حضور با عشق و اخلاص 2009/10/23
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم
به نام آن که عقل را بر او راه نیست مگر عشق را. این بشارتی است سالکین و عارفین را که همه عاشقاند که جز عاشق به محفل جانان راه نیابد. خدایی که بر حقیقت جمال او هر کسی راه نیابد جز عارفان.
اگرچه مراتب معرفت مختلف است ولی در محفل جانان، بزرگان و عارفانی هستند. ای سالک به دیدگان ظاهر بنگر، عاشقان را ببین و به دیدگان باطن نگر تا تمام عارفان و محبوبین درگاه خدا را در محفل جانان حاضر بینی. در این صورت به خاطر آنان تو هم در سلک عارفان به شمار میآیی و برحقیقت جمال راه مییابی. کسی که دلش صدف گوهر مکنون عشق باشد، در ردیف صاحبان بصیرت و اولیالابصار قرار دارد.
محفل جانان حریم مقدس است و شرافت و قداست مکان به مکین است. شرافت بزرگان و عارفان و سالکان پاکدل، مکان را مقدس میکند. اهل بصیرت که به حرم مقدس خدا راه یافتهاند، در حقیقت به سرچشمه آب حیات راه یافتهاند و به دیدگان دل، جلال و جمال حق را میبینند. آنجاست که منادی حق ندا درمیدهد که ای خضر برای تحصیل آب حیات سرگشته و حیران مباش، آب حیات اینجاست. چه آب ظاهر و جماد، دل را احیاء نمیکند، آب حیاتی که دلها را احیاء مینماید، کلام خداست. طالبان حقیقی خود را آماده کردهاند که قلباً در این آب حیات، خضروار غسل کنند.
سالکا ! آنگاه که تو به محفل جانان راه یافتی، دیگر به خود به دیده تحقیر منگر، تو در زمره محرمان اسرار الهی هستی. حرم را به نامحرم نشان نمیدهند، به کسی نشان میدهند که به مقام توبه نصوح برآید و به زبان دل گوید «اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبّی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ» و گرد متابعت حضرت سیدالمرسلین را توتیای دیدگان خود کند، متعهد گردد که بعد از این به عهد خود وفادار شود و از غافلین نباشد.
غافل دو قسم است: یکی غافل مذموم، دیگری غافل ممدوح. یکی از دین خود غافل، از طلب صلاح خود بیخبر، از شراب غرور دنیا مست است. گرچه او از خود غافل است، اما بزرگان از او نگران هستند. حضرت رسول اکرم (ص) در لحظات آخر حیات خود خیلی ناراحت و گریان بودند. جناب جبرئیل آمد که ای محمد این ناراحتی و گریه از بهر چیست؟ فرمود از گنهکاران امت نگرانم. ای رحمت خدا از گنهکاران نگران هستی؟ جناب جبرئیل پیغام آورد که خدا میفرماید: ای حبیب من! آنقدر از امت تو میآمرزم که تو راضی باشی، نگران مباش. اگر آنان به توفیق حق، توبه نصوح کنند، برات وصال ابدی را دریافت میکنند.
آری یکی از خود غافل و دیگری از امور دنیا غافل، البته نه آن دنیایی که در مسیر عقبی قرار گیرد. کسی که با امکانات مادی و معنوی خود، با قلم و کلام و قدم خود به رضای حق خدمت میکند، او در زمره سعداء به شمار میآید. کسی که به قصد تعلیم و تعلم حرکت کند، اگر بلایی بر او اصابت نماید و از دنیا برود، حتی از بدو حرکت در ردیف شهداء است.
غافل ممدوح کسی است که مست شراب طهور عشق شده، چنان در جمال حق مستهلک گشته که از خویشتن نیز غایب است. اینان کسانی هستند که مراتب اخلاص خود را به کمال رسانیدهاند. اگر اخلاص به جایی رسد که انقطاع کامل از ما سوی حاصل شود، در این مقام سالک میتواند به تعقل و تفکر الهی نایل آید. و اگر اخلاص در تعقل به کمال رسد، همه حقایق مشهود او گردد، این است که باید همه اعمال سالک الهی خالص برای خدا باشد، نه این که نیمی بهر حق باشد و نیمی هوی.
اخلاص از آمیختن حق به باطل جلوگیری میکند و مراتب بصیرت را به کمال میرساند. اما نابینایان که اثری از آثار بصیرت در ایشان نیست، بینایان را نابینا میدانند! خود را عالم و روشنفکر و بلکه اولین داننده جهان میپندارند و لذا مغرورانه بدون مشورت و تفکر و تعقل، دست به اقداماتی میزنند که میلیونها افراد بیگناه کشته میشوند. اینان حتی بینایی بینایان را یک نوع مرض تلقی میکنند و آماده میگردند که آنان را معالجه نمایند و برایشان دارو و درمان تعیین کنند!
ای سالکین راه خدا، بکوشید مراتب اخلاص خود را به کمال برسانید و بدانید که در صورت موفقیت در این امر، در معرض ابتلاء و امتحان قرار میگیرید. سیری کنید در احوالات حضرت ایوب و حضرت آدم علیهما السلام که چسان با انبوهی از ابتلائات روبرو بودند. خود را برای امتحان آماده نمایید. الهی خود را به تو میسپاریم، اگر تو نظر نکنی و توفیق تو شامل حال ما نباشد، چگونه از عهده امتحان تو برآییم؟
ای آنان که طالب اخلاص هستید، آیا میدانید چه کارهایی باید انجام دهید؟ اگر کمی تفکر کنید به گوش دل این ندا را میشنوید: ای طالب اخلاص، از حوض محدود طبیعت بیرون آی تا به آرامش رسی، که سعادت واقعی در آرامش دل است.
این همه زحمات و تلاشهای شبانه روزی تو برای آرامش قلب است. اما بدان تا از حوض محدود طبیعت بیرون نیایی، آرامش نداری، بیا این را تبدیل به آرامش کن. از حوض محدود طبیعت بدر آی، حب دنیا را از دل خارج کن، چرا در این حوض شنا میکنی؟ وارد اقیانوس لایتناهی بعد روحانی شو و در اقیانوس حقیقت، شنا کن.
به خدا سوگند خواهی دید که لذت حقیقی در انقیاد به فرمان خداست. میترسی که اگر از حوض طبیعت بدرآیی و وارد اقیانوس الهی شوی، دیگر لذت و راحتی از تو سلب شود؟ به خدا قسم اگر وارد اقیانوس بعد روحانی شوی، نه تنها آن حوض نمیخشکد و آن راحتی که در عالم خود پنداری از بین نمیرود، بلکه در مسیر آن اقیانوس قرار گرفته و با آن پیوستگی مییابد و لذا راحتتر و سبکتر میشوی. درمییابی که این زیباییهای دنیا موقتی و زودگذر و فانی است، آنگاه در ردیف مخلَصین قرار میگیری و به موجب آیه شریفه قرآن مجید، برای مخلَصین مغلوبیت نیست، شتستشوی مغزی نیست. بر فرد با اخلاص متعلم مکتب الهی، هیچ نیرو و دشمنی نمیتواند غالب گردد «قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَاُغَوِیَنَّهُمْ اَجْمَعینَ اِلّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْـمُخْلَصینَ».
ای طالب اگر به عهد خود وفا کنی، چشمه سارهای درونی تو به موجب آیه شریفه «اِنّی اَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» که منبع علم خداست، لایروبی میشود.
بر سالک الهی است که با قلب لایروبی شده در محفل مقدس بزرگان حضور یابد. اگر هم شکی داشته باشد در آن مطب الهی، خدای تبارک و تعالی درد و داروی او معین فرماید. حضرت رسول اکرم (ص) فرمود آیا میخواهید خبر دهم که درد شما چیست و داروی شما کدام است؟ درد شما گناهان شماست و داروی شما استغفار؛ حضرت مولیالموالی نیز فرمود «دَوائُکَ مِنْکَ وَ لا تَشْعُرُ وَ دائُکَ مِنْکَ وَ لا تَبْصُرُ»: دوای تو از توست ولی حیف که نمیدانی، و درد تو از توست ولی نمیبینی.
متعلمین مکتب الهی باید گوش دل بازکنند و به سمع دل کلام بزرگان را بشنوند، از جمله این که بالاترین اعمال درلیالی مقدسه به خصوص در شبهای ماه مبارک رمضان، توبه است و صلح با خود و با مؤمنانی که با آنان قهر کردهاند. باید به رضای خدا با آنان صلح نمایند، آن هم از صمیم قلب تا از فشارها و آلام رها گردند.
بزرگان دین راضی به ناراحتی و تألم دیگران نیستند، آنان مظهر همان محبت و رحمت حضرت خاتمالانبیاء (ص) هستند که «رَحْمَهً لِلْعالَمینَ» بودند. و لذا با جان و دل به خدا سوگند یاد میکنند که اگر به هریک از آنان بگویند آیا راضی هستی که همه متعلمین مکتب ربوبی از آتش دوزخ نجات یابند ولی ترا به جای آنان بسوزانند؟ گوید آری به توفیق و یاری حق حاضرم مرا بسوزانید و آنان را نجات دهید!
آری بالاترین اعمال توبه و صلح است، ولی اول باید با خود آشتی کرد. انسان تا آن نیروهایی را که خدا در نهاد او به ودیعه نهاده، شکوفا ننموده و به فعلیت نرسانیده است، با خود قهر نموده و به خویشن ظلم کرده است. اولین دشمن جان او، خود اوست، نفس اماره اوست، و اولین تیشه را به ریشه خود زده است. باید به توفیق الهی قیام کند به ترک ظلم و اجرای عدالت در مورد خود و دیگران.
سالک باید آن گنجینههای نهفته در درون، آن گوهرهای گرانمایه را استخراج نماید، باید نهال عشق را که در بوستان قلبش کاشته شده بارور گرداند و از ثمرات الهیه آن کام خود و دیگران را شیرین کند و الا به مقصود نمیرسد.
سالک باید مراتب عشق خود را با تزکیه نفس و تصفیه دل به کمال رساند. این عشق عطیه آسمانی است، عشق اسطرلاب اسرار الهی است، عشق بینهایت است، لذا تعریف آن در عبارات نگنجد.
عشق نوری است که ظلمت خار و خس را از دل بیرون و ریشهکن میکند. حصول نورعشق بعد از تزکیه و تصفیه است، اما گاهی هم به افرادی که واقعاً خواستار آنند ولی شرایط آنها جمع نشده، عطا میشود. امتیاز انسان نسبت به فرشتگان به عشق است. سالکین و متعلمین الهی همواره از درگاه الهی خواستار صدق عشقند تا مراتب عشقشان به حد اعلی برسد. صدق عشق، تقصیر عمل را به شرط توبه جبران میکند و او را پرواز میدهد اما توفیر عمل، تقصیر عشق را جبران نمیکند.
وقتی آن فرشتگان معایب انسان را میشمردند، خداوند متعال فرمود «اِنّی اَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» آنچه را من میدانم شما نمیدانید.ای فرشتگان به جفای عمل انسان منگرید به صفای علم من بنگرید. ای ابلیس به «حَمَأٍ مَسْنُونٍ» چه نگری؟ به خلعت ما نگر. و این بشارتی است برای سالکین و عارفین حق که توفیق شرف حضور در محفل مقدس اولیاء خدا را مییابند و رحمت خدا شامل حال آنان شده مقضیالمرام میگردند.
وقتی از انسان زلتی سرزد و معاملت نقد او به معصیتْ مغشوش شد؛ نادم و پشیمان میگردد. مسلماً اگر وقتی خطایی از متعلمین مکتب ربوبی سرزده، آنان رنج برده و با شادی خطا نکردهاند، بلکه از خدا و نفس خود حیا کردهاند. میخواست با خدا معامله نقد کند، اما به معصیت مغشوش شد، او را توبه کرامت مینمایند.
اگر قلباً متعهد شد، خدا قلم عفو بر گناهان او میکشد، و این هم حکمتی دارد. به لغزش حضرت آدم (ص) و به ترک اولای حضرت یونس (ع) بنگر، اگر وقتی زلتی از انسان سرزد به خود مینگرد، افتقار میبیند.
الهی حقیقت این است که ما هیچ وقت با جسارت گناه نکردهایم، بلکه آن قدر از رحمت واسعه تو گفتند که از عظمت و جلال تو غافل گشتیم و الا ما معصیت نمیکردیم، ما عاشق تو هستیم.
آری در زلتْ افتقار بیند امّا چون به طاعت نگرد افتخار بیند، میان افتقار و افتخار روان، میان خوف و رجاء گردان. در خوف میزارد کفاره گناهان را، در رجاء مینازد نعیم جاودان را. هر که طوق عشق بر گردن نهد، او را در حُجر فضل و مهد عهد، قبه قربت تعلیم دهند. سزاوار است که مؤمنین بنازند به نعیم جاودانی، و سزاوار است عارفان به امید وصال و تباشیر وصلت، جان و دل فدا کنند.
ای سالک اگر سعادت و وصال ابدی را میخواهی، توبه نصوح کن که اینک وقت توبه است. از خدا بخواه که ترا به عهد و توبه خود وفادار فرماید که فرمود «نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتی» ما در قیامت مردگان را زنده میگردانیم. اما در باطن، این آیه را معنای دیگری است: «نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتی» در نظر عارفان اشارت است بر زنده گردانیدن دلهای اهل غفلت به نور قربت، و زنده گردانیدن دلهای اهل شهوت به نسیم مشاهدت.
ای سالک بدان اگر به محفل جانان رسیدی، به سرچشمه حیات نایل گشتهای. آنجا خوان کرم خدای رحمان گسترده است، تناول کن. کلام استاد الهی همان غذای معنوی است. خدای رحمان همه را بالاخص متعلمین مکتب ربوبی را مخاطب قرارداده میفرماید «هَلْ مِنْ سائِلٍ» آیا سائلی، دردمندی هست که سؤالی از من داشته باشد تا جام اجابت به کام جان او ریزیم؟ «هَلْ مِنْ تائِبٍ» آیا توبه کاری هست که توبه کند تا مرکب قبولی به استقبال او فرستم؟ آیا عاصیی هست که بر جریده جرایم او توقیع غفران برکشم؟
میفرماید: ای بندگان من، کجا میروید؟ طوبی اینجاست، زلفی اینجاست، حسنی اینجاست. طوبی، عنایت بیعتاب است؛ زلفی نعیم بیحساب است؛ حسنی دیدار بیحجاب است.
ای رهرو کوی وصال، میدانی این سفر را برای چه به تو عنایت فرمودهاند؟ تو خود نیامدهای، ترا آوردهاند. تو را به دیار عشق و به حرم مقدس جانان برای این آوردهاند که مظهر صفات خدا شوی. در حقیقت مراحل و منازل این سفر، طی عقبات کثرت است تا به عالم وحدت نایل گردی.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.