مجذوبان و سالکان 2009/03/15
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد سوم
مجذوبان و سالکان
روندگان این راه دو قسماند: مجذوبان و سالکان. مجذوبان کسانی هستند که ایشان را به کمند جذبه بربایند و از این مقامات به تعجیل گذرانند، و از احوال راه و کشف آفات و آنچه در راه است از صلاح و فساد و نفع و ضرر کاملاً مطلع نگردانند، این است که ایشان راهبری و مقتدائی را نشایند.اما سالکین آنانند که اگرچه ایشان را هم به کمند جذبه میربایند، ولی به سکونت وآهستگی برند و بر احوال صلاح و فساد و خیر و شر کاملاً مطلع گردانند، گاهی از راه و گاهی از بیراه برند تا بر راه و بیراه وقوفی تمام یابند تا راهبری دیگران را بشایند.
نفوس انسانی که بر این مقامات بگذرند، هر نفسی نسبت به استعداد و تأیید خداوندی به مقامی رسد. ولی مقام هر مرغی قله قاف نتواند بود، آن را سیمرغی باید و هر مرغی بر فرق شمع آشیانه نتواند ساخت، آن را پروانه دیوانه میباید.
ایشان آنانند که کمند جذبه، لذات و تمتعات مادی را بر کام جان ایشان تلخ گردانیده و از مشربی دیگر چاشنی چشانیدهاند. ایشان پیوسته اقامت دارند در خرابات وجود، و جام ایشان مدام مالامال شهود است، نعیم هشت بهشت، نقل محفل ایشان را نشاید، بلکه «وَ لَکُمْ فیها ما تَشْتَهی اَنْفُسُکُمْ».
مرغان این عالم سر به مرتبه بازی فرود نیارند و آن مرتبه را بازی شمارند. باز اگرچه اسپید باز است، کجا چون پروانه جانباز است؟ باز مرغی است جان شکار، پروانه را با جان چه کار است؟! باز صیادی است که صید از او جان نبرد، اما پروانه عاشقی است که تحفه به معشوق، جز جان نبرد.
الهی آنان که به تو دل دادهاند، انیسی مهربان و دوستی روشنمهر و نازنین یافتهاند. الهی آنان که به تو تولّی و بر تو توکل دارند. بنای امیدشان بر پایه متین و محکم استوار است و توئی که از پیدا و پنهانشان با خبری و آشوب ضمیر آشفتگان را هم از ایشان آشکارتر میبینی. اسرار خود را به تو گویند، هرچه خواهند از تو خواهند، در جهان میگردند و از فراز و فرود زندگی راه میپیمایند، سیر آفاق میکنند و در فضای انفس پرواز مینمایند. جهانیان از عاشقان تو بیگانهاند و خودپرستان از سوز و گداز عشق بیخبر.
الهی هنگامی که اندوه و ناراحتی سالکین طریق ترا فرا میگیرد، با یاد تو سرگرم میگردند و با دورنمای وصال تو خوشحال و شادمان میشوند. خوشند که شب هجران به پایان خواهد آمد و طلیعه دلنواز وصل آشکار خواهد شد. مانند پرتوی که به خورشید باز گردد و به مانند قطرهای که در دریا فانی شود، هستی اندک خود را در اقیانوس وجود تو محو خواهند کرد و بر عشق ابدیت فرو خواهند ریخت.
الهی دامنه لغات کوتاه است و هیجان ضمیر بیپایان، دل میخروشد، جان مینالد، معانی در صندوق سینه بر سرهم انباشته است، کو آن واژههایی که ترجماناحساسات دل گردند و اسرار درونی را بیپرده فاش کنند.
الهی ما را به مصالح فردی و اجتماعی دلالت کن، و مقدّرات ما را به سوی سعادت جامعه سوق ده. حاجات ما را برآر، اگرچه آرزوهای ما سخت و مشکل است، لیکن در پیشگاه عظمت و قدرت تو ناچیز و آسان انجام میگیرد «اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ».
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.