وظایف معلّم 2009/07/27
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم
ارشاد و هدایت، هدف رسالت است و به حد کمال میتوان این هدف را در آیات الهی و سخنان حضرت رسول اکرم (ص) و حضرات ائمه اطهار(ع) و بزرگان مشاهده کرد.
معلم باید به شغل و حرفه تعلیم و تربیت، علاقه و دلبستگی داشته باشد و همه نیرو و توان خویش را در تفهیم و تقریب مطالب به اذهان دانشجویان به کار گیرد. او باید این وظیفه خطیر را بر همه مصالح و منافع شخصی، البته تا آنجا که ضرورت ایجاب کند، ترجیح دهد.
اگر منافع شخصی در حد ضرورت باشد، اشتغال به آنها در همان محدوده ضرورت، بلامانع است ولی در صورت عدم ضرورت، باید همه منافع و مصالح شخصی را در راه اداء وظیفه تعلیم و تربیت فدا سازد.
سیر معلم باید حتیالمقدور در این راه و هدف باشد و آماده شود که علاوه بر درآمدن به مقام علم و عمل، با محبت الهی به تدریج مردم را به طریق هدایت سوق دهد. زیرا راه و رسم بزرگان در امر تعلیم و تربیت و ارشاد، ابتدا محبت وافر است به متعلم و سپس به تدریج سوق و ارشاد او به طریق هدایت. آری معلمین واقعی کسانی هستند که سالها در مکتب الهی، خود تربیت یافته و به راه و رسم بزرگان در امر تعلیم و تربیت واقف گشته و مراحل معلمی را طی کرده باشند.
وضعیت ظاهری معلم در ورود به کلاس و نحوه رفتار و کیفیت تدریس و تعلیم، خود بابی است. استادی که به کیفیت تدریس و ارشاد آشنا نبوده و در مراحل آن سیر ننماید، او نمیتواند معلمی کند. تنها ورود معلم به جلسه درس و حضورش سبب تربیت است چه رسد به کلام او. خوشا به حال افرادی که تحت تعالیم افراد واجد شرایط قرار گیرند.
تشویق به اخلاص ـ نخستین وظیفه معلم در ارتباط با دانشجویان، توجه و اهتمام او به آشنا ساختن آنان به آداب دینی و حقایق آیین مقدس اسلام است. باید انس و عادت به صیانت نفس را در تمام شؤون زندگی در آنان ایجاد کند، و در صورت برخورداری دانشجویان از رشد عقلی مناسب، سعی نماید که این عادت مهم و پرارزش را به ثمر رساند.
گام اول معلم در مراحل تعلیم و تربیت، تشویق دانشجویان به پاک و پاکیزه نگه داشتن مساعی تحصیلی خود از هرگونه شوائب فرومایه، و محدود ساختن تلاش خویش در جهت الهی است. آنان باید این خصیصه الهی را استمرار داده و از این حالت روحی تا واپسین دم حیات برخوردار گردند، و سعی کنند که مطامع دنیوی به این گنجینه پربهاء دستبردی نزند.
معلم باید حقایق و آثاری را که در این زمینه از بزرگان رسیده بر دانشجو بازگو کند، و ناچیزی دنیا را در نظرش جلوه دهد و حس تعلق و دلبستگی دنیا را از دل او بزداید، و برایش معلوم کند که لذات مادّی، فانی و لذات معنوی پایدار است. معلم باید این حقیقت را بر متعلم بازگو کند که دنیا گذرگاه و منزلگه و کشتزاری است که انسان باید از این معبر و رهگذر، در تحصیل کمالات و کسب علم و عمل بکوشد و ایمان را عالیترین زمینه مساعد معرفی کند، زیرا دانشجو در اثر ایمان میتواند به مقامات والای علمی و کشف اسرار دست یابد.
معلم باید بفهماند که در سایه این حالت روحی، ابواب علوم و معارف فراسوی دانشجویان گشوده میگردد، و سینه ایشان از تنگنای آلام و مشکلات رهایی یافته، از قلب و درونشان سرچشمههای معارف و حکمت به جریان و فیضان میافتد.
معلم باید دانشجویان را به تحصیل علوم و معارف تشویق کند و فضایل و مزایای علم و علماء را بر آنان گوشزد نماید. باید یادآور شود که علماء و دانشمندان ربّانی، وارثان حضرات انبیایند و در پایگاههایی بلند و درخشان جای دارند.
معلم باید از این گونه سخنان شوقآفرین که از آیات و اخبار استفاده نموده برای دانشجویان بازگو کند، و برایشان گوشزد نماید که به مسائل دنیوی باید به اندازه کفایت توجه کنند، تا از این طریق بتواند آنان را از انگیزه دنیاگرایی دور نگاه دارد.
روش تذکر خلافها ـ برای پیشگیری از سوء رفتار دانشجو، معلم باید در مرتبه اول با ایماء و اشاره و تعریض و کنایه او را از تخلّف باز دارد و در صورت عدم ضرورت، از آشکارگویی بپرهیزد و در ارشاد او از عامل مهر و محبت و مودّت استفاده نماید. چه تصریح و آشکارگویی غالباً پرده هیبت و ابهّت را دریده و موجب جرأت و جسارت دانشجو در آن تخلف شود، و ممکن است با حرص و ولع فزونتری بر آن اصرار ورزد.
اگر به وسیله این ایماء و اشاره، دانشجو به خلاف خود پی برد و از آن دست برداشت، معلم به هدف تربیتی خود دست یافته، وگرنه باید با صراحت و بی پرده در غیاب دیگران او را گوشزد کند، و اگر این هم مؤثر نیفتاد باید علناً و با صراحت در حضور سایرین او را از خلافش باز دارد.
اگر موقعیت و شرایط زمان و مکان مقتضی شدت لحن و خشونت در گفتار باشد، باید معلم اِعمال خشونت کند تا دانشجوی متخلّف و سایرین درصدد آن تخلّف برنیایند.
معلم نباید رفتارش با دانشجو شکوهمندانه باشد، بلکه باید فروتنی و نرمش را در برخورد با دانشجو پیشه خود سازد. خداوند تبارک و تعالی به معلم اوّل بشر، حضرت رسول اکرم (ص) میفرماید: «وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِـمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْـمُؤْمِنینَ».
رعایت اعتدال در تعلیم ـ معلم باید در بذل محصولات علمی بخل نورزد و اندوختههای علمی خود را احتکار و ذخیره نکند و از بذل آن به افراد شایسته، دریغ نورزد. در عین حال معلم باید دانشجویان خود را به صیانت اندوختههای علمی که در اختیار آنان نهاده، تشویق و ترغیب نماید.
البته تا زمانی که دانشجو به برخی از علوم و معارف اهلیت و شایستگی ندارد، نباید معلم این علوم و معارف را در اختیار او نهد، بلکه باید در کتمان آن کوشا و مصر باشد. زیرا القاء چنین علوم و معارف برای دانشجویی که آمادگی و استعداد کافی برای درک و هضم آن ندارد، موجب پریشان خاطری است. اگر دانشجویی در زمینه اینگونه معارف و علوم که اهلیت ندارد پرسشی نماید، معلم باید به او بفهماند که در شرایط کنونی این علوم نه تنها برای او سودمند نبوده که زیان بخش است. هم چنین یادآور شود که خودداری او از بذل این علوم و معارف، نه از باب بخل که از روی حس دلسوزی است.
معلم باید دانشجو را از اشتغال به امور غیرضروری و غیرواجب قبل از اشتغال به امور ضروری و واجب، و نیز از اشتغال به واجب کفایی قبل از اشتغال به واجب عینی، بازدارد.
نخستین قدمی که باید دانشجو در این مرحله بردارد، پیراستن دل به وسیله تقوی است و مقدم بر آن، باید معلم از نظر تقوی خویشتن را مورد بازخواست قرار دهد و پس از احراز مرتبه تقوی، به ارشاد دانشجویان دست یازد.
معلم باید از اندرز شاگردان چیزی فروگذار ننماید و در تفهیم مطالب، درجه استعداد و قدرت درک و محفوظات دانشجویان را مدّ نظر قرار دهد و از بازگو کردن مسائلی که بیش از تحمل درک آنان است، خودداری کند.
معلم باید طرز بیان خود را بیش از حد معمول گسترده و مفصل نسازد بدانگونه که ضبط و نگهداری آن امکان پذیر نشود، و نیز باید بیان خود را چندان فشرده و کوتاه ایراد نکند که درک مطلب دشوار شود، بلکه باید همواره در امر تعلیم و تربیت، حد اعتدال را رعایت کند.
او با هریک از دانشجویان در خور مقام و پایه علمی و برحسب اقتضاء فهم و استعداد او سخن گوید. با دانشجویی که دارای نیروی تشخیص زیادتری است با ایماء و اشاره و به طور فشرده توضیح دهد، ولی با سایرین خصوصاً کسانی که دچار رکود و توقف ذهنی هستند، مطلب را با بسط و تفصیل تشریح نماید.
معلم باید هر مسئله را به طور صریح و روشن مطرح کند، سپس با ذکر مثالها و نمونهها به توضیح آن بپردازد. باید دلایل موافق و مخالف آن را یادآور شود، برای اثبات جنبههای موافق دلایل لازم را متذکر گردد تا آن جنبهها کاملاً تأیید و تقویت شود، و دلایل جنبههای مخالف را نیز بیان کند تا دانشجو شیفته آن نگردد و تحت تأثیر آن واقع نشود.
معلم باید جنبههای منفی و نواقص ایرادات خود را در نظر بگیرد، و اگر رأی و نظر کسی را تضعیف میکند، به دانشجویان بفهماند که مراد او صرفاً بیان حق و واقعیت است، نه اظهار برتری و تفوق و تضعیف دیگری. چون بیان واقعیت متوقف بوده به تضعیف رأی و نظر فلان دانشمند، از این جهت آن را بازگو کرده است.
معلم باید دانشجویان را به خطا و لغزش بعضی مؤلفان درباره پارهای از مسائل آشنا سازد، در این رهگذر باید از هدف و نیّت انسانی و حقیقتجویی برخوردار گردد. نباید غرض او صرفاً اظهار خطا و لغزش دیگری و ابراز استوار اندیشی و ژرفنگری خود باشد، تا کبر و غرور و خودباختگی در او به وجود نیاید. البته همه این دستورات در صورتی به جا است که طرف مخاطب، اهلیّت و شایستگی داشته باشد.
معلم باید دانشجویان را به اشتغالات علمی در اکثر اوقات و به اعاده و تکرار آنها در اوقات مناسب تشویق و ترغیب کند، و راجع به مسائل و مباحثی که بیان نموده پرسشهایی طرح کند. اگر ملاحظه کرد که دانشجویی از لحاظ سعی و کوشش و فضیلت نسبت به سایرین مزیّت دارد، باید از او احترام و تجلیل به عمل آورد و علناً در حضور دیگران، در صورتی که بیم عجب و غرور و تباهی حال او در میان نباشد، مورد تقدیر قرار دهد.
انصاف و سعه صدر ـ معلم باید نسبت به دانشجویان خواهان اموری باشد که مورد علاقه خویش است، و هرگونه شرّ و بدی را که برای خود نمیپسندد به ایشان نیز نپسندد. این گونه مواسات و برابر اندیشی حاکی از کمال ایمان معلم و نمایانگر روح تعاون و همبستگی او نسبت به آنان است.
در اخبار و احادیث صحیح و معتبر چنین آمده که: هیچکس نمیتواند عنوان مؤمن را به مفهوم واقعی احراز کند، مگر آنچه را برای خود میخواهد به برادر ایمانی خود نیز بخواهد «لا یُؤْمِنُ اَحَدُکُمْ حَتّی یُحِبُّ لِاَخیهِ ما یُحِبُّ لِنَفْسِهِ».
دانشجو والاترین برادر و ارجمندترین فرزند معلم است، زیرا علم و دانش اساس یک نوع قرب و خویشاوندی روحی و معنوی است، که از هرگونه پیوند و خویشاوندی جسمی و خونی والاتر است.
معلم باید پیش از آغاز درس و قبل از خروج از خانه، هدف و نیت و برنامه خود را تنظیم کند. باید با خود بیندیشد که از راه تعلیم و تربیت بر مراتب علمی خود میافزاید، و حق و حقیقت را آشکار میسازد و از افکار و آراء باطل به سوی حق و حقیقت باز میگردد.
معلم باید در بحث و مذاکره با دانشجویان منصف باشد و اگر از دانشجویی گفتاری سودمند و مفید شنید، به اهمیت آن گفتار اعتراف کند اگرچه آن دانشجو فردی کم سن و سال باشد. زیرا اعتراف به اهمیت افکار صحیح دیگران، خود از برکات علم و دانش است.
معلم نباید در توجه و ابراز محبت خود نسبت به دانشجویانی که از لحاظ سن و فضیلت برابرند، تبعیضی قایل شود. تبعیض و عدم رعایت مساوات در چنین صورت، موجب ناراحتیهای روانی عدّه کثیر میگردد. لکن اگر دانشجویی از لحاظ سعی و کوشش و فضیلت بر سایرین مزیت دارد، باید معلم از او تجلیل به عمل آورد و یادآور شود که علت این احترام و تجلیل ویژه به خاطر آن مزایا و موجبات است، در این صورت تبعیض بلامانع است. چه این تجلیل و تقدیر عامل مؤثری است در ایجاد تحرک، و انگیزه مفیدی است برای تلاش سایرین در اتصاف به آن صفات حمیده و امتیاز آفرین.
اگر معلم احساس کرد که دانشجویی با کوششهای فرساینده خود دچار ملال خاطر و خستگی روحی گشته و یا زمینههای این حالات در او نمودار است، باید به او دستور استراحت دهد و امر کند که از اشتغال علمی خویش بکاهد.
اگر دانشجویی درباره مطالعه مطلبی با معلم خود مشورت نمود، وقتی حال او بر معلم روشن نیست نباید بدون مطالعه در این باره دستوری صادر کند، مگر این که ذهن و هوش او را بیازماید و از حالاتش از نظر استعداد و حافظه آگاهی کامل به دست آورد.
معلم و استادی که متخصص در علمی یا فنی است، نباید علوم دیگر را در نظر دانشجو تقبیح و تحقیر کند. متأسفانه این خردهگیری در بسیاری از معلمین به چشم میخورد، زیرا اکثر مردم از چیزی که آگاهی و بینش کامل ندارند، احساس نفرت میکنند و به قول معروف، مردم دشمن نادانستههای خویشند.
معلم عالم و خردمند ولو آن که در علمی یا فنی تخصص داشته باشد، نه تنها حق تحقیر سایر علوم را ندارد، بلکه باید به آن علوم نیز ارج نهد و در صورت لزوم، راهگشای دانشجو برای آموزش سایر علوم باشد. اینگونه دلسوزیها و راهبریهای معلم نسبت به مصالح دانشجو، کاملترین نموداری است برای وظیفهشناسی معلم نسبت به شغل و حرفه تعلیم و تربیت؛ چنین ارشادی استعداد دانشجو را برای فراگیری علوم و معارف شکوفا میسازد.
یکی از وظایف بسیار مهم معلم این است که اگر دانشجویانی که نزد او به تحصیل علم اشتغال دارند، نزد استاد دیگری هم سرگرم تحصیل باشند، آزرده خاطر نگردد. او باید در این زمینه مصالح دانشجویان را در نظر گیرد و منافع ایشان را به هیچ وجه فدای اغراض شخصی خود نکند.
اکثر معلمین و اساتید کم ظرفیت به خاطر اشتغال دانشجویان آنها نزد استاد دیگر، رنجیده خاطر میگردند. مسلماً آنان در اداء وظیفه تعلیم، نه رضای خدا که تأمین حیثیت فزونتر در دیده مردم و ارضاء حس جاهطلبی خود را مدنظر قرار دادهاند. این حالات پریشانگر آنان، روشنترین دلیل گویا و رسایی است که آنان در مسیر اداء وظیفه تعلیم و تربیت، هدف الهی ندارند.
معلم باید بداند که در مقام تعلیم و تربیت بندگان خدا، اگر خداوند متعال بنده دیگری را به اداء این وظیفه مأمور سازد، نباید آزرده خاطر گردد. زیرا سپردن این مأموریت به دست افراد دیگر چیزی از مقام او نزد پروردگارش نمیکاهد.
پس به حکم وظیفه قطعی، اگر معلم در دانشجو از لحاظ استعداد و تحرک احساس آمادگی کرد که او میتواند علوم متعددی را تحصیل کند، و خود او برای تأمین این نیازمندی توانایی کافی ندارد، باید او را به استاد دیگر ارشاد کند. این گونه ارشاد و راهنمایی مقتضای طبع وظیفهشناسی و دلسوزی و حفظ امانت در هر معلم متعهد و مسؤول است.
ولی اگر استاد دیگر فاقد صلاحیت و آگاهی کافی علمی باشد، و دانشجو به این کمبود و فقدان مهارت علمی او واقف نباشد؛ و یا استاد مذکور مردی فاجر و بدعتگزار و یا از لحاظ علمی، پرلغزش باشد، بدان گونه که خطر سرایت حالات زشت و نامطلوب او به دانشجویان و در نتیجه انحطاط شخصیت آنان در میان باشد، باید معلم او را از شیفتگی و فریفتگی نسبت به آن استاد برحذر دارد و در این تحذیر، هدف صحیح الهی داشته باشد.
اگر دانشجویی تا حدی به علم و دانش دست یافته و فارغالتحصیل گردید و شایستگی لازم را برای تصدی مقام تعلیم احراز نمود، باید استاد به ترتیب و سامان بخشیدن حرفه او قیام کند و او را در مجالس و محافل تمجید و از او احترام و تجلیل به عمل آورد. چه اگر این دانشجو بدون تأیید و ارشاد استاد به تعلیم اشتغال ورزد، ممکن است دانشجویان به علت بیاطلاعی به مهارت علمی او اعتماد نکنند و با او انس و الفتی برقرار نکنند.
آراستگی و رعایت ظواهر ـ معلم باید خود را با زمینهای که نمایانگر وقار و هیبت اوست آماده کند و با لباس و بدنی نظیف و پاکیزه وارد جلسه درس شود. معلم باید لباسی در برکند که وقار و متانت او را حفظ کند و دل ناظرین را به خود جلب نماید.
باید منظور او از این پیراستن و آراستن ظاهر، تجلیل و بزرگداشت از علم باشد. باید به هنگام ورود به جلسه درس، خود را خوشبو سازد و خویشتن را از هرگونه آثار زننده و اشمئزاز آور بپیراید.
معلم باید از همان لحظهای که از خانه خود بیرون میآید و به سوی مجلس درس گام برمیدارد، ذکر خدا را استمرار داده و آنگاه که وارد جلسه درس میشود، سلام و درود خود را بر حاضران نثار کند.
معلم باید وقت خروج از خانه دعایی را که از حضرت رسول اکرم(ص) وارد شده بر دل و زبان جاری کند و بگوید: خدایا به تو پناه میبرم از این که مبادا گمراه گردانم و یا گمراه گردم، بلغزانم یا بلغزم، ستم کنم و یا ستم بینم، دیگران را به نادانی کشانم یا خود دچار آن گردم. الهی آن که سر به جوار تو نهاد سرافراز است، ستایش تو بس بزرگ و با شکوه است و جز تو کسی شایسته عبادت نیست.
سپس بگوید: به نام خدا، خدایی که تمام حوایج مرا کفایت میکند. خود را بدو میسپارم، همه نیروها و جنبشها تحت ید و قدرت اوست. بار الها قلبم را پایدار و استوار نگهدار و حق را بر زبانم جاری ساز.
ادب در کلام و رفتار ـ معلم باید وقت نشستن در محفل درس، وقار و متانت و تواضع و نرمخویی را عجین ساخته و در جای خود جلوس کند و از هر نوع نشستن زننده بپرهیزد.
معلم باید در صورت امکان جایگاه خود را در یک سمت و جهت مستقر بسازد، از عقب نشینی و جابه جا شدن و تکانهای شدید خودداری کند. باید دستهای خود را از حرکات بیهوده باز دارد و در صورت عدم احتیاج، چشمهای خود را از نگاههای پریشان حفظ نماید. باید از کثرت شوخی و مزاح و خندیدن زیاد بپرهیزد، زیرا این کارها از هیبت معلم میکاهد. لکن اگر مزاح و شوخی، اندک و بر سبیل ندرت و برای تجدید نشاط و شادمانی و زدودن فرسودگی خاطر دانشجویان باشد، پسندیده و ستوده است. چنان که حضرت رسول اکرم (ص) و رهبران عظیمالشأن اسلام گاهی برای ایجاد انس و الفت میان خود و همنشینان مزاح میکردند، خنده نیز به همین نسبت مطلوب است. حضرت رسول اکرم (ص) آنگاه که میخندید کمی از دندانهای پیشین او نمایان میگشت و به قهقهه صدا بلند نمینمود؛ اعتدال در خندیدن را میتوان به تبسّم و لبخند تعبیر نمود.
معلم نباید مزاح را دأب و عادت خود قرار دهد و در آن از حد اعتدال بگذرد، زیرا تجاوز از حدّ در این باب سبب جسارت و جرأت دانشجو نسبت به استاد گشته و احترام او را در معرض خطر میافکند، و درس او منجر به هرج و مرج شده و اداره مجلس درس برای او دشوار میگردد.
معلم باید برای نشستن جایگاهی را انتخاب کند که همه حاضران مجلس بتوانند چهره او را ببینند، و او نیز به نوبه خود بتواند التفات و توجه خود را به آنان معطوف ساخته و چهره دانشجویان را ببیند.
معلم باید نگاه خود را عادلانه بین دانشجویان توزیع کند و همه را از نظر و نگاه خود محظوظ گرداند، زیرا اختصاص التفات و توجه به افراد مترفّع ظاهر و محدود ساختن نگاه به افراد مترجّح صورت، شیوه ستمکاران و ریاکاران است.
معلم باید بیش از آنچه از اخلاق و رفتار خوش درباره توده مردم به کار میبرد، نسبت به دانشجویان خود در پیش گیرد. باید دانشجویانی را که از لحاظ علمی و لیاقت و شایستگی روحی نسبت به سایرین امتیاز دارند، مورد احترام و توقیر قرار دهد، و نسبت به سایرین نیز اظهار لطف و محبت نموده و با سلام صمیمانه و گرم و با چهره گشاده و سیمایی شاداب و قیافهای متبسّم، مراتب احترام خود را ابراز دارد.
هر انسانی علاقه دارد که نزد دیگران محترم و محبوب باشد، و وظیفه هر انسانی نشان دادن مهر و محبت و احترام به دیگران است، لکن معلم بیش از دیگران موظف به مراعات این امر نسبت به دانشجویان خود میباشد.
بهترین صفات اخلاقی معلم این است که به دانشجویان خود مهر و محبت کند، زیرا دانشجو به مهر و محبت استاد شدیداً نیازمند است. برای این که دانشجو با استاد انس پیدا کند و به او اعتماد نماید، باید از توجه و محبت حقیقی او اشباع گردد. دانشجویی که از استاد خود مهر و محبت و احترام مشاهده نکند، از او بیزار میگردد.
تنظیم مطالب و ارائه مناسب ـ معلم باید در تدریس خود راه و روشی را انتخاب کند که درس او به آسانترین وجه قابل فهم گردد، او باید زیباترین و دلچسبترین واژهها را به کار برد و در قالب بیانی آرام و روشنگر، از آن واژهها در تفهیم دانشجویان استفاده نماید.
مطالبی را که از نظر زیربنایی و اهمیت در درجه اول قرار دارد، مقدم داشته و پس از آن مطالب رو بنایی را ایراد کند. معلم باید در تنظیم مطالب بنیادی دقت کند و در جایی که باید وقف کند سکوت نماید، و در جایی که باید ارتباط و پیوند جملات و عبارات را حفظ کند، پیوستگی را در کلام و سخن خود رعایت نماید.
معلم باید مطالبی را که دانشجویان به خوبی درنیافتهاند، تکرار کند و توضیح مطالب پیچیده و الفاظ مشکل را اعاده نماید. پس از آن که از شرح و بسط فارغ گردید، کمی سکوت کند تا اگر دانشجویی اشکالی داشته باشد، آن را در میان گذارد.
اگر معلم با دروس متعددی مواجه شود، باید علم و دانشی را پیش از دروس دیگر تدریس کند که واجد شرافت فزونتری نسبت به سایر علوم میباشد؛ یعنی ارزشمندترین دروس خود را در نوبت نخست مورد تدریس قرار دهد.
معلم نباید در شرح و بسط مطالب آن چنان پرگویی کند که سبب ملال خاطر دانشجو گردد و مانع ضبط و درک شود. زیرا هدف از تدریس آن است که دانشجو مطالب استاد را کاملاً درک کند و به خاطر سپارد، اگر اطاله کلام استاد موجب فرسودگی خاطر دانشجویان گردد، این هدف و مقصود از میان خواهد رفت. معلم نباید بیان خود را آنچنان کوتاه و محدود سازد که نقص تقریر و توضیح گردد، زیرا در این صورت نیز نقض غرض پدید آید.
استاد باید در امر طولانی ساختن و کوتاه نمودن مطلب، شرایط و اوضاع دانشجویان را در نظر گیرد و اگر دانشجویان خود را آماده احساس کند، در این صورت اطاله کلام در شرح و بسط و اظهار شقوق آن و شاخههای متنوع مطلب مذکور، بلامانع خواهد بود.
فضای جلسه درس باید از هرگونه عوامل آزاردهنده از قبیل گرد و غبار و سر و صدای زیاد و تابش سوزنده آفتاب و سایر عوامل که فکر دانشجویان را مشغول میدارد، مصون باشد.
معلم نباید صدای خود را بیش از اندازه نیاز حاضرین بلند کند، و نیز نباید صدای خود را به اندازهای کوتاه سازد که برای برخی از دانشجویان مسموع نگردد. حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: خدا صدای آهسته را دوست میدارد و از صدا و فریاد بلند بیمورد بیزار است.
بهتر این است که بگوییم صدای استاد نباید از فضای جلسه درس به بیرون سرایت کند، و در عین حال باید صدای او برای همه حاضران رسا باشد. اگر کسی در میان دانشجویان دچار ثقل سامعه و یا ضعف حس شنوایی باشد، در این صورت بلندتر نمودن صدا به اندازهای که او بشنود، بلامانع و بلکه فضیلت است.
جلسه درس باید از سر و صدای زیاد و غوغا و همهمه مصون باشد، و استاد باید از مسیر مطلب مورد بحث قبل از تکمیل آن، منحرف نگردد. اگر استاد متوجه شد که عدهای از دانشجویان از مطلب منحرف شده وارد مسائلی شدهاند که با اصل موضوع بیگانه است، باید با مهر و محبت پیش از آن که سخن دانشجویان فراتر رود و غوغایی به وجود آورد، آنان را به مسیر مطلب مورد بحث باز گرداند. معلم باید از بحث دانشجویی که از حدود و موازین اخلاقی پا فراتر نهاده شدیداً جلوگیری نماید.
روش پاسخگویی به سؤالات ـ معلم باید همواره با دانشجویان همراهی کند و به پرسشهای آنان پاسخ دهد. اگر او متوجه شد که دانشجویی معنی و مفهوم مطلب را درک نکرده، لکن به سبب حجب و حیا نمیتواند اشکال خود را ایراد کند و یا بیان او از تعبیر مقصودش نارسا است، باید منظور او را توضیح داده و پاسخ لازم را به میزان معلومات و اطلاعات او ارائه دهد.
اگر مطلب مورد بحث برای دانشجویی مشتبه شده و به همین جهت بدان مطلب اشکال وارد میکند، باید معلم راجع به آن مطلب پرسشهایی بنماید و به قدری به پرسشهای خود ادامه دهد که سرانجام به هدف رسد.
اگر دانشجویی از مطلب رکیک و زنندهای پرسش نمود، معلم نباید او را تحقیر و استهزاء کند، زیرا وظیفه معلم است که به هرگونه پرسش بیغرضی پاسخ دهد. او باید یادآور شود که تمام دانشمندان در ابتدا بدینسان پرسش میکردند تا سرانجام در فهم مسائل علمی موفق و کامیاب گردیدند.
اگر شخص تازه واردی در جلسه درس شرکت کند، استاد باید به او اظهار محبت نموده و با گشادهرویی از او استقبال کند، و بدین وسیله موجبات انبساط خاطر و شرح صدر او را فراهم سازد. چون هر شخص تازه وارد و غریب غالباً دچار دهشت میگردد، لذا باید از طریق اظهار محبت و گشادهرویی این دهشت را از دل او بیرون نمود.
چون هر تازه وارد و غریب احساس غربت و بیگانگی میکند، نباید استاد با نگاههای آزاردهنده بر او چشم دوخته و نگاهش را در او متمرکز سازد، زیرا این گونه نگاه ممکن است او را دچار شرم و خجلت نموده و با وجود اهلیّت و شایستگی تحصیل، شرم و حیا مانع پرسش علمی و شرکت او در جلسات بحث و مذاکره گردد.
یکی از وظایف مهم استاد آن است که اگر درباره موضوعی از او سؤال کردند که بدان احاطه و آگاهی ندارد، و یا در ضمن تدریس به مسئلهای برخورد کند که فاقد اطلاع در آن مسئله باشد، باید به بیاطلاعی خود اعتراف کند، و از اقرار به عدم آگاهی خویش خودداری ننماید که این اعتراف، از نشانههای علم و دانش است.
حضرت علی علیهالسلام فرمود: اگر از شما راجع به مطالب و مسائلی سؤال کردند که بدانها علم و آگاهی ندارید، راه فرار و گریز را در پیش گیرید. عرض کردند این فرار و گریز چگونه است؟ فرمود بگویید که خدا بهتر میداند.
از حضرت محمد باقر (ع) روایت کردهاند که فرمود: آنچه را که میدانید بگویید و مطالبی را که بدانها علم و آگاهی ندارید، بگویید خدا داناتر است. و نیز فرمود: کسی که در آیهای از آیات قرآن مجید شتابزدگی کند و آن را نسنجیده معنی نماید دچار سقوط گردد، سقوطی که مسافت آن بیش از فاصله آسمان و زمین باشد.
حضرت باقر علیهالسلام فرموده که خدا را بر بندگان خویش دو حق بزرگ است: یکی آن که درباره مطالب و مسائلی که علم و آگاهی بدانها ندارند توقف و سکوت کنند. دیگر آن که آنچه را میدانند به زبان آرند. حضرت صادق علیهالسلام فرمود: خداوند متعال بندگان خود را به دو علامت ویژگی بخشیده: اول ـ از مطالبی که درباره آنها اطلاعی ندارند، سخنی نگویند. دوم ـ مطالبی را که درباره آنها اطلاع صحیح ندارند، مردود نشناسند.
یکی از بزرگان چنین فرموده: اگر از عالم و دانشمندی درباره مسائلی سؤال کردند که علم و آگاهی بر آنها ندارد، چنانچه عدم آگاهی خود را اعلام نکند و کلمه «لا اَدْری» را از نظر دور دارد، موجبات گرفتاری و نابودی شخصیت معنوی خود را فراهم میسازد.
آری اگر از عالم و دانشمندی درباره مسئلهای سؤال کردند که بدان علم و آگاهی ندارد، باید بگوید نمیدانم و چنین اعتراف به گفته یکی از دانشمندان، یک سوم علم محسوب میگردد. به تعبیر برخی فضلاء، شایسته است که عالم و دانشمند کلمه «لا اَدْری» را میان یاران خویش به میراث گذارد، یعنی درباره هر مسئلهای که از او سؤال کنند، در صورت عدم آگاهی بگوید نمیدانم. باید این کلمه را به قدری تکرار کند که یارانش به آن مأنوس گردند و پس از او در موارد لازم از به کار بردن آن دریغ نورزند.
نکته جالب توجه این که اعتراف به عدم علم و آگاهی درباره برخی مطالب و مسائل، نه تنها از مقام و موقعیت علمی عالم نمیکاهد و او را پست و فرومایه نمیسازد، که بر مقام معنوی او در پیشگاه الهی میافزاید. این رفعت و عظمت مقام، نتیجه تفضل خدا نسبت به کسی است که پای بند حق و حقیقت باشد. به جای آن که مقام او پستتر گردد، شکوه و عظمت و شخصیت او در دلهای مردم فزایندهتر شود. چنین اعتراف و اقراری، نمودار عظمت مقام و کمال تقوی و بینش عالم و دانشمند است.
اگر استادی به طور ناگهانی متوجه بیان و پاسخ صحیحی گردید، باید هرچه زودتر قبل از متفرق شدن دانشجویان، به آنان این پاسخ صحیح را تذکر دهد. باید به آنان بفهماند که در توضیح این مطلب قبلاً دچار اشتباه شده، و نباید شرم و حیا و یا خودخواهی و امثال آن، مانع تدارک اشتباه خود گردد. هوی و هوس نباید او را وادارد که این اعتراف را به تأخیر و تعویق اندازد، یا جبران این اشتباهات را به فرصتهای دیگر موکول سازد که این چنین تأخیر، نتیجه خدعه و نیرنگهای نفسانی است.
اگر استادی جبران اشتباهات و لغزشهای خود را به فرصتهای دیگر موکول سازد، این تأخیر زیانهای متعددی به بار میآورد: یکی آن که توضیح مطلب از موقع و زمان ضروری آن به تأخیر میافتد. دیگری آن که ممکن است برخی از حاضران در جلسات دیگر او شرکت نکنند، و مبانی غلط و اشتباه علمی او در میان افکار و آراء دانشجویان برای خود جا باز کند.
استاد باید در پایان درس خود، نکات ظریف و اخلاقی و حکمت و اندرز و مطالبی که قلب و اندرون دانشجویان را تصفیه کند، القاء نماید تا آنان خالصانه و همراه با خشوع و خلوص نیت و صفای باطن از جلسه درس خارج شوند. چه بحث و مذاکره علمی صرف و عاری از مسائل اخلاقی، نیرویی در دلها به هم میرساند که گاهی موجب قساوت و سخت دلی میگردد.
استاد باید در پایان درس خود و پس از برخاستن حاضران، کمی در جایگاه خود توقف کند. این کار برای استاد و دانشجویان فواید و نتایج سودمندی دارد، از جمله اگر در خاطر یکی از دانشجویان تتمه و بقایای پرسشی ناگفته مانده باشد، در این فرصت کوتاه آن را با استاد در میان گذارد.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.