حجابات راه وصال 2009/02/25

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد سوم

حجابات راه وصال

در راه طالب وصال، حجب فراوانی است که او باید آنها را برطرف نماید. بزرگان فرموده‌اند که حجاب سه است: نفس، خلق، دنیا و این سه حجاب عام است. حجاب خاص نیز سه است: دید علم، دید طاعت، دید خدمت و کرامت. گرچه علم وسیله کمال است، اما در نهایات ممکن است حجابی ایجاد کند. حجاب علم از سخت‌ترین حجاب‌ها و شدیدترین موانع است.

اگر سالکی به توفیق حق موفق به زیارت حضرت مولای زمان (ع) گردد، او به مقام مشاهده نایل شده و این نعمت بزرگی است که شیطان را در آن دخالتی نیست. حجاب علم را برطرف نمی‌نماید مگر شهود ظاهری یا باطنی. تا سالک طریق حق به مقام شهود نرسیده نمی‌تواند از حجاب علم گذر نماید. اما نور مشاهده آن حجاب را از سالک می‌گیرد و حتی به مقامی منجر می‌گردد که مقام علم را در نظر او پست می‌نماید.

شهود، در وهله اول آفت عجب علم را از او می‌زداید و در می‌یابد که علم با نظر مرشد، وسیله است نه مقصد، چراغ راه است نه منزل. در وهله دوم، اختیار مختصری را هم که سالک طریق برای خود فرض می‌نمود، از او نفی می‌کند.

حرکت کمالی جز از طریق توجه دل به خدا ممکن نیست. ذکر خدا و توجه دل به او، نور دل دوستان است و آئینه جام عارفان؛ چراغ سینه موحدان است و آسایش و مرهم خسته‌دلان؛ شفاء دردمندان است و طبیب بیمار‌دلان.

اما اگر سالک، ذکر و مجاهده و اکتساب خود را بیند و منظور نماید، رفع عوایق و حجب نتواند. گرچه در آیات بسیاری توصیه به ذکر و اخذ معرفت و محبت شده، اما بعضی مواقع ذکر مانع است و محبت و معرفت، حجاب گردد. اگر ذکر، معرفت و محبت منظور شود، در آن صورت سالک بنده ذکر و یا بنده معرفت و محبت گشته، نه بنده مذکور و یا بنده معروف و محبوب.

در پیشگاه الهی باید خالص بود. دعا وقتی مقبول است که دل محب از محبت غیر خالی گشته و او را کمال اخلاص باشد. شخصی عارفی را گفت که مدتی است من در طریق عارفین سیر می‌نمایم. ولی تا حال گشادگی برایم حاصل نشده، می‌خواهم به طریق سابق رجوع نمایم. عارف فرمود: تو تا حال طریق عارفین را طی نکرده‌ای، عارفینبدون هیچ غرضی خود را بنده خدا می‌دانند و بندگی او کنند و در این عبودیت، گشود و نگشود را دخالت ندهند. تو تا حال بنده گشاد شده‌ای نه بنده گشود.

اکثر سالکین، محبان کرامات و مقاماتند، مگر کسی که جذبه الهی او را فرا گیرد و این وقتی است که محبت و معرفت و ذکر منظور نگردد. چه، توصیه به این امور نه بدان معناست که اینها رساننده حقیقی سالک به هدف است.

عارف علت موفقیت را این امور نداند، بلکه با رفع این علل و عوایق از خود، از جذبه الهی به خدا رسد «وَ مَنْ لا فَلا»، بدون واقع شدن در حوزه جاذبیت الهی به او نتوان رسید. کسی را که جذبه الهی فرا گیرد، چنان مجذوب خدا گردد که دیگر او را به غیر توجهی نباشد و التفات او از ماسوای حق منقطع گردد. به موصول الیه از وصول فانی شود، و به معروف از معرفت، و به محبوب از محبت «فَهُوَ مِنَ اللهِ وَ اِلَی اللهِ وَ مَعَ اللهِ وَ فِی اللهِ».

الهی گرفتار آن دردیم که دوای آن تو دانی. در آرزوی آن سوزیم که سرانجام آن توئی. ما چه دانستیم که مادر شادی رنج است و در زیر یک ناکامی هزاران گنج است. ما چه دانستیم که زندگی در مردگی است و مراد در نامرادی است. زندگی، زندگی دل است و مردگی، مردگی نفس. تا در خود نمیری کی به حق زنده گردی. بمیر ای دوست اگر مِیِ زندگی خواهی.

الهی آن که زندگی او توئی او کی بمیرد. الهی از کرم تو همین چشم داریم و از لطف تو همین گوش داریم که بیامرزی ما را که بس آلوده‌ایم به کرد خویش، و بس درمانده‌ایم به وقت خویش، و بس مغروریم به پندار خویش، و بس محبوسیم در سزای خویش. ما را دست گیر به فضل خویش. باز خوان ما را به کرم خویش، و بارده ما را به احسان خویش.

ای عالمان و ای عابدان، به عبادت و علم خویش مغرور نشوید که ابلیس را علم و عبادت بود، ولی دید آنچه دید. ای دنیاداران به دنیا مغرور نشوید و بر آن تکیه نکنید که قارون از این دنیا بسی جمع کرد، ولی رسید به آنچه رسید.

سالکا! گوهر وصال او نه چیزی است که به دست هر دون همتی افتد، درّی است در صندوق صدق صدّیقان، و ابحری است که در حدائق عاشقان راه حق پیدا شود.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.