اوهام پرستی مدعیان 2009/02/28
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد سوم
اوهام پرستی مدّعیان
وهم، مدرک معانی جزئی بوده و مخلوق خداست و آنچه به وهم در میگذرد، آفریده انسان است. مدعیانی که توهمات خویش را میپرستند، چگونه میتوانند دارای عقیده صحیح بوده و عاشق ذات لم یزل باشند؟! مقصود از معتقدات صحیح ایمانی، حرکتی است روحی به سوی کمال خیر و سعادت، و هیجان عاشقانهای است که مایه وصول به بارگاه قدس الهی است.
سعادت نصیب کسی است که بر وفق عقیده صحیح خود رفتار کند. کسی که مطابق عقیده صحیح خود عمل نمیکند از فلاح و نجات محروم است، لکن کسی که اعتقادش ضعیفتر از اوست اما در نیت خود صادق و پابرجای بوده و عاشقانه در طلب کوشا است، سرانجام به مراد خود میرسد. این شخص کسی را ماند که پایش میلغزد و در هر قدم بر زمین میافتد ولی از رفتن باز نمیایستد. چنین سالک عاقبت به سر منزل مقصود خواهد رسید. اما آن دیگری راهدان منزل شناسی را ماند که در جای مینشیند و قدمی فراتر نمینهد، آشکار است که او در منزل نخستین متوقف مانده و به هیچگونه کمالی نخواهد رسید.
کسانی که توهمات خویش را میپرستند و خود را عاشق حق دانسته تصور میکنند سعادت ابدی و فردوس برین در اختیارشان است، از فرط غرور کسانی را که بر اعتقاد ایشان نیستند، دوزخی میپندارند و هیچگونه دلیل عقلی نمیپذیرند.هرکسی مستعد شنیدن حقیقت نیست، حرف حق تلخ است زیرا مخالف میل و هوای نفسانی است و مقبول هر طبعی نمیباشد مگر آن که از هوای نفس رسته باشد. عامیانی که دین و مذهب خود را از روی نادانی و تعصب فرا میگیرند، امور باطله و محال و غیر معقول را خوشتر دانسته و با جان و دل میپذیرند و برای دفاع از باطل تا پای جان میایستند. آنان حاضر نیستند که سخن صواب و منطقی را بپذیرند، بلکه درنده خویانه خون مخالفان خود را میریزند و به گمان خویش آن را وسیله سعادت میدانند!
بعضی سماع را بدون شرط حرام میدانند، غافل از این که سماع نزد عارفان مباح است لکن بر سالکی که از حق و به حق شنود. بدین معنی که وسائط را از میان برگرفته و تنها نظر به حق گمارد تا سماعش دل او را آسایش و آرامش بخشد، نه چنان که صدای مسموع را بر نفس فرومایه تنزل کند و در ظلمت فروتر رود و به پرتگاه شیب خذلان افتد.
پس کسی که اهل اشارت است، سماع بر وی مباح است که درِ معانی غیبی را بر روی دل او میگشاید و گرنه درِ بلا و قطیعت را بر روی خود گشوده و خویشتن را به فتنه انداخته است. حلیت سماع مربوط به شرایطی است: رعایت زمان و مکان، مراعات حال حاضران، کسر شهوات، تواجد به شرط، حضور قلب.
این ظاهرپرستان گذشته از این که مستعد معرفت نیستند، از نعمت حیات راستین هم بهرهای ندارند. آنان مردمی هستند که حس ترقی را فاقدند، تصویر و نقشی را مانند که نقاش بر پرده میانگارد که نه حس دارد و نه حرکت و نه شعور به حال خود دارد. آری هرکسی شایسته آن نیست که اسرار معرفت بر گوش او ریزند، شرط وصول به احوال قلبی، تجرد از امور حسی و مادی است.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.