عرفات و یاد رستاخیز 2013/10/03
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه مصباح الطاهرين
عرفات بیابان محدودی است که تقریباً در بیست کیلومتری مکه واقع شده و بر حجاج واجب است از ظهر تا مغرب روز نهم ذیحجه در آنجا توقف نمایند. مردم از نقاط مختلف و نژادهای گوناگون در آنجا جمعند، همه در یک لباس و هدف ایشان نیز یکی، صاحب ثروت و مقام و غیر آنها همه در آن نقطه دور از اجتماع شهری برای عبادت خدا آمدهاند. همه ایشان از زن و مرد و فرزند و خانه و عزیزان خود دور افتادهاند. لباسشان همه لباس ساده احرام، خانه ایشان همان چادر، و خوراک ایشان غذای مختصری است که همراه دارند. انسان در آن حال به فکر روز رستاخیز میافتد که همه با بدن برهنه برانگیخته میشوند و به هیچ چیز جز عمل خود اتکا ندارند. آری مال و اموال دنیوی ولو با هزاران تلاش بدست آید، خواه ناخواه از انسان جدا شدنی و برای غیر جا گذاشتنی است، تنها عمل صالح است که با خود شخص باقی میماند.
همچنان که آثار و خواص روحی و مکتسبات انسان در چهره و نگاه او نهفته است که صاحبان بصیرت با نگاه بدان میتوانند به مکنونات روحی او پی برند، مکانها نیز از آثار و خواص روحی و اعمال انسانها و بطور کلی حوادث واقعه بر آنها متأثرند. اگر در محلی اعمال الهی یا غیر الهی مانند جنایتی اتفاق افتد،آثاری در آن مکان باقی میگذارد که صاحبدلان با سیر در آنجا میتوانند کم و بیش آثار موجود را دریابند و متأثر شوند.
در عرفات علاوه بر تجمع عده کثیری با نیت پاک در مراسم حج، بسیاری از انبیاء و اولیاء و مؤمنین در اعصار گذشته آنجا بوده و در حال توقف، اثراتی از وجود مقدس و توجهات علوی روحیشان به آن محل رسیده است که قلوب پاک و الهی موفق به ادراک آثار معنوی آن میشوند؛ بخصوص در روز عرفه که توجه خاصی از مبدأ ازلی بدان مکان مقدس هست، بیش از پیش بر مراتب تمتع روحی و معنوی قلوب الهیه میافزاید.
در اهمیت و عظمت دهه اول ذیحجه و روز عرفه همین بس که خداوند متعال در قرآن مجید بدان سوگند یاد مینماید: «وَالْفَجْرِ وَ لَیَالٍ عَشْرٍ» سوگند به روشنایی صبح معرفت و شبهای دهگانه ذیحجه که روز عرفه در آن است و به شبهای دهه ماه محرم که عاشورا در آن است و به شبهای دهه آخر ماه مبارک رمضان که شب قدر در آن تعبیه شده وبه شبهای دهه حضرت موسی «وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ».
«وَالشَّفْعِ» سوگند به جمله کاینات که همه را جفت آفریده و ضد یکدیگر، نرینه و مادینه، قدرت و عجز، حیات و ممات، شب و روز، شمس و قمر، همه اینها را شفع آفریده تا به صفات خود نماند که «وَتْر» است زیرا که عزّ او بی ذلّ است، علم او بی جهل، حیات او بی موت، بقاء او بی فنا. سالک الی الله باید بکوشد و خویشتن را به مقام وتر رساند. حضرت ابراهیم دعوی مریدی کرد «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ» خطاب رسید که ای ابراهیم مرید باید وتر باشد، قرینهای نداشته باشد، فرزند تو قرینه توست، مهر او را از دل بیرون کن و در راه ما قربانی ده تا مرید صادق باشی. آری اگر انسان مراتب تکامل را طی کرده به مقصد و مقصود رسد، مطلوب طالب او گردد.
سالکا! لبیک گویان منازل اوصاف بشریت قطع کن و به عرفات بیخودی برآی و روی به کعبه وصال آر تا برهاند ترا از همه بار .
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.