سفراعظم در پرتویقین 2009/03/17
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد سوم
سفر اعظم در پرتو یقین
اصولاً حس دین دوستی و گرایش به عوالم غیب و کشف اسرار ماوراء طبیعت، جزء غرایز انسان است. در حقیقت این جاذبه حضرت رب ودود است که عالم امکان بالاخص انسان اشرف را به مقام اطلاق و نامتناهی خود جذب میکند.
نتیجه و اثر این جذبه مغناطیسیه حقیقیه، پاره کردن قیود طبیعیه و حدود نفسانیه است و حرکت به سوی عالم تجرد و اطلاق و فناء در فعل و اسم و صفت و ذات مقدس مبدأالمبادی و غایت الغایات، که از هر عملی در تصور آید عالیتر و راقیتر است.
انسان در کمون و ذات سرشت خود، حرکت به سوی کعبه جانان را در مییابد و به نیروی فطری الهی بار سفر بسته و نسبت به پاکی دل بدین صوب رهسپار میگردد. در این سفر باید همه اعضاء و جوارح او بکار افتند، یعنی عالم جسم و ماده که طبع او، و عالم ذهن و امثال آن برزخ او، و عالم عقل و نفس که حقیقت اوست، باید در این سفر وارد شده با یکدیگر تشریک مساعی کنند. بدن باید روی به سوی کعبه نماید و در نماز به قیام و رکوع و سجود درآید؛ ذهن باید خود را از خاطرات مصون دارد و رو به سدره المنتهی نهد؛ روح باید غرق در انوار حریم الهی گشته محو و مدهوش باشد.
بنابراین کسانی که فقط به ظواهر اعمال و عبادات پرداخته و از مغز و جوهره آن منصرف و به پوست قانع گردیدهاند، از کعبه مقصود بسی دور و از جمال و لقای او مهجورند. برخی نیز از اتیان اعمال حسنه و عبادات شرعیه شانه خالی کردهاند، اینان نیز از متن واقع دور افتاده، از حقیقت به مجاز و از واقع به تخیل و توهّم قناعت نمودهاند.
اهل سلوک آنانند که جمع میان ظاهر و باطن کردهاند، و در این سفر ملکوتی تمام مراتب و شؤون وجودی خود را مجهز نموده به عبادت و انقیاد حضرت محبوبواداشتهاند. ایشان از ظاهر عنوان باطن کرده و باطن را جان و حقیقت ظاهر ساخته این دو را به هم درآمیختهاند؛ از ظاهر مرادشان وصول به باطن است و باطن را بدون ظاهر، «هَباءً مَنْثُوراً» خواندهاند.
از اینجا معلوم میگردد در تکمیل نفس و طی مدارج و معارج انسانیت، تنها علوم الهیه ذهنیه تفکریه مانند علوم فلسفی و استدلالی کافی نیست. چه دلیل و برهان منطقی تنها ذهن را اقناع نماید و نه میتواند دل و روح را اشباع کند و نه روان تشنه و عطشان را برای وصول به حقایق سیراب نماید.
حکمت و فلسفه که توحید را بر پایه برهان استوار کرده و راه شک و تردید را مسدود میکند، گرچه از متانت و اصالتی برخوردار است و اشرف علوم تفکریه میباشد و قرآن و پیشوایان اسلام انسان را امر به تفکر و تعقل نمودهاند، ولی اکتفا به توحید فلسفی و برهانی در مکتب استدلال بدون انقیاد دل، امری است نارسا. چه محروم نمودن دل و باطن از اغذیه روحانیه معنویه عوالم غیب، و قناعت کردن به سیر در کتب و مکاتب و تعلیم و تعلّم ولو در اوج آن، سیر کردن عضوی است و گرسنه گذاشتن دل و روح و سایر اعضاء است.
دین قویم که بر صراط مستقیم است، با رعایت هر دو جهت استعدادهای باطنی انسان را از دو جنبه به کمال میرساند: از سوئی ترغیب به تفکر و تعقل نموده و از سوی دیگر امر به اخلاص و تطهیر دل از تیرگیهای شهوانی میکند، و پس از یازده سوگند عظیم و جلیل «قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکّیها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّیها» میسراید.
این آیات شریفه که با جان و دل انسان تکلم میکند، متفکرین و معلمین مکتب استدلال را دعوت به تعبد و مراقبه و محاسبه نفس میکند. چه در این مقام است که چشمههای معارف الهیه از منابع دل بر زبان جاری شده و سرانجام سیل خروشان اندیشههای خدائی و الهامات و واردات ربانیّه در ضمیر سالک به حرکت در میآیند.
عارفان تمام علوم حقه را در پرتو تصفیه باطن و تهذیب نفس دریافته و همه را در انوار وجه الهی ادغام نمودهاند و مقصد اقصی را حرم خدا قرار دادهاند. ایشان مانند شمعی که دائماً بسوزد و آب شود، یا چون پروانهای که خود را در آتش زند، قدم راستین در مضمار این میدان نهادهاند. خلاصه بیربط باطن و بدون ارتباط به خدای منّان و اشراب دل از سرچشمه رحمانیه، به سر منزل مقصود نتوان رسید.
اگر عنایت ازلی سر به گریبان جان ننهد، از کمند قهر او چگونه میتوان رست وطلسمات اعظم را به کدام قوه و قدرت توان شکست؟ سر سودای وصال، عاشقان را شاید و از دست هر بیخبری فتح این باب اعظم برنیاید.
از جمله احوالی که از مبدأ تا مقصد بر سالک عارض میشود، یقین است. یقین منتهای حرکت سالک طریق حق و بالاترین آمال و آرزوی اوست. چه، یقین بهترین وسیلهای است برای سلوک راه حق که شدائد سفر را برطرف کرده و عارف را به کعبه آمال میرساند.
خدای تبارک و تعالی چنین فرموده که از من یقین بخواهید تا وصال خود را نصیب شما گردانم. بنابراین یقین یعنی آن عامل الهی که علت وصال میگردد و محبوبین الهی خواستار آن شده و حق تعالی آنان را با این یقین ستوده است.
استفاده هرکسی از کلام الهی و معارف حقه به میزان معرفت اوست و عامل مؤثر در تحصیل معانی حقه، یقین و اعتقاد صادق است. فعالیت ظاهری فرد به نسبت عقیده و ایمان ظاهری اوست، و میزان سیر باطنی او متناسب با یقین و ایمان قلبی او. برای هرکسی درجات و مراتب ایمانی و معنوی متفاوتی وجود دارد، بطوری که نسبت هر مرتبه به مراتب دیگر، مثل نسبت نقص به تمام، یا نسبت ضعف به قوت، بلکه نسبت قطره به دریاست.
علم و عرفان، ایمان و ایقان، مراتب وجودیه و لمعات اشراقیه به نسبت نقصان و کمال درجات فیوضات است و منشأ آن، اختلاف استحقاق و استعداد قوابل و مواد است. مراتب قابلیت قوابل نیز گاه به نسبت فطرت اوّلیه است وگاه به نسبت فطرت ثانویه و تجاوز از حدود شریعت حقه و ترک مجاهدات نفسانیه و عدم استعمال قوای فکریه و عقلیه و قوانین علمیه بر لذات حسیه، و الاّ نسبت وجود باریتعالی به تمام اشیاء مساوی است.
بعضی از مراتب ایمان و ایقان برای عموم از طریق آباء و امّهات و اتّباع از علماء حاصل میگردد، و این نازلترین مرتبه ایمان و یقین است. البته درجات ایمان در این مرتبه به نسبت افکار و احوال و اوقات اشخاص مختلف است. قبل از ورود به عالم حق نیز یقینی است که شرط سلوک دارا شدن به آن است.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.