فرار از عتاب استاد 2009/12/19
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم
مراحلی را که سفراء کبار الهی طی نمودهاند، انسانهای دیگر نیز میتوانند طبق دستورات الهی رفتار نموده آن مراحل را بپیمایند و در ردیف مخلَصین قرار گیرند. از اینرو بزرگان فرمودهاند: ای مردم بکوشید و بارقه الهی را به کمال رسانید تا در ردیف مخلَصین به شمار آیید. از امیدهای بیمورد اجتناب ورزید و در افزایش مراتب تزکیه نفس بکوشید که رحیل نزدیک است.
سالک اگر بخواهد به هدف اصلی برسد و در دنیا و عقبی در ردیف مخلَصین به شمار آید، باید در تزکیه نفس بکوشد که تنها افزایش مراتب علمی به کار نیاید؛ آری در رفع حجب کوش نه در جمع کتب. فرضاً که انسان تمام کتب مربوطه به فلسفه و عرفان و اصول را مطالعه نماید وعلوم و معارف حقه را اخذ کند و اصطلاحات و الفاظ آنها را فرا گیرد و در مجالس و محافل، مردم را شیفته و فریفته آن الفاظ و اصطلاحات کند، اما این علم بدون عمل و تزکیه و بدون تواضع به کار نیاید، غرور علمی اگر به سراغ عالمی بیاید، علمش در حکم عدم گردد. همچنین اگر کسی بدون تزکیه بر مراتب علمی خود بیفزاید، این علم نه موجب کاهش مراتب حجابهای او که سبب افزایش آنهاست.
در کلام بزرگان، بارها اشاره شده که منفورترین و زشت ترین مردم در دنیا و عقبی، عالمی است که عامل نیست. در این مورد اخبار و احادیث و روایات بسیار است، از همه بالاتر خدای تبارک و تعالی در قرآن مجید برای بیداری علماء از خواب غفلت، میفرماید «مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْریهَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ اَسْفاراً». انباشتن علم بدون تزکیه و عمل، هر چند مربوط به اصول باشد، به کار نیاید و بسا که انسان را از گناهان صغیره به گناهان کبیره برساند!
البته غرض خودداری از تحصیل علوم و فلسفه و اصول و عرفان نیست، بلکه مقصود این است که باید تحصیل با انگیزه الهی باشد نه غیرالهی؛ علم باید توأم با عمل باشد. علم با حب دنیا سازگار نیست، چه حب دنیا انسان را از دیدن و شنیدن واقعی باز میدارد. بزرگان فرمودهاند: محبین دنیا مانند کودکان بیخردی هستند که علاقه وافری به ساقه گیاه کوچکی رساندهاند که زهر کشنده دارد.
ای کاش افرادی که شیفته و فریفته امور نفسانی و شهوانی شده و دل در گرو تمتعات نفسانی نهادهاند، از خواب غفلت بیدار میشدند و در مییافتند آب چشمهای که در کنارش نشستهاند، همیشه کدر است. بر خلاف تصور آنان، هرگز با ارضاء امور نفسانی به کمال نمیتوان رسید. آن تیرگی از این آب نما نخواهد رفت هر چند دورنمایش برای عدهای دلفریب است، لکن اگر با دیدگان عقل بدان بنگرند، چهره زشت اعمال و افراط و تفریطهای آنان، نمایان خواهد شد.
شیفتگان دنیا، فردا که در دار عقبی پرده از روی کارها برداشته شود، خود را بسی تهیدست و روسیاه ببینند و شرمساریها برند. آن روز، روزی است که بسی عزتها به پستی گراید. البته بسا که در همین دنیا هم پرده از روی اعمال افراد برداشته شود و حقیقت امور بر مردان الهی روشن گردد.
اگر اندکی گوش دل فرا داریم، به وضوح هر چه بیشتر هشدار مردان الهی را میشنویم که ای غافلان! بیدار شوید و به خود آیید، توبه کنید و بگذارید محبت پاک و عشق بیشائبه الهی بر امیال منحوس شما مستولی گردد. بگذارید دیو شهوت شما به زنجیر تقوی در بند افتد. بگذارید سراج دل شما از فروغ ابدیت روشنایی گیرد؛ در آن مقام است که شما هم میتوانید به قلوب طالبین نورافشانی کنید.
امروز وضع دنیا بسیار اسفانگیز است، اثری از آثار نور تقوی مشاهده نمیشود، ولی باز جای شکر و سپاس به درگاه الهی است که در کشور مقدس ما، ولو به حداقل نور تقوی مشاهده میشود.
چهارده قرن قبل حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: این نمازخانهها که اکنون مملو از نمازگزاران الهی است، زمانی میآید که اثری از آثار نور تقوی در آنها مشاهده نمیشود و گردانندگان آنها اهل فسادند. سیروسفری در کشورهای دیگر، حتی در بلاد اسلامی نمایانگر آن است که معابد و مساجد آباد دارند، اما از لحاظ باطن و هدایت ویران است، آثار تقوی در آنها مشاهده نمیشود «مَساجِدُهُمْ یَوْمَئِذٍ عامِرَهٌ مِنَ الْبَناءِ ، خَرابٌ مِنَ الْـهُدی» چنان که ملاحظه میشود، فرمایش آن بزرگوار منحصر به جا و نقطه خاصی نیست، بلکه عام است و همه جا را در بر میگیرد.
در شرایط کنونی که دنیا علیهالسلام قیام کرده، وظیفه چیست؟ همه زحمات حضرات انبیاء و اوصیاء برای رسانیدن ما به هدف است. مادام که ما از حب دنیا خارج نشویم و تزکیه نفس خود را به کمال نرسانیم و به مقام انقطاع و خروج از خود، یا گسستن از غیر و پیوستن به حق نرسیم، به هدف اصلی نایل نخواهیم شد. مسلم است که در راه رسیدن به هدف با مصائب و شدایدی روبرو خواهیم شد و مورد امتحان خدای تبارک و تعالی قرار خواهیم گرفت که در صورت موفقیت، دیدگان ما با نور الهی منور شده به مقام «ثُمَّ دَنا فَتَدَلّی» نایل خواهیم گشت. آری سرّ نجوای خدای تبارک و تعالی به سمع بندهای رسد که به مقام انقطاع در آید، فطرت خود را زنده نگهدارد.
اسلام دین فطری است و خیرخواهی در انسان فطرتاً موجود است، منتها این ما هستیم که این سرشت خیر، این نیروی خیرخواهی را در خودمان به انحراف میکشانیم و تارهای تیره بختی به دور خود میتنیم. باید دانست که هر یک از اعضای ظاهری و باطنی ما را آفتی بلکه آفاتی است . ما تا از این آفات در نگذریم، حتی نمیتوانیم به پله اول مرقات سعادت گام نهیم.
الهی تمام حضرات انبیاء و اوصیاء و اولیاء و علمای ربانی، محبوبین درگاهت حقایق و فرامین ترا به همه مردم ابلاغ فرمودند و چنان که شاید و باید به وظایف خود عمل نمودند، لکن کو آن گوش شنوا، کو آن چشم بنیا، کو آن زبان گویا؟! «صُمٌّ ذَوُوا اَسْماعٍ» کرانید گوشدار. ای اهل فساد ظاهراً دارای گوش سالمید، اما گوشهای دل شما کر شده است. «بُکْمٌ ذَوُوا کَلامٍ» لالهایی هستید سخنگو. «عُمْیٌ ذَوُوا اَبْصارٍ» کورانید صاحب چشم. «لا اَحْرارُ صِدْقٍ عِنْدَ اللِّقاءِ» نه آن آزادگان صادقید به هنگام دیدار «وَ لا اِخْوانُ ثِقَهٍ عِنْدَ الْبَلاءِ» و نه برادران موثقی هستید در هنگام ابتلائات و امتحانات.
ای سالک نپنداری «اَنْ تَقُولَ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ اللهِ» که این خواری وزاری تنها کافران راست. بسی از فساق و فجار که ظاهراً لباس مسلمانی در تن دارند، ولی خرقههای معصیت بر آن دوخته و شیفته و فریفته دنیا شده و توبه را به تأخیر انداخته، عمر خویش را به جهالت و غفلت سپری کرده، سود ایمان از دست داده و با بضاعت مزجاه درماندهاند.
ای مسکین! اگر سالها باران رحمت ببارد، گردی که از معصیت برانگیختهای، اگر به مقام توبه در نیایی مورد آمرزش خالق متعال قرار نخواهی گرفت.
ای سالک! از عتاب استاد الهی و رهبر حقیقی دلگیر مشو، که زمانی رهبر الهی ممکن است به فردی ظاهراً اظهار محبت کند و زمانی عتاب. استاد الهی در مقام عتاب میخواهد با ملامتی او را متوجه اشکال و ایرادش نماید، و چه نعمت و سعادتی بالاتر از این که سالک متوجه اشکال و عیب خود گردد تا به رفع آن بپردازد.
سالک طریق حق همان طور که در محبت ظاهری استاد خشنود است، باید از عتابش هم خشنود گردد و دریابد که این عتاب از روی کمال علاقه و محبت است. حتی ممکن است به مصلحتی فردی ظاهراً مورد محبت استاد واقع شود که صلاحیت ندارد یا برعکس ظاهراً مورد عتاب واقع گردد؛ در اینها معانی بیشماری نهفته است.
بنابراین افرادی که این سعادت نصیب آنان شده که تحت تعالیم استاد الهی قرار گیرند، باید بدانند که امکان دارد همیشه مورد نوازش استاد قرار نگیرند. اگر سهو و نسیان و خطایی از کسی سرزند، شاید مورد عتاب استاد قرار گیرد، ولی سالکین و متعلمین نباید ناراحت و دلگیر شوند، چون آن عتاب هم در مرتبهای از مراتب، نوازش و تعلیم است.
تاریخچه زندگی واصلین نشان میدهد افرادی که از این عتاب فرار کردهاند، این اعراض به سعادت آنان تمام نشده است. خوشا به حال سالکی که از عتاب استاد چنان استقبال نماید که از نوازش او، و در هر حال خدا را شاکر باشد که چنان استادی برای او کرامت فرموده است.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.