ضرورت سیر در معانی باطنی کلام 2009/10/17
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم
در کلام مقدس بزرگان، مطالب کثیری وجود دارد و در هر مطلبی از آن، معانی حکمیه و الهیه پنهان است که هرکسی به فراخور حال و به نسبت مراتب معنویه قلبی و شؤون الهیه روحی خود از آن فیض یاب میشود. بسا سالکین و عارفین الهی که در اثر کمال توفیق، مراتب معنویه و باطنیه و الهیه قلبی آنان به حد کمال میرسد، به طوری که به محض استماع کلام حکمی و الهی در حد اعلی از آن برخوردار میگردند.
هر کلمهای که در محفل الهی از لسان یا قلم بزرگان جاری میشود، مقدس است هرچند در حال عادی و در سایر محافل آن کلمه و جمله در ردیف کلمات و جملات مقدسه محسوب نگردد. حتی اگر در ضمن کلمات حکمتی اسم فرد ناشایستی ذکر شود، این کلمه در محفل الهی مقدس است چنان که در قرآن مجید اسم ملاعنی ذکر شده است. اگرچه خود آن فرد در زمره ناپاکان و در ردیف خصمان الهی محسوب میگردد، لکن چون کلام الهی و کتاب مقدس آسمانی است، باید احترام آن کلمه مراعات شود و کسی بدون وضو نباید در قرآن به اسم آن خصم الهی دست زند. یعنی همان حکمی که در مورد اسم الله و حضرت محمد (ص) جاری است، در مقام مسّ دست یا عضوی از اعضاء بدن به اسم یک فرد ناپاک یا آن کلمه و معنایی که در ردیف سافلین محسوب میگردد، نیز جاری است. این احترام به آن اسم در همه جا نیست بلکه وقتی کلام از ناحیه خدای رحمان است، تمام سور و آیات و کلمات و حروف و تمام نقطههایش شایسته احترام است. حتی نقطه «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» بسیار با عظمت و شایسته توقیر و احترام بوده، در صورت عدم جمع شرایط نمیتوان به آن دست زد. این نقطه و کلمه گرچه در سایر جاها وجود دارد و اینها در قبال دیدگان ظاهری با هم متشابه و متماثل است، اما در قبال دیدگان باطنی نمیتوانند متشابه و متماثل باشند.
مسلماً کلام الهی نمیتواند با کلام مخلوق یکسان باشد، مگر مخلوقی که در اثر تزکیه و تقوی اتصال او به قدری در مرتبه کمال باشد که کلامی که از زبان او جاری میشود، درواقع از ناحیه حق جاری گردد؛ چنان که در حدیث قرب نوافل آمده که بنده میتواند خود را به آنجا رساند که با زبان من بگوید و با گوش من بشنود.
آری قلبی که در مقام اتصال است، فنا در خود و بقا در حق دارد، در مقام فناء فی الله هر کلامی که از لسانش جاری شود، کلام حق است. کلام بزرگان همانا کلام حضرات اوصیاء و اولیاء است و اگر سیری در آن شود، این معنا به خوبی روشن میگردد.
بنابراین در محفل مقدس عارفان، هر کلمه و حتی هر حرفی که از لسان یا قلم بزرگان جاری میشود، مقدس است، ولو آن کلمات توسط دیگران نیز بسیار به کار میرود و در قبال دیدگان ظاهری متشابهند، لکن در قبال دیدگان قلبی یکسان نیستند.
در قرآن مجید ظاهراً معانی برخی آیات و سور و موضوعات حاکی از صور برخی امور منفیه و غیر الهی است که از فردی یا عدهای سرزده، اما چون کلام خداست به محض توجه از ناحیه حق، اثری از آثار منفیه مشاهده نشده، همه مثبت و الهی است.
اگر اهل حقی نیز متذکر پارهای امور شود که ظاهراً در ردیف منفیه است که از فرد یا افرادی صادر شده، گرچه ذات آن اعمال منفی است لکن ذکر آن از لسان اهل حق، کلامی الهی است. چه در کلام واصلین و کاملین، کلمه غیر الهی وجود ندارد.
آری همان گونه که همه آیات و سور قرآن و مضامین و مفاهیم و موضوعات آن مبارک است، کلام و حرکات اهل حق نیز کلاً مبارک است، ولو قسمتی از کلام اهل حق و اهل الله و مردان الهی احیاناً دلالت بر صدور امری منفی نماید. به محض استماع کلام حق و مقربین الهی، سرور خاصی در انسان پدید میآید، هم چنین از استماع کلام یک مرد الهی که توأم با حق و حقیقت باشد، نیز چنان آثاری ظاهر میگردد. اصولاً درمحضر مقدس بزرگان، باید در مراتب صعودی انسان بحث شود.
کلام ملوک معنوی، در حقیقت ملوک کلام است. قرآن مجید تکالیف همه را به صورت عالی تعیین میکند، خصوصاً برای کسی که در حد کمال با معانی ظاهری و باطنی، محکمات و متشابهات آن آشنا باشد.
کلام بزرگان نیز یا از محکمات است یا متشابهات. گرچه محکمات و متشابهات ورد زبان عام و خاص است، اما توصیه و تأکید بلکه امر است بر تعقل و تفکر در محکمات و متشابهات، علی الخصوص مراتب تفکر و تعقل درباره متشابهات باید بالاتر از محکمات باشد، و این تفکر و تعقل را مراتبی است.
البته هر صنف و گروهی به فراخور حال و به نسبت کیفیات عقلی خویش به مقام تفکر و تعقل برمیآیند، ولی کیفیات و کمیات تعقل سالکین طریق حق باید ماوراء سایرین باشد، چه اگر همانند عوام شود مقبول درگاه الهی نیست.
اولی است که سالکین الهی از مراحل عقول ظاهریه درگذرند که چنین تعقل و تفکری در پیشگاه الهی مردود است، مگر برای کسانی که از تعالیم عالیه بیبهرهاند. اما برخورداران از تعالیم عالیه باطنی را نرسد که از طریق عقول ظاهریه به مقام تفکر و تعقل برآیند، زیرا پرواز و طیران عقل ظاهری، پروازی است محدود.
اصولاً تفکر و تعقل در باب محکمات و متشابهات و نیز درباره کلام بزرگان با عقل ظاهری مردود است. لذا طالبان راه حق و محبوبین الهی باید از طریق عقول الهیه به مقام تفکر و تعقل آیند. در این صورت میتوانند موفق به درک معانی محکمات و متشابهات گردند، اما باید تفکر و تعقل خواص درباره متشابهات، بالاتر از محکمات باشد.
سالکین الی الله باید درباره کلمات گهربار الهیه و سفارشات نغز و پرمعنای بزرگان به مقام تعقل و تفکر برآیند که در میان آنها، کدام متشابه و کدامیک محکم است. اگر امروز ما قسمتی از آیات قرآن را محکمات میگوییم، نه بدین معناست که معانی آنها کاملاً مفهوم ماست. محکمات وقتی است که معانی آنها در حد کمال برای ما روشن باشد. حکم عقل الهیه در باب محکمات این است که آنها نیز در مرتبهای متشابهاتند، و متشابهات نیز در مرتبهای محکماتند.
همان طور که قرآن مجید اعجاز است، تعالیم لاهوتیه محبوبین الهی نیز اعجاز و کرامت است و در هر حکم آن هزاران معنا وجود دارد. البته آنگاه که به توفیق حق از محدوده الفاظ بیرون رفته وارد عالم معنا شویم، که حضرت علی (ع) فرموده: روح در جسم به منزله معنی در لفظ است. چنان که کالبد جسمانی منهدم میشود، لکن انهدام به ذات روح راه نمییابد همچنین الفاظ میرود اما معانی باقی است. درک اعجاز تعالیم عالیه الهی باب دیگری است که سالکین حقیقی از آن بهرهمندند و پیوسته خواهان ادراک مراتب بالاتر آنند.
بر طالب است که علاوه بر دریافت کلام و نظریه و عقیده مردان الهی، نظر و عقاید دانشمندان دیگر را نیز ملاحظه کند. هم چنان که درباره نور کلام بزرگان و مراتب معانی ایشان تفکر مینماید، درباره روحیه و مراتب عقل ظاهری، بینایی دیدگان دل و معانی معنوی آن دانشمندان نیز تفکر کند، تا دریابد که بزرگان به امور و حرکات مردم چگونه مینگرند و نگرش آنان با دیگران چه تفاوتی دارد.
گرچه مقامات معنوی افراد متفاوت است، ولی کاملان و واصلان همواره به دیده دل مینگرند، و اهل ظاهر به دیده ظاهر. از اینرو بزرگان فرمودهاند: زبان بزرگان در دل آنها قرار گرفته و دل جاهلان در زبان ایشان. زبانی که در گرو دل باشد، هرچه از آن جاری شود و یا به مقام تحریر آید، از دل است و بلکه از ناحیه خداست، سخنان ملکوتی و لاهوتی است. اما دیگران که قلب آنها در گرو زبانشان است، هرچه از زبان و قلمشان جاری میگردد، بی معناست؛ آنان هنوز معنی آزادگی و آزادی را نفهمیدهاند.
فردی که آزادی را در تبعیت از اهواء نفسانی میداند، آیا زبان او در گرو قلبش است؟ برق هوس، نور بینایی دل او را ربوده، نمیداند آزادی چیست و محبوسیت کدام است. بسا زنجیرهایی که به پای دل و روح بسته شده، لکن ظاهربینان از آن بیخبرند. بسا محبوسین که خود را در ردیف آزادگان میشمارند و افراد آزاده را محبوس میپندارند، لکن قرآن مجید میفرماید «اِنّا جَعَلْنا فی اَعْناقِهِمْ اَغْلالاً فَهِیَ اِلَی الْاَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ» همانا بر گردنهای ایشان غلها و زنجیرهایی تا چانههایشان قراردادیم و آنان سر به هوایند. مسلماً این غل و زنجیرها نه زنجیرهای ظاهری، که زنجیرهایی برگردن جان و روحشان است و در نتیجه، سر ادراک ایشان رو به هوا بوده و حقیقت امور را نمیبینند. گرچه بعضی از مفسرین این آیه شریفه را تمثیل دانستهاند و برخی مربوط به آخرت، لکن این حقیقتی است از حقایق فعلی، که اگر هم اکنون به دیده بصیرت، باطن وجودشان مشاهده گردد، همان غلها و زنجیرها برگردن تبهکاران است.
امید به حق این که در اثر مطالعه کلام ملکوتی و لاهوتی بزرگان دراین عصر غیبت و در اثر ارشاد و تبلیغات الهی، جامعه بشریت آزادی واقعی را از مجازی تشخیص دهد. چه مردان الهی حقیقت را به جامعه بشریت نشان داده، راه کسب آزادی واقعی و رهایی از زنجیرهای باطنی را به مردم میفهمانند. اولیاء الهی با تحمل زحمات طاقت فرسای شبانه روزی، راه دیار ملکوتی را به مردم ارائه داده و میخواهند در اثر تعالیم عالیه و ارشاد، روح آنان به مقامی رسد که بال و پر بگشاید و با آزادی حقیقی در فضای عالم لاهوتی و ملکوتی به پرواز آید و در دیار محرمان اسرار، آشیان گیرد.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.