جهاد ظاهری و جهاد باطنی 2008/03/11

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد اول

جهاد ظاهری و جهاد باطنی

از جمله فرایض مهم الهی جهاد است، سالک طریق حق باید خود را برای جهاد ظاهری و باطنی و تجدید عهد الهی آماده نماید. بنا به معارف عالیه الهی آیه شریفه «وَ الَّذینَ جٰاهَدُوا فینٰا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنٰا: و کسانی که در راه ما کوشیده­اند به یقین راه­‏های خود را بر آنان می‏‏نماییم» مشتمل بر سه جهاد است:

اول – جهاد حَربی یا خونین با دشمنان ظاهری.

دوم – جهاد اخلاقی یا نفسی با دشمنان باطنی.

سوم – جهاد قرآنی یا جهاد در تعلیم و تعلّم برای بیان حق و حقیقت و دفع شبهات.

هر یک از این سه جهاد را شهادتی است: شهادتی است که انسان با مال و جان در راه خدا به آن رسد؛ شهادتی است که انسان هم خود را به مقام شهود رساند و هم دیگران را؛ شهادتی است که انسان از طریق تعلیم و تعلّم، خود و غیر را به فیض رساند.

بسیاری از انسان­ها آرزوی رسیدن به کمال دارند، از آن جمله است شهید شدن در راه خدا. البته در حال نقص نمی‌توان دفعتاً به کمال رسید. نیل به مرتبه تقوی و عصمت و کمال، مطلبی است صَعْبُ الْمَنال و بعیدُ الْمُرْتَقاء، که بدون صرف تمام همت و تلاش و مجاهدت دائم در کسب آن، نیل به آن مقام والا مقدور نیست. کسی که به مقام تقوی قدم نگذاشته از ترقّی واقعی محروم است، بدین جهت بزرگان فرموده‌اند: تقوی اعزّ و اشرف ملکات است و ثمره آن اعظم ثمرات، بدون تجلّی نور ‌ایمان در دل با چند صباحی مبارزه علیه فساد، تقوی و عصمت برای انسان حاصل‌شدنی نیست و با گذشت ‌اندک مدتی، مجدداً رو به معاصی آورد.

محرّمات ظاهراً امور معدودی هستند ولی تا انسان علاوه بر پرهیز از محرّمات و مکروهات، از بسیاری مُباحات هم نگذرد، ملکه عصمت که حاجزی است میان او و محرّمات، اکتساب نشود و در این صورت محال است که به معصیت نیفتد. بنابراین بدون تعلیم و تربیت و بقا بر جهالت نسبت به معارف الهی و مدارج انسانی، ملکه عصمت و تقوی حاصل نشده و روح آدمی آماده عروج معنوی نگردد.

انسان آگاهی که خود را برای شهادت آماده نموده، در معنا گویای این است که از حیات طبیعی خود با همه ابعاد و استعدادهایی که توان صعود به مرتفع‌ترین قلّه‌های تسلط بر جهان را دارد، چشم پوشیده در کمال هشیاری و آزادی بر جریان آن خاتمه می‌دهد تا به هدف مقدس و والاتری نایل گردد.

بنابراین شهادت عبارت است از پایان دادن به فروغ درخشان حیات طبیعی در کمال هشیاری و آزادی و آشنایی به ماهیت زندگی در راه وصول به حیاتی والاتر از حیات طبیعی.

شهادت، پایان دادن به عمر طبیعی است در راه حفظ آزادی انسان­ها.

شهادت، شکافتن قفس کالبد مادی است و حرکت به سوی مقام شهود الهی در راه وصول به مشیّت ربّانی در بزرگداشت انسان­ها.

شهادت، تعیین میزان و الگو است برای زندگی در دنیا و بیان این که انسان بدون این مِلاک نمی‌تواند دارای حیات حقیقی باشد.

شهادت برحسب مراتب هشیاری‌ها، معارف و نوع شهادت متفاوت است. حضرت سیدالشهداء با آن ابعاد فوق‌العاده عالی شخصیتی و اجتماعی، از صدها صحنه پرفراز و نشیب و دگرگون ‌کننده آدمیان بدون کمترین انحراف از مسیر الهی خود عبور کرد، و با مراعات اصول و قوانین انسانی در حادثه خونبار دشت نینوا، عالی­ترین جلوه شهادت را نشان داد و عظمت هدف و شخصیت خود را اثبات نمود؛ این است حیات الهی.

آری حیات الهی، آن حیات پاک از آلودگی‌هاست که انسان در مسیر زندگی خود را در طریق کمالیه‌ای می‌بیند که پایانش منطقه جاذبه الهی است. آدمی با داشتن حیات الهی، خود را موجی از مشیت الهی می‌بیند که اگر سر بکشد، در اقیانوس هستی نمودار گردد و اگر فرود آید و کالبد بشکافد، عامل محرّک هزاران موج دیگر شود که همه آنها جلوه‌هایی از مشیت الهیند.

در حقیقت شهید انسانی‌ است‌ که به ‌تعهد الهی وفادار است ‌و می‌خواهد با این فداکاری به منزلگه ‌نهایی خویش رهسپار گردد و به ‌مقام والای شهود جمال حق برسد. هر که به لطف و رحمت حق، سالک طریق الهی شد و به توفیق او به تعهد خویش وفادار ماند، به یقین او هم در ردیف شهداست و مانند آن است که در حضور حضرت رسول اکرم(ص) و حضرات اوصیاء(ع) در امر جهاد شرکت کرده، همان جهادی که «وَ هُوَ لِبٰاسُ التَّقْویٰ وَ دِرْعُ اللهِ الْحَصینَهُ وَ جُنَّتَهُ الْوَثیقَهُ: جهاد لباس تقوی و زره محکم الهی و سپر با اطمینان اوست».

خدای تبارک و تعالی چنین مقرّر فرموده که «پیروزی از آن من و رسولان من است: کَتَبَ اللهُ لَاَغْلَبَنَّ اَنَا وَ رُسُلی». «و خدا بر امر خود غالب است: وَاللهُ غٰالِبٌ عَلیٰ اَمْرِهِ». معنای پیروزی، غلبه قابل اِسناد به حق است.

ای سالکین طریق حق اگر این پیروزی الهی آرزوی شما و این شهادت واقعی تمنّای شماست، بیایید منِ حقیقی را دریابید، به خود رحم کنید و با استمداد از حق و درخواست توفیق از او، خود را با ذات خود آشتی دهید. بدانید که بدون طی مراحل شناخت نسبت به من یا نفس، نمی‌توان به هدف رسید. معنی باطنیّه و الهیّه «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ: هر که نفس خود را بشناسد، خدا را شناخته است» کسی را احاطه می‌کند که مراحل نفس یا من را طی نموده و به هدف اصلی رسیده است. شهدای واقعی آنانند که نه تنها به مقام اِشراف ظاهری و باطنی، که به مرتبه اِحاطه ظاهری و باطنی نایل شدند. آری کسی که گام بر عالم «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ اِنَّکَ بِالْوٰادِ الْمُقَدَّسِ طُویً: پای‏پوش خویش بیرون آور که تو در وادی مقدس طوی هستی» نهاد، به مقام شهادت رسید؛ در این عالم شهداء را مراتبی است و مقام هرکسی به نسبت طی منازل این عالم است.

آدمی تا عالم امکان را در نبرّد، پا به مقام «عِنْدَ رَبِّهِمْ: پیشگاه پروردگارشان» نگذارد و لباس حیات ابدیّه نپوشد، امّا برای مردان طریق حق کمال این نعمت ثابت و نزد پروردگارشان مرزوقند «وَ لاٰ تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللهِ اَمْوٰاتاً بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ: هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده­اند، مرده مپندار بلکه زنده­اند که نزد پروردگارشان روزی داده می‏‏شوند»، و روزی ‌ایشان همان رزق معلومی است که فرموده «اُولٰئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ: آنان روزی معین خواهند داشت».

از آیه شریفه «وَ لاٰ تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللهِ: هرگز مپندار کسانی را که در راه خدا کشته شده­اند» معلوم می‌شود که شرط وصول این مقام موقوف است به کشته شدن در راه خدا، و کشته شدن در راه خدا عبارت است از قطع علاقه روح از بدن. قطع علاقه روح از بدن دوگونه است: یکی به تیغ ظاهر، دیگری به سیف باطن. مقتول در هر دو یکی است، در اوّلی قاتل، لشکر کفر و شیطان است و در دیگری، جُند رحمت و ایمان.

مقام مؤمن مقتول در راه خدا به تیغ ظاهر اگرچه بسیار بلند است، ولی مُتَنَزِّل از قتل به سیف باطن است و این نیز مُتَنَزِّل از قتل به سیف باطنِ باطن است؛ چه هر آیه شریفه از قرآن مجید ظاهری دارد و باطنی، و هر باطنی را نیز باطن دیگری است «اِنَّ لِلْقُرآنِ ظَهْراً وَ بَطْناً: همانا برای قرآن ظاهری است و باطنی».

از جهت ظاهر مراد از «قُتِلُوا فی سَبیلِ اللهِ: در راه خدا کشته شده­اند» قتل به سیف ظاهر است و باطن آن قتل به سیف باطن، و باطن باطنش، قتل به سیف باطن باطن. این است که حضرت رسول اکرم(ص) پس از پیروزی کامل در یکی از جنگ­های اسلامی فرمود: اکنون از جهاد اصغر به سوی جهاد اکبر برمی‌گردیم. گفتند: ‌ای رسول خدا جهاد بزرگ­تر کدام است؟ فرمود: جهاد با نفس. در حدیث دیگر آمده که آن بزرگوار فرمود: جهاد مرد با نفس از جهاد با کفّار افضل است. پیامبر خدا(ص) این جهاد را بزرگ­ترین انواع جهاد معرفی فرموده زیرا مبارزه با شیطان و نفس امّاره است که بزرگ­ترین و نیرومندترین دشمنان است.

امّا سومین جهاد مردان الهی، جهاد قرآنی است یعنی دعوت به هدایت عموم انسان­ها. گرچه لفظ جهاد غالباً توجه آدمی را به جنگ خونین معطوف ساخته و کمتر افکار را به جهاد ادبی یا دعوت به هدایت متوجه می‌نماید، امّا در معارف اسلامی خواه در کتاب خدا یا سنت حضرت رسول اکرم(ص)، لفظ جهاد به جهاد ادبی نیز اطلاق شده است. خداوند متعال دعوت به هدایت با قرآن را «جهاد کبیر» نامیده، چنان که در سوره فرقان فرماید: «فَلاٰ تُطِعِ الْکٰافِرینَ وَ جٰاهِدْهُمْ بِهِ جِهٰاداً کَبیراً: پس از کافران اطاعت مکن و با قرآن با آنان به جهادی بزرگ بپرداز»، در این آیه مبارکه «بِهِ» یعنی به قرآن.

حق‌تعالی جهاد قرآنی را به جهاتی کبیر فرموده: اولاً این جهاد همگان را شامل است و بیمار و کور و ناتوان از این جهاد مُسْتَثنی نیست، ولی دایره عملکرد جهاد حربی تنگ بوده اختصاص به مردم سالم و توانا دارد، آن هم با کسانی است که به حدود و ثُغور بِلاد اسلامی هجوم آورده‌اند و یا مسلمین به بلاد و مرزهای ‌ایشان هجوم برده‌اند. ثانیاً جهاد قرآنی را اهدافی است گوناگون و بسیار با وسعت، امّا اهداف جهاد حربی محدود است به بسط خاک و توسعه حاکمیت و خاضع کردن سایر ملل.

البته پیشوایان اسلام قبل از مبارزه و اقدام به جنگ از توحید و تربیت اسلامی سخن گفته و ابلاغ حقایق نموده‌اند و اقدام به جنگ را قبل از ‌ایراد موعظه و روشنگری، ناروا و نامعقول دانسته‌اند، زیرا هدف عالیه آن بزرگواران نجات انسان­ها و به کمال رساندن آنان است نه محرومیت از نیل به سعادت ابدی، همچنان که حضرت رسول اکرم(ص) همیشه از عدّه‌ای از کفار و مشرکان دلجویی می‌کرد و از صدقات مسلمین به آنان سهمی می‌داد، چه «اَلْمُؤَلِّفَهِ قُلُوبُهُمْ: برای تألیف دل­هایشان»‌ ایشانند که می‌توانند از زکات مسلمین بهره‌مند گردند، باشد که متمایل به ‌ایمان و اسلام شوند.

بنابراین در مقابل جبهه ظاهری، همواره جبهه باطنی است که نباید خالی بماند. مجاهدین ظاهری مسلّح به اسلحه ظاهرند، و رزمندگان جبهه معنوی مجهّز به نیروهای باطنی. نیرو و توان ‌اینان ماورای آنهاست و نبرد اصلی ‌اینان مبارزه با جهالت و رذالت است.

گرچه خون­های ریخته شده در راه حق بسیار گرانبهاست، لکن «قلم علمای مجاهد و ربّانی از آن گرانبهاتر و مقدس‌تر است: مِدٰادُ الْعُلَمٰاءِ اَفْضَلُ مِنْ دِمٰاءِ الشُّهَدٰاءِ». چنین قلمی می‌تواند شجره حیات انسان­های دیگر را آبیاری کرده و سیراب نماید. بر جویندگان سعادت ابدی است که از کلام بزرگان استقبال کنند. کلام بزرگان عظمتی به انسان می‌بخشد و آن، باز شدن افق تفکر و تعقل اوست. زیرا آنان همواره مجذوب جذبه الوهیّتند و روح و دل آنها نیرومندتر از آن است که تحت نوسانات نفسانیات و زشت و زیبای ظاهری قرار گیرد. روح عارفین و علمای ربّانی، متصل به خداست و کلام ‌ایشان همواره از خدا و قلب الهی است. در هر زمینه و بابی، کلمه‌ای که فاقد خدا و دل باشد در پیشگاه ‌ایشان ارزشی ندارد، این است که پیشوایان عظام الهی فرموده‌اند: نظر نمودن به جمال عالم ربانی، نگاه کردن به جمال الهی است.

کاروان بشری شریف­ترین کاروانی است که از مبدأ به سوی مقصد در حرکت است، لکن چه کسی می‌تواند این کاروان را به سر منزل مقصود رساند؟ در این کاروان، اکثریت انسان­ها در راه ناهموار زندگی در زیر بار جهالت و شعله‌های نفسانیات و آتش خانمان‏سوز شهوات وامانده‌اند. در برابر طوفان­های شکننده اَهواء و امیال به زانو درآمده‌اند، لکن در همین وادی ضلالت، وجدان ‌ایشان می‌نالد و می‌خروشد و به دنبال راه و راهنما می‌گردد، باشد که یک شخصیت محبوب الهی ‌ایشان را از این ورطه هلاکت نجات دهد. این وجدان­ها فریاد می‌زنند:‌ ای مردان الهی، ‌ای صاحبان دل­های روشن و تابناک، ‌ای صاحبان مغزهای متفکر کجایید؟ بیایید این گمشدگان وادی ضلالت را برهانید، تشنگی این واماندگان را به آب هدایت بنشانید، ناله‌های دردمندان را خاموش سازید. امّا کیست که صدای این وجدان­ها را بشنود؟ تنها کسی که ناله این وجدان­ها را می‌شنود و می‌تواند قافله بشری را از این سرگردانی نجات داده و در شاهراه هدایت قرار دهد، عارف کامل است که کلامش از ژرفای درونِ متصل به خدا جاری است. از ‌این‌رو باید خاضعانه به پیشگاهشان اقرار نمود که:

ای مردان الهی! شما شمع فروزان حقید، شما آیت روشن حقیقت‌نمایید. شما خزانه‌داران علوم الهی هستید. شما کانِ معرفت و چشمه حکمتید. شما مقدس­ترین شجره‌های الهی هستید که در حرم دل روییده و در بوستان مجد و شرف قد کشیده است. شما شایسته‌اید که در بین این قافله بشری، پرچم سعادت و پیروزی را به اهتزاز درآورید، درود بر شما.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.