تلاش برای ورود به عوالم معنوی 2009/10/25
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم
علم الهی سرمایه جاودانی است، سرمایهای که هم در دنیا هم در عقبی سودهای الهی میدهد. علم الهی سرمایهای است که سودهای آن هرگز منقطع نمیگردد.
علم الهی را استاد ازلی در اختیار انسانها گذاشته، اما جز متعلمین مکتب اسلام، کیست که به این علم عالم و عامل شود؟ کسی که با وجود داشتن علم در خودپسندیها، خودکامگیها و خودخواهیها غوطهور شده، چنین علم برای او بیمحتوی است، او چگونه میتواند از آن برخوردار شود؟ مانند کسی که روی سنگلاخها و پرتگاههای خطرناک راه رود، و شمعی را که فرا راه او روشن است، خاموش گرداند! چنان فردی به رؤیت و مشاهده نمیرسد، به عالم نیستی نتواند گام نهد.
ای متعلمین مکتب ربوبی، متعلم باید موقع تعلیم، کلام و متکلم را مشاهده کند، اما ای بسا که کلام را میشنود ولی متکلم را مشاهده نمینماید. یا ممکن است آنچه را که در استماع کلام به تصور آید، مراد متکلم غیر از آن باشد. پس باید کلام را با متکلم مشاهده کرد، بزرگان فرمودهاند خبر کی میتواند همچون معاینه باشد.
فرق مابین انسان و حیوان، علم است، علمی که عمل شود. چه فرق است بین حیوانی که فاقد عقل و شعور و استعدادهای الهی درونی است، با فردی که همه اینها را داراست، لکن طبق علم الهی رفتار نمینماید؟! اگر کسی خواهد از مرز حیوانات عبور کند و پا در قلمرو انسانیت بنهد، باید طبق علم الهی رفتار کند.
آیا این است مفهوم کلام بزرگان؟! آیا رواست که با چنین حالی، ملکوت آسمانها و زمین را مشاهده کند؟ این مقام به کسی اهداء و اعطاء میگردد که عاشق حقیقی جمال حق، آن کعبه ازلی است.
مانند کعبه صورت، کعبه وصال را هم از هر جهت راهی است «وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ». باید مراحل طریق حق را پیمود تا به کعبه وصال رسید، و به دیده حق دو عالم امر و خلق را مشاهده کرد «اِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذی خَلَقَ السَّمواتِ وَ الْاَرْضَ فی سِتَّهِ اَیّامٍ» تا آنجا که میفرماید «اَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْاَمْرُ».
آنچه مربوط به عالم امر است، ضد اجسام است که قابل انقسام نیست و به اشارت «کُنْ» بیتوقف به وجود آید. آنچه مربوط به عالم خلق است، اجسام است، لطیف و کثیف، اگرچه به اشارت «کُنْ» به وجود آید، اما به وسایط و امتداد ایام «خَلَقَ السَّمواتِ وَالْاَرْضَ فی سِتَّهِ اَیّامٍ». اما امر، هم ملکوت ارواح را فراگیرد و هم ملکوت نفوس را، چنان که فرمود «یَسْئلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمْرِ رَبّی» و نیز فرمود «وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِاَمْرِهِ».
مراد از ملکوت آسمانها و زمین، یک پدیده فیزیکی نیست، بلکه آن فروغ تابناک جلالی و جمالی است که بر دل میتابد؛ همان که کلام با متکلم مشاهده شود. یعنی موقع استماع کلام الهی، متکلم حقیقی را، آن معشوق ازلی را ببیند، به محض نگرش به نعمت، منعم را مشاهده نماید.
این حالت انکشاف، همه سطوح روانی انسان را فرا میگیرد، مانند خورشید بیغروب به همه زوایای وجود انسان، به دل و جان او میتابد و حیات آدمی را با الگوها و معیارهای پایدار نظم و انسجام میبخشد.
ای کاروانیان منزلگه راز، ای متعلمین مکتب اسلام، به راه خود ادامه دهید و خستگی به خود راه ندهید که مقصد و مقصود نزدیک است. وعدههای خدا حق است، خدای تبارک و تعالی به حبیب خود میفرماید «فَاصْبِر اِنَّ وَعْدَاللهِ حَقٌّ» بردبار باش که وعدههای خدا حق است. در این مقام است که نور الهی تمام دل و جان شما را فرا میگیرد و شما هم میتوانید ابراهیم وار ملکوت آسمانها و زمین را مشاهده کنید و در فضای لایتناهی عالم ملکوت و لاهوت به پرواز آیید.
ای سالک! وقتی به مجاهده کبری چیره شوی و از چنگ عوایق و خلایق رها گردی، حقیقت را در برگرفتهای، نور خدا چنان ترا احاطه کند که اگر همه اهل دنیا در مقابل تو صف آرایی کنند، ترا باکی نیست. تو حقیقت را در برگرفتهای، وارد اسلام اصلی شدهای. عالی تر از اسلام اصلی، ایمان اصلی است. ایمان اصلی همانا ظهور اسلام اصلی است. در این مقام است که از عالم ملکوت ارتحال کرده و به معاینات عالم جبروت فایز آیی و عبودیت ترا سزاست.
شرط تحقق عبودیت آن است که مراحل و منازل خودسازی را طی نمایی. ابتدا باید مراحل و منازل خودسازی را بپیمایی تا تعالیم عالیه استاد برتو موثر شود و دل وابسته به خدای متعال گردد. در این صورت با نیل به اسرار عبادت، همه پدیدههای عالم ملکوت را به دست آوری «اَوَلَمْ یَنْظُرُوا فی مَلَکُوتِ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ» آیا به ملکوت آسمانها و زمین ننگریستند؟
خداوند متعال از راه عشق و محبت میفرماید: ای بندگان من، ای عزیزان من! چرا به باطن جهان نمینگرید؟ چرا این گنجینه با عظمت را باز نمیکنید؟ چرا نمیخواهید که بار دیگر متولد شوید؟ تمام حضرات انبیاء و اوصیاء و اولیاء، اساتید والا مقام میفرمایند که برای انسان در دنیا دو تولد است:
اول تولدی که تحقق آن از قدرت و نیروی اختیاریه انسان خارج است. دوم، تولدی است که قدرت و نیروهای اختیاریه انسان قادر است آن را به مقام تحقق آورد.
بزرگان میفرمایند اولی تولد فرعی است، دیگری تولد اصلی. بسا که از تولد دوم محرومند. «یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَالْاَبْصارِ یا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ یا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْاَحْوالِ حَوِّلْ حالَنا اِلی اَحْسَنِ الْحالِ» مراد از زندگی این است که آن احسن الحال در کانون دل و جان انسان به مقام تحقق درآید. این دعا ظاهراً مربوط به تحویل سال است، اما در تحویل سال امتیازی نیست. زمان که فاقد عقل و شعور است، در آن امتیازی نیست که به مناسبت حلول آن تبریک گفته شود.
عرض تبریک در جایی شایسته است که به انسان مقام و نعمت با عظمت عنایت شود؛ بدون این امتیازات، تبریک نه معنایی دارد و نه بهایی. البته این هم مراتب و مقاماتی دارد: برای عوام، برای خواص، و برای خاص الخاص.
در حقیقت تحول عبارت است از تحول دل، نه تحول سال، هرچه مراتب تحول دلْ بیشتر، تبریک عالیتر. این تحول، تحولی است که ذمایم اخلاق انسان، تبدیل به حمائد شود، صفات غیرالهی تبدیل به صفات الهی گردد. از دنیا و عقبی رها شود، از ما سوی بگذرد و به مقام انقطاع رسد و مراتب انقطاع را به کمال رساند.
ای سالک! نگهی به خویشتن کن، ببین اینها در تو تحقق مییابد که به تو تبریک گویند؟ متعلمین مکتب ربوبی آنانند که همه این مراتب را در خود به مقام تحقق آورده و موفق به تولد دوم شدهاند، و یا این توفیق برایشان نزدیک است.
ای سالک! اگر به توفیق الهی این تحول قلبی در تو به مقام تحقق رسد، آن وقت در عالم ملکوت به روی تو باز است. البته این در هر آنی باز است و بسته نمیشود، اما روَنده میخواهد. بدون این تحول انسان نمیتواند به عالم ملکوت راه یابد «لَنْ یَلِجَ مَلَکُوتَ الرَّبِ الْاَعْلی مَنْ لَمْ یُولَدْ مَرَّتَیْنِ» کسی که دوباره متولد نشده، او را به این جایگاه علوی راه ندهند.
ای سالک! شرط ورود به عالم ملکوت، تزکیه، تخلیه و تصفیه است. باید مراتب تزکیه نفس را به کمال رسانی، وجود خود را، دل خود را از همه رذایل پاک و منزه نمایی. چنان در تقوی بکوشی و مراتب یقین خود را به حد اعلی ببری که اثری از آثار رذایل و خبایث و آلودگیها در تو باقی نماند.
وقتی این معرفت که در واقع معرفت به خداست در تو تحقق یافت، تو هم در ردیف مخلَصین قرار میگیری «سُبْحانَ اللهِ عَمّا یَصِفُونَ اِلّا عِبادَاللهِ الْـمُخْلَصینَ». مخلَصین، همه حضرات پیشوایان الهی و بزرگان، از دست یک ساقی وحدت از شراب طهور سرمست شدند. آن مِی طهور چون کوثر سیال در سیره علمی و عملی ایشان موج میزند و سرانجام به دریای وحدت میریزد.
حبیب خدا (ص) آن انسان کامل، قبل از تنزل قرآن در قوس صعود از همه مجاری وحی گذر کرد و به حقیقت قرآن رسید. مجاری وحی کجاست؟ ای سالک! این مجاری در دل توست، هرچه به خدا نزدیکتر شوی، چندی از آن مجاری را گذر کردهای. اگر تو هم بخواهی به حقیقت قرآن برسی، باید از آن مجاری بگذری.
حبیب خدا (ص) قبل از تقسیم قرآن به آیات محکمه و متشابهه به اسرار و تأویلهای آن آگاه بود، زیرا مراتب طهارت او به حد اعلی رسیده بود. عاشقان جمال، آن کبوتران حرم الهی هر یکی به مراتب عشق خود میتواند مراحل و منازل طهارت را طی کند و باطن جهان را بنگرد و آن گنجینههای الهی را باز نماید.
عاشقان کامل کسانی هستند که در کوره بلا سوختهاند. بدون شداید و مصائب و مجاهدات، انسان نمیتواند عاشق شود. با رفاه نمیتوان به مقصد و مقصود رسید، باید در کوره بلا بسوزی. ای دل بسوز که سوز تو کارها بکند.
عاشقان الهی درد زدگانی هستند که دردهایشان را درمانی نبوده، چه طبیب طبیبان صلاح چنین دیده است. آنان آتشدلانی هستند که شررشان را دودی نیست، با این همه دردها آهنگ عشق ایشان در عالم ملکوت افتاده که ای محبوب ما، گوی جان به میدان تو داریم، هرچه خواهی بکن، ما رضای ترا میخواهیم.
آن وقت آن معشوق زیبای مطلق، حجاب جلالی و جمالی بردارد و آنان بی پرده جمال یار میبینند، بیواسطه کلام او میشنوند که میفرماید: ای رضوان بهشت ترا، ای مالک دوزخ ترا، ای کروبیان عرش شما را. ای عاشق دل سوخته، من ترا و تو مرا.
اینان عاشقانی هستند که توجهی به عقل و هوش ظاهر نکردند، در مشاهده شاهد قِدَم مدهوش شدند و عقل و هوش حقیقی خود را دریافتند. طالبین حقیقی را مورد نوازش خود قرار دادند، با دل و جان ملکوتی و لاهوتی به تأدیب ایشان پرداختند.
ای سالک عاشق، کجایی؟! بکوش تا تصفیه خود را به کمال رسانی. در تصفیه باطن و تزکیه نفس بکوش. هان اگر به تمام معنی مطیع و منقاد محض فرمان معشوق شوی، به اراده و خواست معشوق، نور معانی آیه شریفه «اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» در تو هم به مقام تحقق رسد.
ای سالک! تعجب مکن و بدان که طهارت بر دو گونه است: تکوینی و تشریعی. انسان در مقام تشریعیت میتواند خود را به مقام بزرگان برساند و از طهارت الهی برخوردار گردد. ای سالک خوشا بر حالت آنگاه که این سرود الهی را بر تو خوانند.
این صاحبان یقین را از سقوط باکی نیست، چه آنان چنگ بر عروهالوثقای الهی زدهاند. عروهالوثقای الهی همانا حضرت حبیب خدا (ص) و اوصیاء و اولیاء اویند، که خدای تبارک و تعالی میفرماید با تمسک به آنان به بارگاه قدس من آیید.
سینه ایشان مخزن اسرار الهی است، در دلشان شمع هدایت فروزان است. شمع و چراغی که معشوق بر افروزد، هرگز طوفانهای حوادث نتوانند آن را خاموش کنند، به طوری که تاکنون هم نتوانستهاند و اینک هم آن چراغ در دل عاشقان فروزان است. اینان آن احرار و آزادگانی هستند که هرچه را در دنیا دیدند که رنگ الهی نداشت، به سفره رنگین گذاشتند و گذشتند. خوشا بر حال ایشان که عالیترین معامله را با خدای خویش کردند، به به جان فروختند و جمال معشوق خریدند.
عاشقان الهی کسانی هستند که به ایشان علم حکمت دادند. حکمت علمی است اعطایی، که تنها به عاشقانی دهند که مراتب عشق آنان به کمال رسیده است. این مقام و منزلت را به کسی دهند که باغ سینه او بحر عشق بوَد، دل او در قبضه عزت و جان او در کنف مشاهدت. از خود، از دوئیت برخیزد، از علایق و عوایق بگذرد و معتکف کوی جانان گردد «فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ» .
ایشان اعلام اسلامند، ارکان دولت حقند، اختران سپهر دعوتند. در بساط توحید، نخستین صف ایشانند؛ در دفتر تفرید، اولین سطر ایشانند.
این اجمالی است از مقامات و احوال آنان. الهی به مقربین درگاهت، تفصیل این اجمال را در دلهای ما ایجاد بفرما.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.