تصرف و مالکیت نفس 2009/11/09
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم
بزرگان فرمودهاند که هادی و راهنمای واقعی باید دارای شرایطی باشد تا مردم از او پیروی کنند، از جمله این که باید «حافِظاً لِدینِهِ» حافظ دین خود، «صائِناً لِنَفْسِهِ» و «مُخالِفاً لِـهَواهُ»، مالک نفس خویش و «مُطیعاً لِاَمْرِ مَوْلاهُ» مطیع امر مولای خود باشد.
مربیان الهی نیز که میخواهند به ارشاد دیگران پردازند، در مرتبهای از مراتب باید دارای همان شرایط باشند؛ خصوصاً به این نکته بیشتر توجه نمایند که مالک نفس خویشتن باشند.
حضرت رسول اکرم(ص) فرموده مادام که مالی به دستت نرسیده، آن را مال خود مدان. البته در این مقام مقصود از به دست رسیدن مال، تصاحب و قدرت تصرف بر آن است. از این کلام آن بزرگوار، اهل علم و معرفت، عارفان و بزرگان معانی کثیره استخراج مینمایند.
مربیان الهی نیز باید بدانند که وقتی مالک نفس خویشند که نفس و آفات و مکاید آن را شناخته و یکایک قوای آن را به تصرف درآورده باشند. در این صورت میتوانند در مقام هدایت و ارشاد، دیگران را یاری کنند و نظم الهی را در وجود آنان به مقام تحقق رسانند.
بزرگان فرمودهاند کسی را که معرفت بر نفس، کامل باشد، او میداند که نفس قابل اعتماد نیست. لذا آدمی هرگز نباید به نفس خود حسن ظن داشته باشد. حضرات معصومین علیهمالسلام فرمودهاند «اِنَّ الْـمُؤْمِنَ لا یُمسی وَ لا یُصْبِحُ اِلاّ وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَهُ»: به درستی مؤمن صبح و شب نمیکند مگر این که نفسش مورد بدگمانی او باشد. چه این نفس مانند همسایهای خائن است، چنان که انسان همیشه مواظب همسایه خائن است، به نفس خود هم نباید حسن ظن داشته و آنی از آن غفلت کند. همه حضرات انبیاء و اوصیاء و اولیاء پیش از هر چیز به مبارزه با نفس امر فرمودهاند و این نکته مهمی است که باید راهنمایان و راهبران بیش از هر چیز به آن توجه کنند.
از سوی دیگر امر است که نفس، البته نفس مکرّمه خود را گرامی بدارید «مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هانَتْ عَلَیْهِ شَهَواتُهُ» کسی که نفس خود را گرامی بدارد، مبارزه با نفس برای او آسان میگردد. چنین فردی هرگز در پی امور نفسانی حرکت نمیکند و آن عطیه الهی را گرامی میدارد.
از علایم گرامیداشت آن عطیه الهی، محافظت آن از آلودگیها و زشتیها، سوءظن دایمی به نفس مذمومه خود و عدم غفلت از آن است. حضرت مولای متقیان میفرماید: من نفس خود را با دنیا و مافیها و تمام کاینات عوض نمیکنم، تنها آن را به خدا میدهم و در قبالش او را میگیرم. آری همه عارفان برای گرامیداشت نفس خود، از تمام لذایذ درگذشتند، عیش دنیا را فروختند و غم او را خریدند.
لازمه چنین اکرامی، مراقبت است که سالک دایماً مراقب حال خویش باشد، چه یکی از مطهرات باطنی مراقبت است. امر است به مراقبه و محاسبه که اقلاً در شبانه روز خود را محاسبه کنید، نفس را محاکمه نمایید و به حساب خود رسیدگی کنید که چه کردهاید. جهات مثبت و منفی آن را ملاحظه نموده، اگر مثبت است افزایش دهید و اگر منفی است، به مقام جبران درآیید و آن را تبدیل به مثبت نمایید و در افزایش آن بکوشید. با تفکر و مراقبه و محاسبه روشن میشود بسا کاری که سالک به آن مشغول است، عبادت با عظمتی است و نباید آن را رها کند.
اگر این مراقبه و محاسبه و جبران آثار منفی و تبدیل آن به مثبت و افزایش جهات مثبت به طور مدام صورت بگیرد، در حقیقت بسیاری از موانع را از بین میبرد. آنگاه معلوم میگردد آنچه را سالک مانع پیشرفت میدانست، بیش از هر علت دیگری راه وصال را برای او هموار میگرداند.
سالک الهی در جریان این تلاش و کوشش به این نکته پی میبرد و اقرار و اعتراف دارد که بعضی دستورات را چنان که شاید و باید رعایت ننموده است. این اقرار و اعتراف بر قصور، بالاترین عبادات است. سیری در کلام بزرگان نمایانگر این است که کسانی که به مقصد و مقصود رسیدهاند، از این راه رسیدهاند؛ آنان که به وصال ابدی نایل گشتهاند، همواره مقّر و معترف بر قصور خود بودهاند.
البته اقرار و اعترافی که از دل برآید مستلزم توبه و انابه حقیقی است، نه اقرار و اعتراف صوری و زبانی که ولو هزار بار هم انجام گیرد، نتیجهای دربرندارد. اقرار و اعتراف قلبی در واقع عالیترین گنجینهای است که عنایت شده و توبه نصوح معلول آن است. یعنی تا سالک حقیقتاً به مقام اقرار و اعتراف برنیاید، نمیتواند موفق به توبه واقعی گردد و به اصلاح خود پردازد.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.