توحید اقرار و توحید معرفت 2009/06/05
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد سوم
توحید اقرار و توحید معرفت
عارفان طریق حق، بلبلان خوش نوای گلزار توحیدند. آنان دارای قدم ثابت، ایمان راسخ، صبر بیکران و روح شادمانند. آری آن دل خوش است که او در آن دل است.
عارف موحد، دلباختهای است که شیفته و شیدا و عاشق جمال حق است. بلبل روی فطرت انس با گل و گلستان دارد، لانه و کاشانه خود را در گلستان میسازد. دیده نشده بلبلی در بادیه و کویر و بیابان خانه سازد. او در کنار گل است، بلبل عاشق گل است و حیات او محضر گل. فطرتاً انس انسان نیز با جمال خداست. عارف عاشق آن شمع ازلی است. بدیهی است جاذبه عشق گل لایزال، بلبلان را به گلستان عشق مجذوب کرده است. جاذبه عشق، مبارکترین دعوتهاست، دعوتی از ناحیه آن گل لایزال. گل لایزال را از این دعوت، نظر خاصی است، معشوق ازلی را وظیفه ناز است و بلبلان را راز و نیاز.
اما سالک عارف نباید از شر دشمنان، بالاخص از شر شیطان و نفس اماره مطمئن گردد. بلکه هرآنی باید مراقب حال خویش شده و از شر این دشمنان بزرگ به خدا پناه برد. قرین بد شیطان است که نقاب تلبیس بربسته و بر باطن بنده راه یافته و بر او مسلط شده. سیئات اعمال را در نظر بندگان میآراید تا آنان را به مخالفات کشاند و از صراط مستقیم برگرداند «وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ اَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ». صعبتر از آن، نفس است که بزرگترین دشمنان است. شیطان اگرچه خصم است ولی در مؤمن طمع کفر ندارد، از او طمع معصیت دارد ولی نفس به کفر میکشد و طمع کفر دارد.
به حضرت داوود (ع) وحی رسید که ای داوود! کارزار نفس را کمربند که او کارزار ترا کمر بسته است. حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: از جهاد اصغر برگشتیم به جهاد اکبر، دشمن را به شمشیر از خود دور توان کرد، ولی نفس را دور کردن از آنصعبتر بوده و از شر او ایمن نتوان شد. با هر دشمنی که بسازی از شر او ایمن شوی، لکن اگر با نفس بسازی، هلاکت تو حتمی است.
ای سالک! مراقب خویش باش که مبادا از دنیا بیایمان به آن دیار باقی رهسپار گردی. بدان انسان مؤمن و عاقل چون از این دنیای فانی به دار باقی رهسپار گردد، غسّال او را میشوید. خدای تبارک و تعالی میفرماید: ای مقربین درگاه من بنگرید چنان که آن غسال ظاهر او را میشوید، من با رحمت خود باطن او را میشویم. ساکنان حضرت جبروت گویند خدایا ما را خبر ده آن چه نوری است که از دهان او شعلهور است؟ میفرماید: آن نور جلال ماست که از باطن به ظاهر تجلی کرده و او را گویند: در رو به این جای ناز که هم طوبی بینی، هم زلفی و هم حسنی. طوبی عنایت بیعتاب است، زلفی نعمت بیحساب، و حسنی دیدار بیحجاب.
ای سالک نگر تا گمان نبری که فردا چون عاشقان درگاه عزت و مستغرقین بحر یقین به مقام مشاهده رسند، از مراتب شوق ایشان کاسته میگردد. در ماهی طپشی است که اگر آب همه بحار عالم را جمع کنی، ذرهای از طپش او کاسته نمیگردد. امروز ایشان در عین شوقند و فردا در عین ذوق.
در اینجا باید به نکته مهمی توجه نمود که سالک را با خدا دو صحبت است: اجابت، استقامت.
اجابت عهد است، استقامت وفا. اجابت شریعت است، و استقامت حقیقت. درک شریعت هزار سال را به ساعتی توان کرد، اما درک حقیقت ساعتی را به هزار سال ممکن است نتوان یافت. فردا بر همه شریعت، قلم نسخ در کشند اما عهد محبت و عقد معرفت، نشاید که منسوخ گردد. اگر به جنت روی، هر ساعتی که بر تو بگذرد، از معرفت خدا عالمی به روی تو گشوده گردد که پیش از آن نبود.
کمال این توفیق از آن سالکانی است که مراتب معرفت توحیدی خود را به کمال رسانیدهاند «اِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا». «قالُوا رَبُّنَا اللهُ» اشارت است به توحید اقرار، «ثُمَّ اسْتَقامُوا» اشارت به توحید معرفت. توحید اقرار عامه مؤمنان راست، و توحید معرفت، عارفان و صدیقان راست. توحید اقرار آن است که خدا را یکتا گویی، توحید معرفت آن است که با خدا یکتا باشی.
یکی از عارفان که در مقام علم ایستاده و از توحید اقرار نشان میداد، مریدی از او پرسید: آیا خدا را میشناسی؟ فرمود: آیا در جهان کسی هست که خدا را نشناسد؟ بعداز مدتی که آن عارف، غریق بحر توحید معرفت بود و حریق نار محبت، پرسیدند: آیا خدا را میشناسی؟ فرمود: من که باشم که خدا را بشناسم، آیا در جهان کسی هست که خدا را بشناسد؟!
توحید معرفت آن است که در تصدیق به نهایت تحقیق رسد و در حدائق حقایق ایمان، به قدم صدق و یقین بخرامد و قلاده تجرید بر جید تفرید ببندد، و شراب وصال از دست ساقی وحدت گیرد و در باغ لطائف، گل معارف ببوید و عالم علوی و سفلی به هم زند.
«تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ اَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ اَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ». ای کسانی که راه توحید معرفت رفتید، محزون نشوید فرشتگان از آسمان فرو آیند «وَ لا تَخافُوا مِنْ عَزْلِ الْوِلایَهِ» مترسید که شما را امروز از عزل ولایت بیم نیست. اندوه مدارید که شما را مؤاخذت نیست. شاد باشید که شما را جز لطف ازلی بدرقه و همراه نیست، بنازید که برای شما از دوست پیغام شادی آمد «نَحْنُ اَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیوهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ». «فِی الْحَیوهِ الدُّنْیا بِالْایمانِ، وَ فِی الْآخِرَهِ بِالْغُفْرانِ؛ وَ فِی الْحَیوهِ الدُّنیا بِتَحْقیقِ الْمَعْرِفَهِ وَ فِی الْآخِرَهِ بِتَحْصیلِ الْمَغْفِرَهِ؛ فِی الْحَیوهِ الدُّنْیا بِالْمُحَبَّهِ وَ فِی الْآخِرَهِ بِالْقُرْبَهِ؛ فِی الْحَیوهِ الدُّنْیا بِالْمُشاهِدَهِ وَ فِی الْآخِرَهِ بِالْمَعایَنَهِ».
فرشتگان گویند خوشا به حال امتی که چنین کلام پاکی بر ایشان فرو آید. خوشا بر آن زبانها که این خواند. طوبی به آن سینهها که صدف این درّ مکنون گردد. صدیق اکبر باید که جمال نبوت و کمال رسالت بیند. دیده فاروق باید که روشن کننده صبح ازل بیند. حرم را به نامحرمان و غافلان نمودن شرط نیست.
غافلان دوقسمند: یکی این که از دین خود و صلاحیت خویش غافل ماند و مغلوب نفس گردد، دیده فکرت و عبرت بر هم نهد که حاصل وی این است «وَالَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ». قسم دوم, غافل پسندیده است که سلطان حقیقت بر باطن او استیلا یافته و چنان در انکشاف جمال، مستهلک شده که از خود غافل گشته است.
گروه اول گرفتار دریای هلاک هستند و گروه دوم بر دریای نجات. خداوند تبارک و تعالی در آیه شریفه «وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ اُجاجٌ» اشاره به دو دریا میفرماید: یکی فرات و دیگری اجاج؛ یکی دریای نجات و دیگری دریای هلاک که میان بنده و خداست.
دریای هلاک دارای پنج کشتی است: حرص، ریا، اصرار بر معاصی، غفلت، قنوط. کسی که بر کشتی طمع نشیند به ساحل حب دنیا رسد. کسی که بر کشتی ریا نشیند بهساحل نفاق رسد. کسی که بر کشتی اصرار بر معاصی نشیند به ساحل شقاوت رسد. کسی که بر کشتی غفلت نشیند به ساحل حسرت رسد. کسی که بر کشتی قنوط نشیند به ساحل کفر رسد.
دریای نجات را نیز پنج کشتی است: خوف، رجا، زهد، معرفت، توحید. کسی که بر کشتی خوف نشیند به ساحل امن رسد. کسی که بر کشتی رجا نشیند به ساحل عطا رسد. کسی که بر کشتی زهد نشیند به ساحل قرب رسد. کسی که بر کشتی معرفت نشیند به ساحل انس رسد. کسی که بر کشتی توحید نشیند به ساحل مشاهدت رسد.
آری عارفان و صاحبدلان از طریق اشراق، ادراک کمالات و علوم باطنی میکنند. آنان چون از راه دل به منازل روحانی و مقامات معنوی راه مییابند، دلهای ایشان مشکات انوار و مجلای تجلی است.
خدای تبارک و تعالی خواست روی عدم بساطی از قدم بگستراند، به نور حکمت دلهای اولیاء خود را منور ساخت و به سوی خود راهنمایی فرمود. ایشان را از دو بینی نجات داد، همه یک بین و یک نظر شدند، یعنی از کثرت روی به وحدت آوردند. حقتعالی ایشان را به خزائن علمی، مکرّم و به حفظ ودایع خود مخصوص گردانید. نور مدلول آیه کریمه «وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ اَحْسَنَ الَّذی کانُوا یَعْمَلُونَ» آنان را در بر گرفت و نور کلمه صدق را قدوه آنان ساخت.
درود خدا بر راهروان پاک طریق حق، بر آن عاشقان الهی است. ایشان اعلام اسلامند، امان جهانند، بر سر کوی شریعت داعیانند، بر لب چشمه حقیقت ساقیانند. ایشانند که گوی دولت از میدان مسابقت مبارزان صفوف ولایت بربودند.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.