فضایل صادره از عدالت 2008/07/23
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد دوم
فضایل صادره از عدالت
فضایل تحت جنس عدالت، دوازده نوع است:
اول – صداقت
دوم – الفت
سوم – وفا
چهارم – شفقت
پنجم – صله اَرحام
ششم – مکافات
هفتم – حسن شرکت
هشتم – حسن قضا
نهم – تودد
دهم – تسلیم
یازدهم – توکل
دوازدهم – عبادت
صداقت یا دوستی، سبب است بر اهتمام جملگی اسباب فراغت صدیق و ایثار هر چیزی که ممکن باشد بر او. الفت، متفق شدن رأیها و اعتقادات گروهی است در معاونت یکدیگر برای تدبیر معیشت. وفا آن است که از التزام طریق مواسات و معاونت، تجاوز ننماید. شفقت، آگاهی است از حال غیرملایمی که به کسی رسد، و مقصور داشتن همت بر ازاله آن. صله ارحام آن باشد که خویشان و پیوستگان را با خود در خیرات دنیوی شرکت دهد. مکافات یعنی احسانی که به او کنند، مانند آن یا به زیاده از آن مقابله کند و در اسائت، به عفو یا به کمتر از آن. حسن شرکت، داد و ستد در معاملات است به طور معتدل، چنان که موافق طبع دیگران شود. حسن قضا، رعایت حقوق دیگران است از باب مجازات بدون منت و ندامت. تودد، طلب دوستی اهل حق است با اموری که مناسب این معنی باشد. تسلیم، رضا دادن است بر فعلی که تعلق دارد به خدا و کسانی که اعتراض بر ایشان جایز نیست، اگرچه موافق طبع او نباشد. توکل یعنی در کارهایی که حواله آن به قدرت و کفایت بشری نبوده و خلق را مجال تصرفی در آن نیست، زیاده و نقصان و تعجیل و تأخیر نطلبد. عبادت آن است که تعظیم و تمجید باریتعالی و مقربین او را بر خود واجب شمرد و اطاعت و متابعت ایشان را شعار و دثارخود سازد.
این است حصر انواع فضایل، و از ترکیب بعضی با بعضی میتوان فضیلتهای بیشماری تصور کرد «وَ اللهُ وَلِیُّ التَّوفیقِ».
استغنای حقیقی در اعتدال – غنای مطلق مخصوص ذات پاک آفریدگاری است که دامن وجودش از لوث امکان، منزه و ساحت عزتش از خس و خاشاک افتقار و احتیاج منزه و مبراست. هر موجودی که از مشیمه نیستی به کنار امهات هستی افتاده و هر ذیحیاتی که از نهانخانه عدم به عمارت وجود پا نهاده، به زنجیر احتیاج اسیر و از تحصیل ضروریات ناچار و ناگزیر است.
مقیدین سلسله زمان و ساکنین قلمرو امکان را به کلی دست از دنیا کشیدن و دیده خواهش از مقتضای طبیعت بشری پوشیدن از حوصله طاقت مخلوقیت بیرون است، و صانع بیچون به حکم آیه شریفه «لا یُکَلٍّفُ اللهُ نَفساً اِلا وُسعَها» به آن تکلیف ننموده و به سبب خواهش مایحتاج و طلب وجه معاش، احدی را ملامت نفرمودهاست. خداوند متعال تحصیل ضروریات را بر همه لازم و واجب نموده و جلب منافع به قدر کفاف و دفع زیان گرسنگی و تشنگی و گرما و سرما را بر همه فرض و حتمی ساخته است.
احوال آدمی در طلب دنیا از سه قسم بیرون نیست:
قسم اول آن که به قدر توسعه معاش به حد اعتدال از وجه حلال در طلب دنیا تلاش نماید و زنگ عسرت را از احوال خود و از آئینه حال جمعی که شرعاً رعایت ایشان بر او واجب است بزداید.این مرتبه از مراتب طلب دنیا از جمله سنن و در شریعت غرا ممدوح و پسندیدهاست و ترک آن و سالک طریق رهبانیت شدن مذموم است، چنان که حضرت صادق(ع) فرماید: از ما نیست کسی که به جهت اشتغال به امور اخروی دست از طلب دنیا بردارد، و کسی که چشم از آخرت پوشیده همت بر تحصیل دنیا گمارد.
خداوند متعال در قرآن مجید فرماید: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحَرٍّمُوا طَیٍّباتِ ما اَحَلَّ اللهُ لَکُم وَ لا تَعتَدُوا اِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ المُعتَدینَ». خلاصه معنی آیه شریفه این است که ای مؤمنین چیزهای نفیس و پاکیزه لذیذی که حق تعالی بر شما حلال کرده بر خود حرام نکنید و از حدود الهی و شریعت پا بیرون ننهید، بدرستی که خداوند متعال تعدی کنندگان را دوست نمیدارد.
تحصیل دنیا به جهت جلب رضای حق، فضیلت بوده و حرکت به سوی خدا است، چنین حبی، حب خداست. فردی قرآن تلاوت میکرد، به این آیه شریفه رسید «زُیٍّنَ لِلناسِحُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النٍّسأِ وَ البَنینَ وَ القَناطیرِ المُقَنطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الفِضَّهِ وَالخَیلِ المُسَوَّمَهِ وَ الا َنعامِ وَ الحَرثِ ذلِکَ مَتاعُ الحَیوهِ الدُّنیا وَ اللهُ عِندَهُ حُسنُ المَابِ» بسیار ناراحت شد و حالش دگرگون و مضطرب گردید. نزد حضرت صادق (ع) رفت و درد خود را اظهار کرد، آن بزرگوار فرمود: تو دنیا را برای چه میخواهی؟ عرض کرد میخواهم معیشت و وسایل زندگی خود و عائلهام را فراهم کنم، از فقرا دستگیری نمایم، نیازمندان را به مهمانی دعوت کنم. به حج بروم، مال و منال دنیا را در راه خدا صرف کنم. حضرت فرمود: این دنیا خواهی نیست، تو آخرت را از آن میخواهی. بنابراین حب دنیا که علت جمله خطایا و گناهان معرفی شده، برای کسی است که دنیا و زندگی را بهر دنیا و زندگی بخواهد، دنیا محبوب بلا واسطه او شود.
قسم دوم از اقسام طلب دنیا، عدم اکتفاست در توسعه معاش به حد اعتدال، و کوشش در تحصیل مال و منال و اسباب حشمت و جلال از ممر حلال. این قسم از طلب دنیا گرچه فی نفسه حلال و مباح است، اما مورث بسی مفاسد عظیم و مُنتِج بسیاری از خسارتهای اخروی است، که طالب را از اوج درجات سعادت به حضیض درکات شقاوت اندازد و تراکم بخار نخوتش چراغ عقل را فرونشاند.
صاحبان عقول سلیم ثروت دنیا را به آب شور تشبیه کردهاند، هرکه بیشتر نوشد تشنهتر گردد. عَشَقه حرص و طمع در گلشن ضمیر او قوت گیرد و نهال ورع و تقوی دمبدم ضعف و ناتوانی پذیرفته، رفته رفته به ارتکاب مکروهات واتخاذ شبهات دلیر سازد و از آنجا به مهالک محرمات و نامشروعات اندازد.
خداوند متعال میفرماید: «کًلا اِنَّ الا ِنسانَ لَیَطغی اَن رَاهُ استَغنی» انسان چون خود را بینیاز بیند هرآینه طغیان کند. ازاین جهت ارباب خرد، مال و منال این دار غرور را به آب باران تمثیل کردهاند که تا معتدل بارد، باعث آبادی جهان و سبب رفاه جهانیان است، و چون از حد اعتدال درگذرد سبب خرابی عالم وعلت تنگی احوال بنی آدم گردد. مال ومنال دنیا هم تا به حداعتدال است موجب آبادی دین ودنیاست واِلا موجب حصول بلا وسیلاب خانه دین ودل میگردد.
حضرت صادق علیهالسلام فرماید: باید در جستجوی وجه معاش میانه رو باشی و سعی تو در این باب بیش از کسی باشد که در آن قصور میکند، و کمتر باشد از حریصی که از عقبی به دنیای خود راضی گشته و دل بر آن مینهد. حضرت رسول اکرم (ص) میفرماید: کسی که طلب دنیا از وجه حلال به جهت بسیاری مال کند، خدای تعالی را ملاقات نماید درحالتی که بر او غضبناک باشد.
در مذمت این قسم طلب دنیا، همین بس که آدمی به شومی اشتغال به دنیا از ذکر حضرت ذوالجلال باز ماند.
قسم سوم از اقسام طلب دنیا آن است که آدمی دیده ورع از ملاحظه حلال و حرام و رعایت جانب حق و ادای حقوق شرعیه بپوشد و همت خود را بر جمعآوری مال دنیا مقصور گرداند؛ سلسله توالی ایام و لیالی را سُبحه شمار درهم و دینار دانسته و روز شمار را به هیچ نشمارد؛ به مال و منال دنیا فریفته گشته دین خود را به دنیا فروشد و چشم از ناز و نعمت سرمدی بپوشد و به شقاوت ابدی و عذاب جاودانی گرفتار آید.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.