تزکیه و ادارک لذات برتر 2008/06/15
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد اول
اختیار و برگزیدن لذایذ عقلی و باطنی با مراتب تزکیه نفس و فعلیّت قوای معنوی ارتباطی تام دارد. لذّت و اَلَم را با ادراک رابطهای مستقیم است؛ اگر ادراک نباشد لذت و المی نیست. مُدرَکات ملایم و سازگار با قوای ادراکی، لذت است و مُدرَکات ناملایم و ناسازگار با آنها، الم. مُدرَکاتی که با قوای ادراکی نه سازگار است و نه ناسازگار، در آنجا نه لذتی است و نه المی. هر قوهای در انسان برای فعلی خاص خلق شده، امور ملایم با مقتضای طبع آن قوه مدرکه، لذت و خلاف آن، الم است. البته در هر شرایطی احساس و ادراک لذت حقیقی نیست. زیرا در اثر انحرافات طبع از فطرت مانند بروز آفات و عوارض، عادات ناپسند، ضعف و ناتوانی و غفلت و بیخبری، ادراک لذت حقیقی امکانپذیر نیست.
ادراک را مراتبی است؛ ادراک حسی ناشی از حواس ظاهری و ادراک باطنی ناشی از قوه عاقله است. اوّلی مختص شاغلین به امور نفسانی است و دومی برای آنان که به کلّی از امور نفسانی اعراض مینمایند.
ادراک لذت یا الم از چند جهت است: یکی مربوط به مراتب عالیه و یا سافله قوه مُدرِکه، که هرچه ادراک قویتر و عالیتر، درک لذت بیشتر. دیگری از جهت معانی مُدرَکات، که بسته به مراتب عالیه مُدرَکات از لحاظ زشتیها و زیباییهای حقیقی، احساس لذت و الم شدیدتر است.
بنابراین ادراک لذات واقعی برای همه یکسان نیست، هر کسی به درجه قدرت معنوی قوای مُدرِکه باطنی خود، احساس لذت میکند. از اینرو برخی از اعراض از امور نفسانی لذت میبرند، و بعضی از استقبال و برخورداری از نفسانیات.
افرادی که در اثر تزکیه نفس و تقوی مراتب ادراکشان عالیتر است، لذایذ باطنی و الهی را بر لذاید حسی ترجیح میدهند. اما صاحبان ادراک ضعیف، لذایذ حسی و حیوانی را اختیار مینمایند، زیرا همانند کودکان هنوز قوای عالیهشان تکامل نیافته است. تمایل بیخردان نیز بر لذایذ حیوانی است، زیرا قوای عالیه آنها به هلاکت رسیده و از مراتب عقلی بیبهرهاند!
پس دو گروه از لذایذ معنوی بیبهره بوده مشتاق لذایذ ظاهری هستند: اوّل آنان که قوای عالیه آنها تکامل نیافته و یا اندکی از لذایذ رحمانی برخوردارند. دوم افرادی که قوای عالیه آنان تباه شده است.
مادام که سالک ذائقه طبیعی و بهیمی خود را تغییر نداده و در او ذائقه الهی پرورش نیافته، لذایذ دنیوی و شهوات نفسانی در ذائقه او شیرینتر است. در این صورت او چگونه میتواند از رشد قوای عالیه برخوردار گردد و خود را به مردان اهل وصال رساند؟!
سالک الهی باید خویشتن را از بند اسارت دنیا برهاند، لباس حیوانی را از خود دور نموده مُلبَّس به لباس انسانی شود؛ مراحل حیوانی را یکی پس از دیگری طی کند که هر یک از صفات حیوانی بندی است که او را از رشد و کمال باز میدارد.
مردان الهی آنانند که این مراحل را پیمودند و اسیر نفس امّاره و دنیا نگشتند. آنان را ذائقه دیگری است، لذایذ دنیوی و شهوات نفسانی در کام جان آنان بسیار تلخ است! البته گاهی استیلای بعضی بیماریها نیز ذائقه ظاهری انسان را عوض میکند، به طوری که بسیاری از ثمرات و مَأکولات شیرین حتی عسل مُصفّیٰ نیز در ذائقه او تلخ میشود، امّا تغییر ذائقه مردان حق را علتی دیگر است. آنان در اثر توجه به باطن و شدت تزکیه نفس بدان مقام رسیدهاند؛ واقعاً شجاعت و شهامت این است که انسان بر نفس خود غالب آید «اَلشَّدیدُ مَنْ غَلَبَ نَفَسَهُ: قوی کسی است که بر نفس خود پیروز گردد».
مراتب نیروی ذائقه باطنی هر کس به نسبت مراتب مجذوبیّت و انس او به درگاه الهی است. هرچه مراتب تزکیه سالک عالیتر، برخورداری او از جَذَبات الهی بیشتر و مجذوبیتش افزونتر. آری لذایذ نفسانی و تجملات و مقامات دنیوی در ذائقه مردان الهی تلخ است، زیرا که به کَمَند جذبات الهی گرفتارند. آنان را از مَشرَبی دیگر چاشنی چشانیدهاند، دل آنان به نور «اَلاٰ بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ: آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مییابد» روشن و اطمینان قلبشان از جذبات الهی است. آنان شایستهاند که بگویند ما هنوز مست از باده اَلَستیم، این سرمستیِ شراب خطاب «اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ: آیا پروردگار شما نیستم؟» آنان را باقی است و زایل نگردد. آنان عارفانی هستند که نعمتهای دنیا و عقبی حتی نعیم هشت بهشت، نُقل محفل ایشان را نشاید. آنان در اثر کمال تزکیه نفس در جاذبه تامّ الوهیت قرار گرفته، بدانجا رسیدهاند که خدای تبارک و تعالی همانند محبوبین درگاهش، در حق آنان هم اراده طهارت فرموده است، البته اراده طهارت تشریعی نه تکوینی.
استماع کلام مردان الهی و مطالعه و تعمق در معانی لاهوتیه آن میتواند بر مراتب معنوی قوای عالیه انسانها بیفزاید، در آن صورت احساس لذت حقیقی به تمام معنی نصیب انسان شده از لذایذ شیطانی اعراض خواهد کرد. در پیشگاه الهی، برترین امتیاز از آنِ کلام و عملی است که توحیدی باشد. حضرات انبیاء و اوصیاء و اولیاء نه تنها کلامشان، که همه حرکات و سَکَنات و اهداف و نگاه و تفکرشان توحیدی است.
علاوه بر کلام الهی، تعالیم عالیه بزرگان نیز ظواهر و بواطنی دارد، و در قبال هر معنای ظاهریه یک معنای باطنیه و از هر معنای باطنیه، معانی باطنیه دیگری قابل اخذ است. چه آن کلام، کلامی عینی است که از عالم اعلیٰ بیواسطه به آنان القاء و تعلیم میشود. امّا وقتی آن حقایق در قالب کلام ظاهری در میآید تا حدّی رنگ و لباس مادّی میپذیرد. تنها عاملی که میتواند این قالب و لباس را برداشته و طالب الهی را به لُبّ مطلب و مغز حقایق برساند، همانا تزکیه و تصفیه نفس است.
طالبین باید بدانند که اخذ کلام ظاهری چه در قالب مکتوب یا به وسیله استماع، بدون تزکیه نفس، سبب افزایش رنگهای مادّی است، لکن پس از تزکیه و تهذیب آن رنگ از بین رفته، میتوانند به مقام ادراک و وصول کلام بیواسطه نایل شده، عینیّت را مشاهده نمایند.
ظاهراً افراد کثیری تعالیم و کلام بزرگان را در قالب الفاظ مادّی دریافت نمودهاند، ولی آنان نه خود توانستهاند حقیقت را مشاهده کنند و به وصال عینیّت رسند و نه جزیی از آن حقایق را به سایرین تفهیم کنند.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.