مقدمه 2010/08/15

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: مبدا و معاد

مقدّمه

حمد بی‌قیاس خدایی را سزاست که ابتهاج کمال معرفت به توحید، موجب وصال و مَحرمیت اسرار است. فیّاضی که برای اثبات حقیقت محض و نمایاندن جمال و کمال خود، کاینات را بیافرید تا انسان از آثار صورت وجودی پی به معانی بَرد و با تحصیل تعالیم عالیه، با عالَم بی‏نشان آشنا گردد: «سَنُریهِم آیاتِنا فِی الآفاقِ وَ فی اَنفُسِهِم حَتّی یتَبَیَّنَ لَهُم اَنَّهُ الحَقّ: به زودی نشانه‏های خود را در آفاق و در درونشان به آنان خواهیم نمود تا برایشان روشن گردد که او حق است».

علیمی که به حکمت بالغه خود، خلعت خلافت را بر قامت رسای آدم بیاراست‏: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ: و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم» و او را وارد عالم کلّ اسماء گردانید: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الاَسْماءَ کُلَّها: و خدا همه نام‏ها را به آدم آموخت‏» تا به صورت الهی که «اِنَّ اللهَ خَلَقَ آدَمَ عَلی صُورَتِه: به تحقیق، خدا آدم را بر صورتِ خود آفرید» مزیّن شده و شایستگی ولایت مطلقه بر عالمیان را داشته باشد.

خدایی که به مقتضای حِکَم الهیه، ولایت مطلقه را به آدم واگذاشت و او را برای ارشاد خلایق بگماشت و تمام کاینات را مسافر سفر انسانیت و طایر مَعارج آدمیت قرار داد تا انسان از همه آنها، تعالیم باطنیه را اخذ نموده و از باب‏الاَبواب، وارد عالم ربّ‏الاَرباب گردد: «وَ تَرَی الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَهً وَ هِی تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب: و کوه‏ها را می‏‏بینی، می‏‏پنداری که آنها بی‏حرکتند، و حال آن‏ که آنها ابرآسا در حرکتند».

پروردگاری که بساط ارشادیه را در جامعه بشریت منبسط ساخت و بعضی از افراد انسانی را به جهت عروج قلبیه، به تشریف منصب رسالت و امامت بنواخت، تا آراء باطله و فاسده و اَهواء عاطله و کاسده را از خیال و دِماغ خلایق خارج سازند و آنان را به صراط مستقیمه هدایت نمایند.

حکیم مطلق در تنگنای تجسّس حقایق، وسایل سعادت را تأمین نموده است و برای کمال موفقیت، وسیله مهمی به انسان ارزانی داشته، و آن وسیله همانا «عقل» است که در نهاد آدمی به ودیعه نهاده تا پایه خود را بداند و مقام ارجمند خویش بشناسد. اما برای تکمیل رحمت و تتمیم عنایت، به این حد هم بسنده نکرد و برای شناختن راه از چاه و تحرّز از غلط و اشتباه، انبیا و اوصیا و اولیا را تعیین فرمود تا راه تقویت آن نیروی مقدس و طریق استعمال آن را بیاموزند: «لَقَد اَرسلَنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیقُومَ النّاسُ بِالْقِسطِ: به راستی ما پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند».

اگر انبیا و اوصیاء و اولیا و معارف الهی و حیات‌بخش آنان نبود، تطهیر قلوب از اَدناس اخلاق دَنیّه ممکن نبود و مردم به پریشانی خاطر مبتلا می‌گشتند. ولی در پرتو انوار و اِشراقاتی که از سوی آنان بر نفوس ناقصین افاضه می‌شود و به سبب صفای باطن و به شرط تَوَغُّل در تَألّه و اجتناب و تنزّه از ماسوای حق، حقایق به قدر استعداد نفس سالک مُخلِص، ظاهر می‌شود. در این وقت است که او از عالَم ظلمانی رهایی یافته و بر صراط مستقیم و عالم نورانی انتقال می‌یابد.

آری، خداوند متعال علم و بینش را علّت اساسی آفرینش معرفی نموده و این خود برای ارزش علم و بینش، بهترین دلیل گویا و قاطع‌ترین گواه می‌باشد. علم توحید اساس و بنیاد هر دانشی و محور هرگونه شناخت و معرفتی است، بدین جهت خداوند متعال ارزش علم و بینش را در اوج همه مراتب و مقامات قرار داده است.

امام صادق‏(ع) در توصیف خداوند متعال فرموده: «هُوَ نُورٌ لا ظُلمَهَ فیهِ، هُوَ حَیاتٌ لا مَوتَ فیهِ، هُوَ عِلمٌ لا جَهلَ فیهِ، هُوَ حَقٌّ لا باطِلَ فیه: او نوری است که ظلمتی ندارد، او زنده‌ای است که موتی در پی او نیست، او علمی است که جهل بدان راه ندارد، حقی است که باطل را به او راهی نیست».

توان گفت که تمام علوم حکمتیه الهیه، در کلام این استاد الهی جمع است، لکن هر کسی نمی‌تواند از آن به حد کافی برخوردار باشد، جمع شرایطی لازم است. حکمای الهی نیز هر یک به فراخور حال و به نسبت تقوای خود، از بزرگان برخوردار گشته، و علاوه بر این که خود را احیاء نمودند، طالبینی را نیز احیاء کردند و آنان را به کوثر آب حیات زنده نمودند.

بنابراین، تحصیل علوم توحیدی جز از راه تقوی و تزکیه امکان‌پذیر نیست، لذا بزرگان فرموده‌اند: علم حکمت ناشی از ترشّح افکار بشر نیست، واضع این علم خداست؛ علمی است که مستقیم یا غیر مستقیم از ناحیه اعلا و به وسیله حضرات انبیا و اوصیاء به انسان می‌رسد. وظیفه اصلی ما همانا تحصیل علم توحید است و باید در تحصیل علم نظری و عملی یعنی حکمت نظری و عملی کوشا باشیم و یقین بدانیم که علم حکمت، جز از راه تقوی حاصل نمی‌شود: «اَلحَمدللهِ الَّذی لَم یتَّخِذ وَلَداً وَ لَم یکُن لَهُ شَریکٌ فِی المُلکِ: و بگو ستایش خدایی را که نه فرزندی گرفته و نه در جهانداری، شریکی دارد».

در میان آیات قرآن مجید، بالاترین آیه‌ای که برای تحمید و تنزیه و توحید الهی نازل شده و حضرت رسول اکرم‏(ص) نیز برای تعلیم این علم از ناحیه حق ارسال گردیده، این است که خداوند تعالی به حبیب خود می‌فرماید: «فَاعْلَم اَنَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ الله: پس بدان که هیچ معبودی جز خدا نیست».

در میان علوم توحیدیه، هیچ کلمه یا جمله‌ای که نسبت به توحید ذکر شود به عظمت «لا اِلهَ اِلاَّ الله» نیست، این است که حبیب خدا‏(ص) می‌فرماید: « مَا قُلْتُ وَ لا مِن قَبلی مِثلَ لا اِلهَ اِلاَّ الله»: نه من گفته‌ام و نه کسی پیش از من کلمه‌ای به این عظمت «لا اِلهَ اِلاَّ الله» گفته است.

آری، لا اِلهَ اِلاَّ الله پایه دین است و رکن مِهین اسلام، حصار امان است و شعار اهل ایمان، بی‏پذیرفتن آن، نه امان است و نه ایمان. اگر لا اِلهَ اِلاَّ الله را به زبان دل نگویی، در عُقبی نه سلامت است و نه کرامت.

کسی که به حمایت لا اِلهَ اِلاَّ الله آمد، به سراپرده امن خدای جبار آمد و کسی که تحت حمایت این خورشید ازلی آمد، در صدر توحید در مسند امن نشست. بیگانه‌ای که خواهد از درِ آشنایی درآید، مِفتاحش لا اِلهَ اِلاَّ الله است؛ و کسی که در حَظیره اسلام است، بخواهد که از کوره صُوَر بگذرد و به مَناهج معانی رسد، به وسیله لا اِلهَ اِلاَّ الله است؛ و کسی که بخواهد از حجره رسوم عادات هجرت کند، بدرقه راه او این لا اِلهَ اِلاَّ الله است.

حضرت آدم، بدیع قدرت، صنیع فطرت، نسیج ارادت که در اولین وجود در دولت اُنس بر تخت بخت نشست و مسجود مقرّبان الهی گشت، به وسیله همین لا اِلهَ اِلاَّ الله بود. حضرت ادریس که از وهده ظلمت خاک به سرای پاک گام نهاد، معتصم وی در آن عالم، لا اِلهَ اِلاَّ الله بود. حضرت نوح شکور که در سفینه نجات به عافیت و کرامت رسید، به وسیله لا اِلهَ اِلاَّ الله بود. حضرت ابراهیم خلیل که آتشگاه دشمن بر وی گلستان اُنس و روضه قدس گشت و از روح نسیم برخوردار گردید، ترنّم حال وی در طنین لا اِلهَ اِلاَّ الله بود. آن کلیم خدا که از مجاورت ظلمت آن فرد برَست و او را به مقام رسالت و مکالمت بردند، همین حال بود. مهترِ عالم، مقتدای جهانیان تا بود بر مطاف الطاف لا اِلهَ اِلاَّ الله بود.

امید حق که به کیمیای معارف الهیه، جماعت عالم ناسوتیه به حقیقت گراییده و حالات پریشان ایشان به حالات ملکوتیه مبدّل شده و بُذور حقایق در مزارع دل‏های آنان بنای روئیدن و رشد و نمو کند. استیلای کمالی قوانین شرعِ انور و کلام مقدس حضرت نبوی‏(ص) و حضرات اوصیاء و توسعه دایره نفوذ کلام حضرات اولیا را از خالق رحمان خواهانیم.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.