چشمه بیپایان الهی 2009/08/19
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم
یکی از موضوعات مهمی که در قرآن مجید مورد توجه واقع گردیده و به آن سوگند یاد شده است، عصر و زمان است. ظاهراً برای کلمه مقدس «وَالْعَصْرِ» معانی مختلفی بیان گردیده مانند زمان بعثت حضرت ختمی مرتبت (ص)، عصر درخشان ظهور حضرت مولای زمان (ع) و نیز هنگام غروب و شامگاهان. اما همه این معانی از لحاظ ظهور آثار الهیه، قرینه یکدیگرند و اختلافی مابین آنها مشهود نیست.
«وَالْعَصْرِ» از لحاظ معنی کمالیه، اشاره است بر تعلیمی بسیار عظیم و آن، کمال توجه است به استمرار حرکات زمان که هرلحظه انقطاع خود را اعلام مینماید. بالاخص کمال توجه به آن عصر و لحظاتی که تعالیم عالیه الهیه متجلی است، تا هر بیدار دل بتواند از آن لحظات بهرهمند گردیده به کمال مطلق رسد. چنان که بیداردلان و تشنگان آب زلال معرفت، واقعیات و حقایق را از این جویبار دایماً در جریان، اخذ نموده و در حد کمال مجذوب جاذبه الهیت میشوند.
بنابراین سوگند به عصر، اشاره است بر عظمت اعلای آن زمانی که عالیترین استعدادهای انسانی به مقام فعلیت آیند و جوهر اصیل انسانی بارور گردد. حد اعلای این تجلی در محضر مقدس محبوبین الهی است، و تشنگان وادی حیرت و متعطشان آب زلال وصال، باید آن آب حیات را از آنجا جستجو کنند.
آری عارف سالک، چشمه بیپایان برکات احمدی است. عارف الهی یکی از آیینهداران دریای بیزوال فیض سرمدی است. آن صاحب جان پاک و روح تابناک، دست از تزکیه و تهذیب برندارد و کوشش و همت خود را جز بر پرورش ابذار الهی در کشتزار دل و جان انسانها نگمارد.
عارف الهی میکوشد تا چراغ دقایق و لحظات انسانها را از مشعل هماره روشن لاهوت که خویشتن استضائه کرده، بیفروزد. او در آتش عشق ربوبی میسوزد و از مشرب قدس احمدی (ص) و مکتب انس عَلَوی، درس عشق و کشف و عروج میآموزد.
او میخواهد جامه جان انسانها را در کوثر آرامش فرو شوید تا دست از سفره سیاه عالم طبیعت برکشند. هر کلمهای که عارف الهی بر تشنگان وادی حیرت گوید و هر اشارهای بر جان مشتاقان کند، گرهی از طره رحمت میگشاید. چنان کلامی سبب میشود که در وجود سالکین تحرکی و در قلبشان ارتعاش و عروجی و تغییرات و تبدلات خاصی پدید آمده، از بند نفس آزاد گردند و به عقول عالیه الهی بپیوندند.
مأموریت حضرات انبیاء و اوصیاء و اولیاء برای تطهیر نفس است. تطهیر نفس به وسیله عقل سلیم امکانپذیر است. هرچه مراتب عقل فزونی یابد، مراتب ایمانی و هدایتی و علمی نیز بیشتر خواهد شد. منشأ همه برکات از عقل الهی است، همان عقلی که در خلقت، رتبه اول را حایز است.
حضرت رسول اکرم (ص) میفرماید: نماز غیرعاقل آثار کمالی ندارد، ولو ظاهراً عبادات او زیاد باشد. عبادات او صورت عبادت است نه حقیقت آن. رسیدن به هدف اعلی به نورانیت عقل و دل است. معراجیت نماز به وسیله عقل الهی است. نایل گشتن به مرتبه اعلای کمال به وسیله عقل الهی است، که حق تعالی در شأن آن فرموده «ما خَلَقْتُ خَلْقاً اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْکَ» چیزی محبوبتر از تو نزد خود نیافریدم. اتصال دل با خالق دل به واسطه عقل الهی است «اِنَّ رُوحَ الْـمُؤْمِنِ لَاَشَدُّ اِتِّصالاً بِرُوحِ اللهِ مِنْ اِتِّصالِ شُعاعِ الشَّمْسِ بِها» اتصال روح مؤمن به روح خدا شدیدتر از اتصال نور شمس به آن است.
سیری در کلام حضرات انبیاء و اوصیاء و اولیاء، بیانگر این حقیقت است که کمال توجه به روح الهی، عقل الهی و قلم الهی شده است. «اَوَّلُ ما خَلَقَ اللهُ الْقَلَمُ» اول ما خلق الله قلم است. «اَوَّلُ ما خَلَقَ اللهُ الْعَقْلُ» اول ما خلق الله عقل است. «اَوَّلُ ما خَلَقَ اللهُ رُوحی» اول ما خلق الله روح من است. گرچه این سه نور الهی ظاهراً از هم جدا به نظر میرسد، لکن باطناً عقل الهی، عشق الهی، روح الهی همه در حکم واحد بوده و تفاوتی بین آنها مشهود نیست.
اگر اشاره شده اولین چیزی که خدا آفریده، قلم است مسلماً آن قلمی است که عظمت فوقالعادهای را نشان دهد که نور کمال الهی در آن متجلی باشد. در مقام سیر الهی و عروج قلبی، در اصل اول ما خلق الله، روح مقدس محمدی (ص) است که هستی خود را در شعلههای عشق جمال ازلی سوزانید و همه هستی خود را به جانان باخت.
سالکان صاحب بصیرت را در مقام ارادت کشف شود «سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فی اَنْفُسِهِمْ» که این سه نور الهی را هیچ یک بر دیگری تقدم و تأخری نباشد. اگر در مراتب بعضی تقدیم و تأخیری افتد، این نه از سهو عالم کشف که از سهو نظر نفس در ادراک معانی غیب است؛ و یا از سهو قوه متفکره است که در مقام ضعف قوه عاقله، سفیره عالم غیب و شهادت میباشد. زیرا آنچه از عالم غیب مکشوف نظر روح گردد، قابل تفاوت و نقصان نبوَد، چه نظر روح مؤید به مدد نور الله است «اِتَّقُوا فَراسَهَ الْـمُؤْمِنِ فَاِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِاللهِ»، آنانند که زنگار ظلمت از آیینه دل و فطرت زدودهاند.
بنابراین هرجا روح الهی هست، عقل الهی هست. روح الهی بدون عقل الهی امکانپذیر نمیباشد و کمال توجه به آن قلم و روح و عقل الهی شده است. هدف از خلقت که عبادت و اطاعت و مطیع و منقاد محض فرمان حق بودن است، بدون آن روح الهی و عقل و قلم الهی تحقق نمیپذیرد.
مادام که سالک خود را به سبب تزکیه و تصفیه به آن مقام نرسانده، در شک و تردید است مگر این که مراحل حقیقت را طی کرده و به آن روح الهی و قلم الهی و عقل الهی برسد. این موفقیت بدون هدایت اولیاء خدا، آن صاحبان عقول الهیه، حاصل شدنی نیست. جوینده راستین باید تحت تعالیم استاد الهی قرار گیرد و برای رهایی از دام خودبینی و تشخیص حقایق و تفکیک آنها از خیالات و اوهام، دست به دامن اولیاء الهی زند. سالک طریق حق باید آیینه قلبش را از غبار معاصی و ظلمت شک و تردید بزداید و دیدگانش را به نور پرفروغ هدایت مشعلهای الهی که استاد الهی در سر راهش برافروخته منور گرداند، تا راه را از بیراهه شناخته و به افراط و تفریط نگراید. در این مقام است که تراوشات عقلی و فکری چنین فردی الهی خواهد بود. بدون اتکاء به استاد الهی که پرتوی از اراده خداوندی است، نمیتوان آن قلم الهی را پرورش داد؛ قلم الهی اولیاء خداست که بال و پر طیران در فضای حق را میآراید. تکیه بر ظواهر کلام اوصیاء و اولیاء بدون استاد ربانی، سالک را به مقصد نمیرساند. تنها اولیاء خدایند که حقایق را بر تشنگان حقیقت نشان میدهند و عطش او را به لطف خود فرو مینشانند.
با اتکاء به نفس و بدون گرایش به محضر مردان الهی، بصیرت باطنی انسان به مقام تحقق نمیرسد. کسانی مراتب بصیرتشان به کمال رسیده که دست به حبلالمتین الهی زدهاند. نتایجی که آنان از ادراک معانی ارائه میدهند، بیکم و کاست بوده و فاقد افراط و تفریط است. در شأن و مقام صاحبان آن قلم و آن روح و عقل الهی، این آیه شریفه بس که خدای تبارک و تعالی آن را محل سوگند خود قرار داده است «ن وَالْقَلَمِ وِ ما یَسْطَرُونَ».
معانی عالیه قرآن در حضور مقدس محبوبین درگاه الهی است. اگر عارف الهی بتواند قطرهای از آن دریا اخذ نماید و ذرهای از کل را ارائه کند، در اثر الطاف و مراحم بیپایان باطنیه حق است که از جمله آن علل، استادان الهی و واجدین شرایط هستند. اگر فردی موفق شود که حقیقتاً آیات الهیه از زبانش جاری گردد، مسلماً در اثر کمال توجه به کلام و تعالیم بزرگان است.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.