مراتب موت 2011/02/15

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: مبدا و معاد

مراتب موت

موت در کلام عرب اطلاق می‌شود بر سکون، و واقع شود به حسب انواع حیات. نوعی در ازاء قوّه نامیه، و نوعی در زوال قوّه‌‏ حسیّه، و نوعی در زوال قوّه‌‏ عاقله. از جمله اِطلاقات موت، بر حزن و خوف است که مکدِّرِ حیات است؛ و گاه استعاره می‌آورند در احوال شاقّه مانند فقر و ذلت و پیری؛ و گاه اطلاق می‌شود بر کاهش عقل و تمیز؛ و گاه اطلاق می‌شود بر فنای صورت مانند انتفاء اجساد، لکن موتِ کلی وقتی است که کلیّه صفات حیات از حی سلب شود.

بنابراین، گرچه موتِ کلی هنگامی است که روح از بدن خارج شود، ولی در معنا، موت نه فقط در انسان، بلکه علاوه بر آن در حیوانات و نباتات و جمادات نیز انواع و اقسامی دارد:

در جمادات، فلز خالص مثل زر ناب، موقع اِمتزاج با فلز دیگر، مرده، و در هنگام خلوص، زنده است. اگر در حالت امتزاج از بعضی جهات، مفید باشد، از آن جنبه زنده است، اما بعد از تصفیه و خالص شدن، از جهات دیگر هم زنده است. همین طور تا هنگامی که زمین، مستعدّ رشد و نمو نباتات باشد، زنده و در غیر آن بایر و موات است.

در نباتات نیز در صورت مُثمرِ ثمر نبودنِ نباتی، در ردیف اموات و به هنگام ثمربخش بودن، در جَرگه نباتاتِ زنده محسوب می‌شود.

در حیوانات، حیوان از جنبه غیر اهلی بودن، مرده، و از جهاتی که اهلی است، زنده می‌باشد. در تمام موارد فوق، قضاوت به زنده و مرده بودن، در اصل نسبت به حصول منافعِ آن برای انسان است. اما در مورد بشر، اختصاصاً مراتب موت و حیات، بیشتر بوده و انواع و اقسامی دارد تا آنجا که فردی که فاقد علم است، یا کسی که از معرفت و ایمان بهره‌ای ندارد، و یا قلبی که معصیت کار است، مرده محسوب می‌شود.

از موارد مذکور معلوم می‌شود که به طور‏ کلّی در حالت موت، حصول منافع، کمتر، و به هنگام زنده شدن، بیشتر است، زیرا هرچه درجه حیات بالاتر رود، سطح فعالیت، به ویژه حرکت روحی و معنوی افزایش یافته، و بر مراتب مفید بودن و فیّاضیّت افزوده می‌شود. به عنوان مثال، کسی که فاقد علم و یا ایمان و معرفت است، منافع وجودی چنین فردی، به ویژه منافع معنوی او نسبت به خود و سایرین، کم و ناچیز است. لذا برای احیاء معنویّات و تقویت آن، امر شده که قبل از رسیدن موت طبیعی، به موت ارادی بمیرید که البته مقصود، موت قوای نفسانیّه به طریق مشروع، و غلبه عقل بر نفس است. چه، این موت، ماوراء موت‌های دیگر است و ‏هر کس بدان موفق شود، آثار وجودی و کمالی او برای خود و اجتماع بشریّت، فوق‌العاده است.

گرچه برای احیاء زمین، نبات و حیوانِ مرده توصیه شده، اما مهم‏ترین توصیه و تأکید، تلاش برای زنده کردن نفوس انسانی است. زیرا بالاترین خیرات نزد پروردگار، آن است که انسان موفق شود بعد از اصلاح خود، شخص مرده‌ای را خصوصاً از لحاظ روحی و قلبی زنده نماید که آثار معنوی آن از حَیز حساب، خارج است.

مسلّماً قلبی که معصیت کار است، مرده، و احیاء آن بدون توبه واقعی امکان‌پذیر نیست، چنان که حضرات معصومین‏(ع) در مقام دعا به درگاه الهی عرض می‌نمایند که: خدایا به آب توبه قلب مرا زنده کن.

معلّمین و مربیان الهی، که صاحبان تزکیه نفس هستند، و با قلم و تقریر خود، قلوب را زنده و نفوس را احیاء می‌کنند، در حقیقت مظهر اسم شریف مُحیی خداوند می‌باشند.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.