اولیاء، تفسیر قرآن ناطق 2009/08/25

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم

فردی که برای او مقام آشنایی با قرآن حاصل گردد، قطعاً او به احکام الهی عالم و عامل می‌شود. آشنایی با قرآن مراتبی دارد و کمال مرتبه آن وقتی است که عارف الهی در حد کمال، به آیات قرآن عالم و عامل باشد.
مراتب علمی هر فردی به نسبت ادراک معلوم برای اوست. بزرگان فرموده‌اند علم آن است که به معلوم رسد. اگر علم به معلوم نرسد، علم ظاهری است. علم وقتی از ظواهر خارج می‌شود که به معلوم برسد. رسیدن به معلوم نیز مراتبی دارد، لذا مراتب علمی هر فردی به نسبت مراتب وصال اوست به آن معلوم.
قرآن مجید ما را به تفکر و تعقل دعوت می‌کند. تلاوت قرآن وقتی حقیقتاً سودمند است که انسان به سبب تفکر و تعقل و تعمق، متکلم را در کلامش مشاهده نماید و صاحب سخن را در بین سخن زیارت کند. این است که حضرت علی (ع) فرمود: خداوند متعال در قرآن مجید به بندگانش تجلی کرده، ولی ایشان آن خدای متجلی را مشاهده نمی‌نمایند.
بنا به کلام محبوبین الهی، سهم هر مفسری از قرآن مجید به مقدار ارتباط او با مجاری وحی است. کسی که فقط در محدوده علوم ادبی و معانی ظاهری بحث می‌کند و از منطقه فصاحت و قلمرو بلاغت و نظایر آنها بالاتر نمی‌رود، پیوند او با قرآن مجید فقط در محدوده علوم ادبی و معانی ظاهری و نسبت به بعضی از معابر گسترده آن است. آری آن کس که پیوند او با قرآن مجید در محدوده علوم اعتباری است، بهره او از قرآن در محدوده علوم اعتباری است. اما کسانی که از علوم تکوینی قرآن و مشاهدات باطنی آن بهره‌مندند، درهای «اِنْ تَتَّقُوا اللهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً» و روزنه «ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقینِ» به روی ایشان گشوده است. به لطف الهی و به برکت حبیب او، حجابات بسیاری از چهره دل ایشان برطرف می‌گردد؛ آنان مردان الهی و سالکین راستین طریق حقند. امید آن که این درهای رحمت به روی همه مسلمین گشوده شود.
حبیب خدا، آن انسان کامل و قرآن ناطق، قبل از تنزل قرآن، در مقام قوس صعود از همه مجاری وحی عبور کرد، لذا به اسرار و تأویل‌های قرآن مجید، قبل از تنزّل آن به جهان کثرت و تقسیم آن به آیات محکمه و متشابهه آگاه بود، زیرا که طهارت محض در ایشان به مقام تحقق رسیده بود. البته طهارت را مراتبی است و هرکس به مراتب تقوای خود از آن بهره‌مند است. همانطوری که حقیقت قرآن بدون حجاب، مشهود حضرت رسول اکرم (ص) و اولاد طاهرین او بود، درهای معانی قرآن بر اولیاء حق نیز گشوده است.
بنابراین گرچه ما همه نسبت به کتاب آسمانی مقرّ و معترفیم که «لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ اِلّا فی کِتابٍ مُبینٍ» اما به حکم قرآن باید معانی «لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ» را در تشریح و تفسیر اهل ذکر مشاهده نمود و از لسان جان و دل ایشان شنید.
شکر لایتناهی خدای راست که از فضل و رحمت نامتناهی خود در هر عصری از اعصار، این اهل ذکر را که همانا حضرات انبیاء و اوصیاء و اولیاءاند، عنایت فرموده است. بدون حضور در محضر اولیاء، ادراک «لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ» امکان‌پذیر نیست.
استضائه و استفاضه اولیاء از خورشید آسمان حقیقت، از حبیب خدا (ص) است. ایشان جز سخن خدا و اهل ذکر نگویند، زیرا که ایشان تفسیر قرآن ناطق‌اند و آنچه از آن خورشید آسمان حقیقت استضائه می‌کنند، به سایرین بالاخص به طالبین افاضه و اضائه می‌نمایند.
بنابراین تفسیر حضرات اولیاء، تفسیر حضرت اشرف کاینات، بلکه تفسیر خداست. این افراد والامقام کسانی هستند که سخن ایشان تالی قرآن است، به شرطی که هرکس بتواند در خور فهم و عقل خود و نسبت به اخذ تعالیم عالیه از مکتب مولی از این تشریحات و تفسیرات برخوردار گردد. این تفسیرات و تشریحات را در تقریرات و تحریرات ایشان می‌توان دریافت، زیرا آنچه تحریر می‌گوید، تقریر نیز بدان گویاست.
اگر کسی اندرون خود را از اغیار و آلودگی‌ها مصفّا دارد، کلام اولیاء را در تقریرات و تحریرات ایشان در می‌یابد، و به توجه باطنی استاد، آن کلام را تحت مطالعه دقیق قرار داده و حقایق را استخراج می‌نماید و با ظاهر و باطن قرآن آشنا می‌گردد.
قرآن را از لحاظ معانی، ظاهری است و باطنی. باطن قرآن هم باطنی دارد، آن باطن هم باطن دیگر به طوری که از لحاظ معانی توقفی نیست؛ قرآن کلام خداست و باید هم چنین باشد. اما هرکسی نمی‌تواند بر ساحت اقدس باطن قرآن گام نهد. هر فردی به فراخور حال و به نسبت مراتب علم و یقین و ایمان و صفای قلب و تزکیه نفس و تقوای خود، می‌تواند از باطن قرآن برخوردار باشد.
ظواهر معانی قرآن مربوط به افراد مبتدی است، لکن معانی بطونیّه آن مربوط به اهل باطن یا منتهیان است. مراد از منتهیان این نیست که ایشان به تمام معنا معانی لایتناهی قرآن را می‌دانند، بلکه هر وقت بخواهند می‌توانند به پیشگاه انور مردان الهی راه یابند و از محضر آن راسخون در علم، از معانی باطنیه قرآن برخوردار شوند. حتی اگر وقتی در خلوتگاهی مستقیماً هم متوسل شده درخواست معانی باطنی قرآن بنمایند، خدای تبارک و تعالی خود ایشان را تعلیم می‌فرماید، چه او قلب انسان را موضع وحی و الهام قرار داده است.
خدای تبارک و تعالی انسان را خلق نفرموده مگر این که آن کنز مخفی را بر او آشکار نماید. باید دانست که آیات قرآن و معانی باطنیه آن از آن کنز جدا نیست و هرکسی به مراتب معرفت و بصیرت خود می‌تواند از این گنج برخوردار شود و آن را مشاهده نماید.
منظور از خلقت، عشق به آن کنز خفی است. کسی که آن کنز را مشاهده کند، در او محبت به وجود می‌آید و عشق در درونش شعله‌ور می‌گردد. بدون مشاهده آن کنز، چگونه ممکن است آن محبت و عشق به وجود آید؟
خلاصه ریاضات و مجاهدات حضرات انبیاء و حضرات اوصیاء و اولیاء برای این است که دل‌ها را احیاء کنند، تا بتوانند به دیده باطن آن کنز پنهانی را مشاهده نموده و عاشق شوند. آری بالاترین نعمت الهی برای انسان، عشق است، خدا عشق است. این عشق است که عارفان کعبه جلال و جمال و عاشقان جمال ازلی و پروانگان دیوانه شمع ازل را وادار نموده که روی دل متوجه دیار حق کنند و نه با وسایل ظاهری، که به پای دل به درگاه الهی روند.
از لحظه‌ای که این عشق و اشتیاق در آنان به وجود آمده و نیت پاکشان بر این قرار می‌گیرد که به سوی دیار حق حرکت کنند، در واقع آنان در راه عشق و وصال هستند ولو خود بر حال خویشتن واقف نباشند. آنان با اقرار و اعتراف به عجز و قصور، خود را لایق پیشگاه الهی ندیده زبان حال و قالشان این است که الهی در جایی که حضرت اشرف کاینات عرض کند «ما عَبَدْناکَ حَقَّ عِبادَتِکَ وَ ما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ» ما چه گوییم؟!
می‌دانیم یکی از شرایط اجابت دعا، امکنه و ازمنه است که در قبولی دعا تأثیر به سزایی دارد، مانند مشاهد مقدسه، زمان‌های متبرکه، لیالی و ایام مقدسه؛ هرچه زمان و مکان مقدس‌تر، تأثیر دعا بیشتر. البته زمان و مکان بذاته شرافتی ندارد و شرافت یافتن آنها به خاطر انسان کاملی است که مظهر صفات خداست.
گرچه این مظاهر را مراتبی است ولی انسان می‌تواند به توفیق حق، مظهر تام صفات الهی شود و طهارت خود را به حد اعلی رساند و چون قطره به دریا پیوندد. سالکین حقیقی در واقع نور خدا و محبوب درگاه اویند، آنان وقتی به محضر مقدس مقربین الهی نایل می‌گردند، در حقیقت از عالم ناسوت به عالم ملکوت، از ثری به ثریای آسمان حقیقت، و از عالم ادنی به عالم «اَوْ اَدْنی» قدم می‌گذارند. البته هر عالمی را مراتبی است و هرکسی به نسبت معرفت خود از آن عالم برخوردار می‌گردد.
محبوبین درگاه الهی در زمان و مکان متوقف نشده، می‌خواهند در عالم لازمان و لامکان قرار گیرند. ایشان می‌خواهند خلوتی اختیار کنند که دلشان خالی و فارغ از اغیار باشد، تا در آن عالم لازمان و لامکان به خدا رسند. محبوبین درگاه الهی محتاج زمان و مکان نیستند، در حضور حق زمان و مکان مطرح نیست، آنان جز خدا نمی‌بینند.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.