ضرورت عصمت 2010/03/21

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: نبوت و امامت

ضرورت عصمت

عصمت لطف خاصی است که حق‏تعالی‏‏ انبیاء را بر آن مخصوص کرده است. غرض از بعثت انبیاء، تبلیغ است و حصول فواید تبلیغْ موقوف است بر عصمت، پس عصمتِ انبیاء واجب است.

عصمت لطف خاصی است انبیاء را برای تبلیغ. چه، عصمت مُقرِّب انبیاء است به ادای تکلیف که تبلیغ است.

با وجود عصمت انبیاء، مکلّفین نزدیک شوند به تصدیق ایشان، و این نیز حاصل نشود مگر با اعتماد به اقوال و افعالِ ایشان، و این نیز موقوف است بر عصمت، زیرا که اگر عصمت واجب نشود، نقض غرضِ الهی لازم آید و نقض غرض الهی، ممتنع است که نتیجه دهد.

مقصود از بعثت انبیاء، تحصیل اجر معنوی است به اتّباع و امتثالِ اوامر انبیاء و اجتناب از نواهی ایشان، و این اتّباع حاصل نشود مگر به حصولْ به صدق ایشان، و این نیز حاصل نشود مگر با عدم صدور معصیت از ایشان.

اگر انبیاء معصوم نباشند، جایز باشد که به جا نیاورند اعمالی را که مأمورند به ادای آنها، و نیز جایز باشد که انجام دهند اعمالی را که مأمور نیستند به ادای آنها، و در این وقت فایده بعثت منتفی می‌گردد.

اگر جایز باشد صدور معصیت از نبی، هرآینه واجب است ایذاء او و تبرّی از او.

درجات انبیاء در غایتِ شرافت است از رعیّت، و به این جهت، صدور گناه از او اَقبح است. علم ایشان اتمّ است از رعیّت و ایشانند مَهْبَط وحی، و از واضحات است که کثرت علم، مستلزم کثرت معرفت است و این مرتبه، مستلزم اَفْحَش و اقبح بودنِ صدور ذَنب است؛ چنان که در شرع مقدس اسلام، مُحْصِن را در عمل زنا رَجم می‌کنند و غیر مُحصِن را حدّ می‌زنند، و حدّ عبدْ نصفِ حدّ حرّ است، بنابراین حال انبیاء نباید پست‌تر از حال آحاد رعیّت باشد.

صدور معصیت از نبی، مستلزم ردّ شهادت اوست. اگر جایز باشد صدور معصیت از نبی، هر آینه لازم آید اجتماع وجوب و حُرمَت در اقتداء بر او و این معقول نیست.

اگر انبیاء معصوم نباشند، هر آینه مورد عتاب و محل انکار واقع شوند، پس واجب است که نبی خود مُتَأمِّر باشد به امر خدا و مُتَنَهّی شود از آنچه نهی شده.

اگر نبی معصوم نباشد، هر آینه محتاج شود به کسی که منع کند او را از خطا، و این کس هم اگر معصوم نباشد، پس عین مدّعی است و این امر موجب تسلسل خواهد بود.

اگر نبی معصوم نباشد، استدلال نمی‌توان کرد به قول و فعل او، زیرا که استدلال با قول و فعل او مرکّب است از دو مقدمه: یکی جزئیّه است که بگوییم نبی چنین فرمود یا نبی چنین کرد، و دیگری کلیّه است که بگوییم هر آنچه پیغمبر فرموده یا پیغمبر انجام داده حق است، و این نتیجه می‌دهد که قول و فعل او حق است و عدم عصمت، مقدّمه ثانیه جزئیه اوست، و استدلال با آن ممکن نیست و عدم امکان استدلال، باطل است؛ پس صدور معاصی از نبی مُحال است.

نبی عبارت است از کسی که صاحب دو جهت یا دو جنبه و یا دو عالَم باشد: یکی جهت عالَمِ قدسیّه لاهوتیّه است تا مناسب به عالم قدس بوده و استفاضه وحی تواند کند، و دیگری عالم سُفلیه اِنسیّه ناسوتیّه است تا مناسب بر عالم اِنس بوده و افاضه و تبلیغ وحی و احکام بر ایشان تواند کند.

خواصّ بشریّه نبی باید مقابل خواص قدسیّه لاهوتیه باشد در تنزیه از قبایح و عدم صدور معصیت، و این تنزّه، چون از جهت عالم قدسیّه است که در آن به حدّ اعلی رسیده، زوال آن ممتنع بوده و همیشه در آن مقام، مستقرّ است.

سبب احتیاج رعیّت به نبی، بی‌عصمتی ایشان است، چگونه روا باشد که نبی هم مثل ایشان باشد؟ پس صدور معاصی از نبی ممتنع است به امتناع بِالاختیار نه به امتناع بِالجبر.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.