عالم ربّانی، سلاح مؤثر الهی 2010/02/05
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم
مبارزه با نفس امّاره کار آسانی نیست، این است که بزرگان فرمودهاند: برای هر انسانی نفس اماره به منزله یک زندانی قوی پنجه است. ای انسان، تو زندانبان نفس خود باش. چه، گاهی به سبب غفلت و عدم شایستگی، زندانی قوی در را بشکند و زندانبان را به هلاکت رساند و خود از زندان خارج شود و هرچه خواهد بکند، لذا لازم است این زندانبان مراتب شایستگی خود را به کمال رساند.
تصور نشود که کسی با اخذ ظواهر علوم میتواند مقام بلندی را در پیشگاه الهی دارا شود. علم وقتی تحقق مییابد که به مقام عمل آید. دانستن را در فضای دانستن خلاصه کردن و به مقام عمل برنیامدن، نادرست است. این زندانبان باید در تقویت مراتب علمی و عملی و عشقی خود بکوشد، تا مراتب شایستگی خود را به کمال رساند. اگر آرزوی وصال، که در حقیقت کوکب درخشانی در سمای حقیقت است، ندرخشد و نسیم عشق جمال ازلی مشام جان را معطر نسازد، دنیا برای این شخص ظلمتکدهای بیش نیست.
ای سالکین طریق حق! اینک وقت آن است که خود را آماده مبارزه با مشکلات نموده، موانع را از پیش برداریم تا برایمان یقین حاصل شود. باید شرایط عهد و پیمان بستن با خدا را درخود ایجاد کنیم و گرنه عهد و پیمان ما با خدا تحقق نخواهد یافت، که بزرگان فرمودهاند: «اَلْاِسْلامُ هُوَ التَّسْلیمُ».
اسلام واقعی انسان را به تسلیم، و تسلیم به تصدیق، و تصدیق به یقین، و یقین به اقرار، و اقرار به عمل و عمل به اداء حق سوق میدهد «اَلْاِسْلامُ هُوَ التَّسْلیمُ وَ التَّسْلیمُ هُوَ التَّصْدیقُ وَ التَّصْدیقُ هُوَ الْیَقینُ وَ الْیَقینُ هُوَ الْاِقْرارُ وَ الْاِقْرارُ هُوَ الْعَمَلُ وَ الْعَمَلُ هُوَ الْاَداءُ».
انصاف دهیم آیا بدون عمل، یقین و اسلامیت ما تحقق مییابد؟ ای کاش منحرفان از مسیر حق، تا مهلت باقی است از خواب غفلت بیدار گردند و خود را فریب ندهند، بلکه عملاً مراتب تسلیم خود را به اسلام نشان دهند که «اَلْاِسْلامُ هُوَ الْعَمَلُ».
در این عصر قاموس علوم، هزاران نکته حِکمی برجامعه بشریت عرضه داشته و تعداد نویسندگان و علمای عصر کنونی چندین برابر تعداد نویسندگان و علمای اعصار گذشته است، لکن امروز بدبختی بیش از پیش مردم را احاطه نموده، زیرا میان علم و عمل فرسنگها فاصله است.
امروزه دنیا چنان در آتش بیدینی شعلهور شده که نمیتوان از اسلام حقیقی صحبت کرد. در اکثر ممالک نمیتوان رسالت حضرت رسول اکرم(ص) را پیاده کرد. در اکثر نقاط دنیا راههای تعلیم و تربیت مسدود شده است؛ آیا در چنین شرایط وظیفه ما سکوت و خودفریبی است؟! این است معنی «اَلْاِسْلامُ هُوَ التَّسْلیمُ» و «اَلْاِسْلامُ هُوَ الْعَمَلُ»؟! بیاییم تا مهلت باقی است به مقام توبه برآییم.
ای رهروان راه خدا هیچ میدانید مسؤولیت شما در پیشگاه الهی چه عظیم است؟ شما علاوه بر این که موظفید خود را اصلاح کنید و در علم و عمل به حد کمال رسید، باید عده کثیری از جوانان نیز به وسیله شما نه تنها در این کشور، بلکه در کشورهای دیگر هدایت و ارشاد شوند.
ای سالکینی که اتمام حجت درباره شما به حد کمال رسیده، شما فردا در پیشگاه الهی هیچ عذری ندارید. شما جوانان الهی این کشورید، شما جوانان مبارز و الهی روی زمین هستید، امّا بدانید این جوانی شما وقتی تحقق یابد که به علم و عمل الهی آراسته شوید. در عالم حقیقت زیبایی و جوانی به دل است نه به تن. هر که را در این عالم مراتب علمی و عملی و عشقی بیشتر، او جوانتر و زیباتر است؛ شما شایستهاید اگر راست بگویید.
نباید رشته تعلیم و تربیت در دست کسانی قرار گیرد که خود در اشتباهند، برای جوانان راههایی ارائه میدهند غافل از این که خود بیراهه میروند، هر چند خود را بندگان خاص خدا پندارند.
اهل باطل شب و روز میکوشند تا مراتب اتحاد و اتفاق خود را به کمال رسانند، لکن ما درخواب غفلت هستیم. آن مراتب اتحاد و اتفاقی که دربین اهل باطل است، در بین ما مسلمین نیست. بیاییم قبل از انجام هر کاری به مقام تفکر برآییم. مگر نمیدانیم که خداوند تبارک و تعالی بیش از هر چیز ما مسلمانان را به تفکر و تدبر امر فرموده است! مگر نفرمودهاند که اندیشیدن در ملکوت آسمانها عبادت مخلَصین است؟ مگر حضرت امام حسن عسکری(ع) نمیفرماید: عبادت به کثرت صوم و صلوه نیست، بلکه تفکر در امر الهی است.
قرآن مجید میفرماید «وَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ اَبْوابِها» و «قُلْ رَبِّ اَدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ اَخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصیراً». در این آیات شریفه، امر است که از روی صدق وارد شوید. آیا این ورود و دخول توأم با صدق، منحصر است به یک سالن یا خانه؟ آیا مربوط به حل مسائل انفرادی واجتماعی نیست؟ آیا مربوط نیست به حل مسائل زندگی حقیقی و از جمله مسئله تعلیم و تربیت، که چگونه وارد آن شویم؟ مسلماً یکی از سفارشهای مهم حضرات انبیاء و اوصیاء، سفارش به تعلیم و تربیت و زنده کردن فطرت اصیل جوانان است.
در این شرایط که بیگانگان از هر طرف هجوم آورده و یگانه آرزویشان تفرقهاندازی بین مسلمین است، به جای سعی و کوشش در اتحاد و اتفاق، چه جای تفرقه است؟! آیا این صحیح است که ما سالهای متمادی تحصیل علوم و معارف حقه کنیم، امّا امروز نه خود از آن برخوردار شویم و نه دیگران؟!
اگر ما جوانان پاک قلب و طالبین حقیقی را رها کنیم، عناصر پلید و کثیف بسیاری در کمیناند که طهارت و پاکیزگی ایشان را در معرض آلودگی قرار دهند. دراین میان، آیا وظیفه مربیان این است که جوانان را تنها با الفاظ و کلمات علوم حقه آشنا سازند؟! امروز بالاترین وظیفه مربیان الهی این است که عالم و عامل به حقایق گردند و علاوه بر آن به ارشاد جوانان پردازند، فطرت اصیل ایشان را زنده سازند، تخمهای معرفتی را که به دست باغبان ازلی در ضمیر دل آنان کاشته شده بارور سازند. چنین تعلیم و تربیت الهی جوانان را از انحراف برحذر داشته و از بیراهه باز میدارد و برای ایشان بنبستی نمیگذارد.
ای منحرفان! در این میان کسی که میخواهد پرده غرور و کبر و خودخواهی و غفلت را از دل شما بزداید، و زبونی شما را به قدرت مبدل سازد و از تاریکی به روشنایی آورد، آیا وظیفه این است که او را با صفای روحی استقبال کنیم یا برعکس؟! باید بدانیم که بدون هادی حقیقی، جامعه بشری یک مزبله کثیف، قتلگاه فجیع و دارالمجانین بزرگی خواهد بود، که هیچ نظم و نظام و قانون منظمی برآن حکمفرما نخواهد بود. این اتحاد و اتفاق به منزله حرارت در بدن است، اگر حرارت از بدن به کلی زایل شود، انسان به هلاکت رسد. بیاییم این اتحاد و اتفاق خود را حفظ کنیم وگرنه بدانیم که بلاهای عظیمی دامنگیر ما خواهد شد . بیاییم تا مهلت باقی است، هم خود را اصلاح کنیم و هم جوانان کشور را ارشاد نماییم.
تعلیم و تربیت الهی، جوانان را از بیراهه و ستم پیشگی باز میدارد و به اعتدال و عدالت میرساند. البته نه آن عدالتی که معلول اجبار باشد، زیرا او طعم و حلاوت و شیرینی عدالت را چشیده است. چنین جوانی خود را جزء جامعه، و جامعه را کل خود خواهد دانست، یعنی رابطه روحی خود را با جامعه بشریت درک خواهد کرد. چنین جوانی آزادی واقعی خواهد یافت، نه آن آزادی که به خاطر منافع خود، منافع جامعه را متزلزل سازد و خواستار این باشد که بدون موانع تمام آرزوهایش اشباع گردد.
نباید چنان شود که ما روی خواستهها و امور موهوم، به یکدیگر نزدیک یا از همدیگر دور شویم. بیاییم اتحاد و اتفاق خود را حفظ کنیم. اگر وقتی کسی خواست حقیقت را بگوید، ناراحت نشویم. سالک حقیقی کسی است که به نقایص خود پی برد، خود را فریب ندهد، هر قدمی که در راه حق برمیدارد و هر سخن حقی که میشنود، بر مراتب مقامات معنوی خود بیفزاید.
باید از فرصت آزادی قلم و بیان ولو در هر مرتبهای باشد، در جهت نشر حقایق استفاده کنیم که برترین آزادیها، آزادی قلم و بیان است. در آنجا که آزادی قلم و بیان نباشد، توان گفت مردم در تاریکی جهالت به سر میبرند.
امروز کشورها چشمشان را به ثروتهایی از قبیل معادن نفت و امثال آن دوختهاند، چشم به اسلحههای ظاهر دارند، لکن غافلند که در قبال معادن ظاهری و اسلحههای ظاهری، معادن و اسلحههای باطنی وجود دارد. سالک حقیقی باید علاوه بر این که آن معادن باطنی را در خود استخراج کند و امتیازاتی را که خدای تبارک وتعالی به او کرامت فرموده در اختیار جامعه بگذارد، با تعلیم و تربیت الهی، دیگران را هم یاری نماید تا آنان نیز معادن باطنی را در خود استخراج کنند، که معادن باطنی دست نخوردهتر و ناشناختهتر از معادن ظاهری است.
سوگند به خدا، عالم ربانی برای جامعه مسلمین یک اسلحه مؤثری است، در تفکر او قدرتی است که اسلحههای ظاهری در قبال آن در حکم عدم است. امّا عالمی که عامل نباشد، ولو ظاهراً از علوم و معارف حقه برخوردار گردد و تألیفات بسیار هم داشته باشد، در رسانههای گروهی، در مجالس و محافل صحبت کند، به کشورهای خارجی برود و حقایق را منتشر نماید، لکن در قبال اینها راه نفسانیت را در پیش گیرد، آیا چنین عالمی هم حربه مؤثری است در دست مسلمین؟! به خدا سوگند او حربه مؤثری است در دست کفار! مگر حضرات معصومین(ع) نفرمودهاند عالمی که فاسد باشد، عالَمی را فاسد میکند؟! امروزه در اکثر نقاط دنیا چنین علمایی بسیارند، بر سالکین طریق الهی است که در قبال علمای فاسد و بی عمل، به مقام مبارزه برآیند.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.