خالی از نور ایمان باشد بیماری‏هایی دارد که قرآن مجید از آن تعبیر به کوری و کری و گنگی نموده است، یعنی گوش دلشان از شنیدن حق کر است، و زبان دلشان از گفتن حق گنگ، و چشم دلشان از دیدن حق کور است.«صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ»  و نیز می‏فرماید: دیده ایشان روز قیامت هم مانند دنیا کور خواهد شد.«وَمَن کَانَ فِی هَـذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الآخِرَهِ أَعْمَى»  از این آیه و آیات دیگر معلوم می‏شود که روز قیامت برون ها مانند درون ها خواهند شد.
پس کسی که در دنیا آیات حق را به دیده دل نمی‏بیند در آخرت نیز نعمت های الهی را نخواهد دید، و کسی که گوش دلش از شنیدن حق کر است، فردا نغمات الهی را نخواهد شنید. قرآن مجید چنین دلهای خالی از ایمان را بیمار: «فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ» ، مُهر شده: «فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ » ، بسته شده:«أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»  و چرک شده یا زنگ زده: «کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ»  و ایشان را در ردیف جانوران و پست تر از آنها دانسته است«أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ».
خداوند متعال بشر را به دادن قوا و استعدادی که بتواند با آنها حق را ببیند و بشنود و بپذیرد بر سایر مخلوقات برتری داده، کسانی که این قوا را هدر دهند از مقام انسانیت محروم، و در همان حد حیوانیت باقی هستند. در دعای حضرت سجاد علیه السلام آمده است که اگر بشر خدا را نشناسد و او را منعم نداند و نعمت هایش را صرف کند لیکن شکر او را بجای نیاورد هر آینه از مقام شامخ انسانیت بیرون و در حد حیوانات قرار گرفته است؛ و نیز قرآن مجید ایشان را مردگان یاد کرده و می‏فرماید: تو نمی‏توانی سخن حق را به کسانی که مردگانند بشنوانی.
باید دانست که ایمان، روان را به منزله غذای مناسب برای بدن است، همان طوری که غذای بدن نرسد قوای نباتی و حیوانی ضعیف شده و از کار می افتند و بالاخره شخص می‏میرد، روان نیز در نتیجه بیماری‏های روانی، جهت انسانیتش ضعیف شده و از زندگی پاکیزه و روحانی بی‏بهره گشته تا جایی که از مقام انسانیت افتاده و به هلاکت همیشگی و مرگ جاودانی مبتلا می‏شود.
اگر کسی گوید شما می‏گوئید اهل ایمان در هر دو سرا در زندگی پاکیزه، و همیشه در نعمت و خوشبختی و سرور است و جز او همیشه در رنج و بلا و اسیر هوای نفس و بدبختی و اندوه است، ما بسیاری از اهل ایمان را می‏بینیم که در دنیا گرفتار انواع رنجها و سختی ها هستند و بسیاری از بی ایمانها را می‏بینیم که در خوشی و کامرانی بسر می‏برند.
پاسخ این است که اهل ایمان ناراحتی ها و اندوه عالم طبیعت را به گلزار دل خویش راه ندهد و هرچه رنج و سختی بیند به جانش آفتی نرسد، و قرآن مجید هم می‏فرماید برای ایشان است ایمنی و ایشانند راه یافتگان.
مرد مؤمن واقعی در دنیا آرزوئی جز خشنودی پروردگارش ندارد که دچار ناکامی و نامرادی گردد، خدا را سرپرست خود و دیگران دانسته و او را به قدرت و حکمت و مهربانی شناخته و خود را بنده و او را مولا پذیرفته، دل او در برابر پیشامدهای ناگوار دچار اضطراب و طپش نخواهد شد.
خداوند متعال در سوره نساء می‏فرماید: ای اهل ایمان اگر شما در دنیا رنج می‏برید و ناراحتید بی ایمانان نیز مانند شما رنج می‏برند و ناراحتند، با این تفاوت که شما امید به خدا دارید لیکن ایشان امیدی ندارند و در ظلمت ناامیدی و سرگردانی گرفتارند «إِن تَکُونُواْ تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللّهِ مَا لاَ یَرْجُونَ» . اگر بی ایمان در دنیا ظاهراً خوش است باطنش در اضطراب است، زیرا بشر آرزوهای بی‏پایان دارد و او به صد یک آرزوهایش نمی‏رسد، این است که همیشه در آتش محرومیت و سختی می سوزد. و نیز آنچه را دارا است از زوال آن می‏ترسد زیرا دارائی‏های دنیا در معرض فنا است، با مرگ شخص یا زوال آن نعمت، بین ایشان جدائی افتد.
مراد از ایمانی که وسیله پاکی از بیماری‏های دل است ، همانا یقین به مراتب توحید و معاد است . کسی که به نور یقین، خود و دیگران را بنده خدا دانست و آنچه در دست هر که هست همه را مال خدا دید و دانست که بازگشت همه به سوی اوست، برای این شخص بیماریِ روانیِ موردی ندارد زیرا با تابش نور یقین، ظلمت این بیماری‏ها از بین می‏رود.
پس باید طالب قلب سلیم و خواستار دنیا و آخرت، تحصیل کمال یقین را که اساس اعتقادات و چاره بیماری‏های روانی است بر سایر خواسته های خویش مقدم دارد.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.