بطلان جزء لایتجزا 2010/09/03
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: مبدا و معاد
بطلان جزء لایتجزّا
برخلاف تصور مادیون، در فلسفه، بطلان ظهور جوهرِ فرد و صحت زوال صورت و عَرَض، و پوشیدن صورت و عَرَض دیگر، ثابت شده است و محقق گردیده که جوهر فرد یا جزء لایتَجزّا که در اصطلاح متأخرین از آن به اتم تعبیر شده، باطل است. ذیلاً به عنوان نمونه به ذکر برخی دلایل در این زمینه میپردازیم:
مقدّمتاً باید دانست که قسمتپذیر بودن، چند گونه است:
اول – آن که جسمی را دو پاره کنند از هم جدا، این گونه قسمت، شاید در جزء لایتجزّا از غایت خُردی ممکن نباشد، و آلتی که در آن اثر کند به دست انسان نباشد.
دوم – قسمت در واهمه، ممکن است جسمی به غایت خُرد باشد و وسیلهای برای تقسیم آن نباشد، اما واهمه میتواند امتداد کوچکی تصور کند، مانند میلیمتر و آن را تقسیم کند.
سوم – قسمت به حکم عقل، چه ممکن است واهمه گاهی از تصور حقیقت بعضی امور عاجز شود و عقل برخلاف آن حکم کند. مانند این که عقل گوید از میت نباید ترسید و واهمه میترسد. واهمه یکهزارم میلیمتر را بیطول و عرض میپندارد، اما عقل گوید که آن هم طول و عرض دارد و هر چه بُعد است، نصف و ثلث و ربع دارد الی غیرالنّهایه.
نخستین دلیل بر این که جزء لایتجزّا باطل است، آن که به فرضْ سه جزء لایتجزّا را کنار هم قرار میدهیم. البته آن چیز میانه، دو طرف را از تماس با یکدیگر بازمیدارد و نمیگذارد جزءِ واقع در یک طرف، به جزءِ واقع در طرف دیگر مماس گردد، لذا ناچار جزءِ میانی تقسیم شود، یک جانبش مماس طرفی است و جانب دیگرش مماس طرف دیگر، هر چه اجزاء را نرم فرض کنیم مانند سرمه سائیده، باز هم هر جزء به همین دلیل تقسیم میگردد.
دلیل دوم بر بطلان جزء لایتجزّا این که، پنج جزء لایتجزّا را بـه فرض در نظر میگیریم و سه جـزء
آنها را کنار هم در یک ردیف میچینیم و جزء چهارم را روی یک جزء کناری، و جزء پنجم را روی جزء دیگر کناری قرار میدهیم. آنگاه فرض میکنیم آن دو جزء فوق به سمت هم حرکت میکنند، چنان که یکدیگر را روی جزء میانی ردیف پایین ملاقات کنند، آن دو جزء فوق بر مَفصلهای ردیف پایین قرار گرفته، همه تقسیم میشوند.
دلیل سوم آن که دو جزء را کنار هم میگذاریم و جزء سوم را زیر یکی از آنها و جزء چهارم را روی دیگری قرار میدهیم، بعد جزء بالا و پایین را طوری حرکت میدهیم که یکدیگر را در مفصل اجزاء میانه ملاقات کنند، در این صورت همه اجزاء تقسیم خواهند شد.
البته شواهد دیگر نیز بر بطلان جزء لایتجزّا داریم: آسیا و هر چه مانند آن بر دور خود میگردد، به فرض مرکب بودن از اجزاء لایتجزّا، معلوم است که اجزاء محیط دایره بیشتر است از اجزاء نزدیکتر به مرکز، و هر چه از محیط دورتر شود، اجزاء کمتر خواهد شد. فرضاً در قسمتی از دایره، هفت جزء در نظر میگیریم و آسیا را به اندازه آن هفت جزء حرکت میدهیم. چون آسیا به اندازه هفت جزء محیط حرکت کند، مرکز مثلاً به قدر یک جزء حرکت خواهد کرد. و اگر محیط آسیا به اندازه دو جزء حرکت کند، به همین نسبت حرکت مرکز دایره کمتر از یک جزء خواهد شد، یعنی آن جزء قابل تقسیم است.
بعضی از طرفداران جزء لایتجزا در برابر برهان فوق، مدعی شدهاند که در شرایط مذکور، محیط آسیا به اندازه یک جزء حرکت میکند با یک جزء مرکزی، بعد جزء مرکزی میایستد تا پیرامون دایره به اندازه شش جزء دیگر حرکت کند، پس جزء لایتجزّا قسمتپذیر نیست. اما این امر امکانپذیر نیست، زیرا در آن صورت باید آسیا از هم بپاشد و اجزاء آن پراکنده شود، چه اگر قسمتی از آن را نگه دارند و قسمت دیگر را حرکت دهند، مسلماً آن دو قسمت از هم جدا خواهند شد.
بنابراین، عنصر فرد، نه وجود ذهنی دارد و نه وجود خارجی، بلکه در فرضیه وهمی نیز چنین جوهر به تصور نمیآید و چون مورد دقت نظر از جنبه علمی قرار میگیرد، حکم به بطلان آن مینماید. زیرا ممکن نیست شیء مادی از مقوله جوهر، بدون این که تجزیهپذیر باشد، موجود شود. از اینرو، هیچ موجودی به حال بساطت در جهان مادیات یافت نمیشود و تمام موالید مرکّبند و در فلسفه ثابت شده که قوه متلاشی کردن کره آفتاب با قوه متلاشی نمودن یکی از اتمها و ذرات آن کره، متساویند. پس در عالم ماده، موجودی که بسیط حقیقی باشد، وجود ندارد. هر چه را بسیط تصور کنیم، مرکب است، نهایت این که در تشخیصات اولیه با اختلاف و تفاوت به نظر میرسد که بسیط است و چون دقت شود، مرکب بودن آن ثابت خواهـد شـد و در مقام حکومت عقل، همه یکساننـد. ساختمان یک حیوان یک سلولی با ساختمان یک حیوان چنـد سلولی کـه اعضاء و جوارح مختلفه دارد، از این جهت در نظر عقل برابرند.
اتم نیز مانند سایر اشیاء دارای ماده و صورت و عَرَض است، و هر یک از این صُوَر و اَعراض را خواص و مبادی و فعل و انفعالی میباشد که به واسطه آنها اتمها مانند اجسام و انواع خود از یکدیگر امتیاز و جدایی دارند. کشفیات بعدی در علوم تجربی نیز این موضوع را ثابت کرد و بدین جهت، اکثر دانشمندان جدید نیز اعلام کردند که جزئی از اجزاء ماده را نمیتوان یافت که قابل تقسیم نباشد، ماده به هیچ وجه نمیتواند بسیط باشد و علت نخستین تلقی شود.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.