پیامبر امّی 2010/04/29
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: نبوت و امامت
پیامبر امّی
جمیع اقوال و افعال و احوال و عادات و آداب و سجایای آن حضرت، معجزه باهره و آیات ظاهره است که دلالت میکند بر صدق رسالت و نبوت و حقیقت او.
هر که به دیده حقیقتبین به احوال آن حضرت بنگرد، و با گوش دل، اخبار و آثاری که در محاسن اخلاقی اوست بشنود، و ملاحظه نماید کِفاتِ اشارات او را در مَضایق سؤالات، و بدایع تدبیرات او را در مصالح خلق که عُقلا و حکما عاجزند از ادراک دقایق آن، هرگز شکیّ در دل و رَیبی در باطن باقی نماند که این مطلبِ عظیم، چنان است که قائم نیست بر آن قوّه بشریّه، و این مقام حاصل نشود مگر به استمداد از قوه الهیّه.
احوال آن حضـرت، شاهـدِ قاطع و دلیل ساطع است بر صـدق نبوت او. آن حضـرت شخصی بود امّی که هرگز علمْ نخوانده و مطالعه کتب نکرده بود، پس چگونه این همه کمالات که در کتبِ مبسوطه مَسطور است، بر وی حاصل گردید؟!
اگر کسی منتهای کوشش خود را به کار بَرَد، در عالَمِ بشریّت، اثری که سزاوار بقاء و ابدیّت باشد و در عین حال به خاتمِ اعجاز و خُلودْ مختوم شود، به جز قرآن حکیم نخواهد یافت. بر هر کسی است که علت این رازِ مرموز و حقیقت مشکله را جستجو کند، و دریابد از چیست که در بین هزاران آثار و میلیونها گفتار و کردار، فقط قرآن مجید باقیمانده، و تنها اوست که مخصوص به صفت اعجاز و نَعت خُلود گردیده!
اگر کسی به وسیله هنری و صنعتی در پی تحصیل تَفوُّق بر دیگران برآید، سایرین نیز چون به مزایای هنری و صنعتی او توجه کنند، با تمام قوا به مقابله برخاسته، در مقام آوردن هنری بهتر از آن و صنعتی برتر از آن میباشند. دستِ طبیعت برای تکامل و رَقاء ادبی و صَناعت مدنی، این شعور را در نهاد آدمی به ودیعه نهاده است؛ پس چه سان نبیِّ امّی و قرآنش، بشر را مقهور ساخته است!
اگر فردی عادی که بیسواد بوده بهرهای از درس و کتاب نداشته باشد، چَکامهای بِسُراید، از طرفی خوبیِ قصیده و از سوی دیگر، قوّت و قدرت او به سرودن کلام منظوم، ما را به شگفت میآورد. پس چگونه ممکن است که حضرت رسول اکرم(ص) مخاطب به آیه «وَ مَا کُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتَابٍ وَ لَاتَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ: و تو هیچ کتابی را پیش از این نمیخواندی و با دست خود نمینوشتی» قیام کند و دعوت به نسخِ تمامِ نظامات نماید و به تعدیل دیانات و اصلاح حال جهان پردازد، و در مقابل آزار و اذیت، بردباری کند و زندگی خود را در راه اداره کردن جنگها و نبردها به سر بَرَد، و نیز با خود کتابی بیاورد که بُلَغای عصر و نوابغ زمانش، از معارضه با آن عاجز شوند، و جای شگفتی و اعجاب نباشد؟!
برای کسی عَبْقَریّت و سیادَت حاصل نشود مگر این که در میدان جنگ با سلحشوران روبرو شود و پشت همه را به خاک آورد و از فاتحین بزرگ گشته و از آنها باج سِتاند، یا در محافلِ رأی و اجتماعات سیاسی و مجالس شورا با سیاسیّون روبرو شود، و رأی او سرآمد رأیها گردد و آنها را به اذعان و تصدیق وادارد، تا از صاحبان دَهاء و سیاستمدارانِ عظیم به شمار رود.
اهل فن، وجود شخصی را که جامعِ جهات باشد، از محالات میدانند. زیرا نبوغ در بعضی از صفات و خصال، نتیجه توجّه قوای طبیعت به قلب است، و در برخی صفات دیگر، نتیجه توجّه قوای طبیعت به دِماغ و هکذا؛ حال وقتی تمام نبوغ در یک جا برای فردی جمع باشد، در این صورت حیرت و دَهشَتِ حاصله برای هرکسی طبیعی است، به خصوص که چنان فردی نه از محیطِ علم و فضیلت، که از محیطِ جهل و ظلمت قیام کند!
چنان که از متون سِیَر و بُطون تواریخ مُستفاد میشود، قبایل عرب در ازمنه سالفه که ایام جاهلیّت بود، از علم و کمالات بهرهای نداشتند. بر حسب نصّ کتاب مقدس، سَفکِ دِماء و قتل اولاد و اَنساب و غارت و ستم را که در نهایتِ نشاط و غایتِ انبساط مرتکب میشدند، آن را اسباب مفاخرت میدانستند! از فضایل و علوم عقلیّه بیخبر بودند، جز اشعار چندی که در مدح قتل و غارت و ستم میسرودند و آن را نهایت علم و غایت فهم میشمردند.
در این میان، به ناگاه آفتاب رحمانیِ آسمانِ دانش از افقِ حقیقتْ طلوع نموده با پرتو انوار علومِ آسمانی و تعالیم حِکْمی، سراسر عالَم را روشن ساخت. وجود شریف محمدی(ص)، از زیر ابرهای ظلمتِ جهل مانند خورشید تابان گردید و همه جامعه بشریّت را به سوی علم و دانش دعوت فرمود، و علوم و معارفی در اختیار مردم نهاد که فوق همه علوم بشری است.
آری، حصول علوم و معارف یقینی از علم مطلقیّه ذات ازلی، بیتفکر و تخمین و ظنّ نَفْسی، از افضل مراتب حضرات انبیاء و اوصیاء و اولیاء است؛ و علم هر کدام نماینده درجات باطنیّه و مُعرّفِ مراتب قُربیّت اوست.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.