ظاهر و باطن احکام 2008/02/21

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد اول

ظاهر و باطن احکام

آدمی در عالمی سراسر معنوی زندگی نمی‌کند که همه ظهورات آن روحانی و معنوی باشد، لذا هر حرکت ظاهری او باید نمایانگر سیری معنوی و الهی باشد؛ جملگی طاعات و عبادات الهی عهده‌دار این امورند.

هر ‌آیتی از قرآن را ظاهری است و باطنی، و هر بَطْنش را نیز بطنی است تا مرتبه هفتم که آن هم کنایه از کثرت باشد. همچنین کلیه تکالیف و وظایف و احکام الهی هم ظاهری دارند و باطنی، لذا هیچ حُکمی از احکام و امری از اوامر نیست که در عین توصیه به انجام ظاهری آن، توصیه بر امر باطنی نشود.

علم به ظواهر احکام هر چند توأم با عمل باشد، بدون علم و عمل به بواطن احکام الهی، انسان را به هدف اصلی نمی‌رساند. کسی که عامل به ظاهر احکام است، تمتّع و التذاذش از ظواهر بوده، نور ضعیف حاصله از آن به سرعت به خاموشی می‌گراید. ولی آنان که به توفیق الهی به احکام باطنی شرع مقدس نیز عالم و عاملند، نورانیت آنان از چراغ فروزان الهی است که خدای تبارک و تعالی در قلب آنان برافروخته که هرگز خاموشی به آن راهی ندارد.

بدون جمع شرایط باطن، هیچ عبادت و ذکری مقبول درگاه الهی نیست، و انجام تکالیف ظاهری موجب تقویت روح در انجام تکالیف باطنی است. در حقیقت علم و عمل به ظواهر احکام، سالک را آماده پذیرش باطن احکام می‌نماید. از این‌رو تا فردی شرایط ظاهری احکام را نتوانسته در خود جمع کند، نفس و قلب او آماده برای پذیرش باطن احکام نیست.

عبادات و طاعات و اوراد و اذکار الهی دو قسمند: در برخی عبادات، جمع شرایط باطنی کافی است، هرچند اثری از آثار ظواهر مشاهده نشود مانند ذکر قلبی. در قسم دیگر، ولو تا حدّی شرایط باطنی فراهم گردد، ولی تا جمع شرایط ظاهری نشود، مقبول درگاه الهی نیست. در این گونه عبادات، شرایط ظاهری اثراتی در حصول شرایط باطن دارد و عدم مراعات آن به شرایط باطنی آسیب می‌رساند، لذا شرایط ظاهر و باطن باید توأم باشد تا به مرتبه مقبولیّت برسد.

عمل کردن به باطن شریعت، سیر نمودن به سوی خداست با مَشاعِر باطنیه. چنان که بر بدن ظاهری عباداتی است، بر بدن باطنی نیز عباداتی فرض است. خطا کردند آنان که ظاهر را گرفتند و باطن را ترک کردند، یا باطن را گرفتند و ظاهر را ترک نمودند، پس اعتدال این است که در اصلاح هر دو کوشی تا به مطلب رسی، که عارفان طریق حق چنین کردند.

اصلاح باطن سخت‌تر است از اصلاح ظاهر، و هر که باطنش بدتر از ظاهر او شود، مُنافِق است. مؤمن کسی است که خلوتش مانند جلوتش باشد، بلکه در خلوت راغب‌تر و حریص‌تر باشد بر ذکر و عبادت و اطاعت تا اخلاص حاصل آید.

حصول اخلاص بدون ‌ریاضت و مجاهدت امکان‌پذیر نیست، لکن طالب ‌کمال و وصال قبل از آماده شدن برای مجاهدت و ریاضت، باید به اوامر و نواهی الهی آگاه باشد. ممکن است معرفت به این امور آسان به نظر رسد، اما چه بسیار از دانشمندان و علما که چنین پنداشتند درحالی که مطالعه آنها در موضوعات، عمیق و همه‌جانبه نبوده و بسا قُضّاتی که حکم آنها شرعی نبوده و تنها خود گمان کردند که قضاوتشان الهی ‌است. زیرا چه بسا عقل ‌ظاهر حکم کند به انجام عملی که نباید کرد، و یا امر نماید به اجتناب از مباشرت به امری که باید کرد، این است که آشنایی و آگاهی به بواطن احکام، از جمله فرایض دینی است.

در شریعت مقدس اسلام، قُضّات و حُکّام الهی آنانند که علاوه بر تعلیم و تعلّم ظاهر احکام، به باطن و حقیقت آنها نیز واقفند، که میزان شایستگی، صرف آشنایی به ظواهر احکام نیست.

اگر کسی بتواند ظواهر احکام را هم از علوم و معارف الهی استخراج کند، با اتکاء به عقل و فکر خویش نمی‌تواند بواطن آنها را دریابد، مگر این که درک استاد کامل الهی نماید و در اثر ارشاد او صاحب عقل سلیم گردد.

رهرو طریق الهی باید واقف گردد که قِلّت ریاضت توأم با تَعَرُّف و تفکر، کثیر است و کثرت ریاضت بلاتعرّف و تفکر، قلیل. بسا افرادی که بدون درک این دقایق و مراتب، آماده ریاضت و مجاهدت شدند، امّا از این حرکت جز اتلاف عمر و بازماندن از کمال بهره‌ای نبردند. آنان سرمایه اصلی و باطنی خود را که معرفت اجمالی است، در بوته شهوات گداخته و به اتمام رسانیدند. در حالی که بدون این سرمایه اصلی و الهی، ولو کسی ظاهراً هزاران عبادت و عمل خیر انجام دهد، در پیشگاه الهی ارزشی ندارد که عمل خیر از انسان مُتّقی مقبول است.

بنابراین بر مجاهد است که فشار سختی بر هوای نفس خود وارد آورد و در این راه تلخی‌ها بچشد، از دنیا و لذایذ مادی غیرمشروعه رو برگرداند و به ناکامی‌ها تن در دهد. آنچه را که نفس می‌خواهد رها کند و خاک بر فرق آرزوهای نفسانی بپاشد، هر چند در این راه، مردم به دیده تعظیم در او ننگرند، که این تعظیم­ها غالباً تیر خطرناک و مُهلِکی است برای روح او و جامعه، امّا در طاعت حق علاوه بر نفع دنیوی و اخروی فرد، منافع جامعه نیز منظور است. پس تحمل این ریاضت و مجاهدت از سنخ کوشش در جهت منافع بشریت است و تا سالک از آن استقبال نکند، هنوز از خواب غفلت بیدار نشده و از پرده پندار در نیامده است.

آری تا با خودیّت و استقلال در خود می‌نگری هرگز معنی بندگی و عبودیت را نفهمیده‌ای، و تا از خود بیگانه نگردی به حق آشنا نشوی. تا از خود فانی نگردی به او باقی نشوی، و تا به قدم امیدواری سیر راه دور و دراز ننمایی در منزل امن و امان نیاسایی. تا زحمت ریاضت و اطاعت نکشی به راحتی نرسی، و تا تلخی فِراق نچشی به شیرینی وصال خرسند نگردی. تا آتش غضب خود را فرو ننشانی به رحمت الهی نپیوندی، و تا به ناگواری صبر در سختی‌ها نسازی به شیرینی نعیم همیشگی مُلْتَذّ نگردی، تا ترک لذات حسی و خیالی نکنی به حیات ابدی و نعیم همیشگی روحانی نایل نگردی.

امّا اگر طوْق بندگی به گردن اندازی، سلطان سلاطین شوی. اگر در دنیا زهد ورزی و عازم سفر به سوی حق شوی، در منزلگه قرب ساکن گردی. اگر به پیشگاه خداوندیش رسی تمام ممکنات ترا اطاعت کنند، و اگر دائِم الحضور شوی کار خدایی کنی.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.