علل موثر درطول عمر 2010/07/09
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: نبوت و امامت
علل مؤثر در طول عمر
اجل انسان بر دو قسم است: قسم اوّل اجل محتوم، که به هیچ وجهی از وجوه قابل تقدیم و تأخیر نیست. قسم دوم اجل غیر محتوم، که به وسایلی مانند صله ارحام و تصدّقات و ادای حقوق واجبه و احسان و دعا و رعایت قواعد بهداشتی، قابل تغییر و تبدیل خواهد بود؛ چنان که خداوند تبارک و تعالی در قرآن مجید میفرماید: «هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ طینٍ ثُمَّ قَضی اَجَلاً وَ اَجَلٌ مُسَمّیً عِنْدَهُ: یعنی اوست که خلق کرد شما را از گِل، پس تقدیر نمود اجلی را، و اجلی است نامبرده شده نزد او».
در این که رعایت دستورات بهداشتی سبب صحت و سلامتی مزاج و طول عمر انسان میگردد شکّی نیست. کسی که قـواعـد و قوانین حِفظُالصّحه را مراعات نماید، در سلامتی و طول عمر او فوقالعاده مدخلیّت دارد.
مراعات والدین موقعی که نطفه پشت پدر و رَحِم مادر جای دارد، و زمانی که در رحم مادر نَشو و نَما مینماید، و موقعی که دوران شیرخوارگی را میگذراند، در سلامتی و طول عمر، کمال مدخلیّت را دارد.
اهمیت عوامل ارثی در طول عمر روشن است، و خانوادههایی دیده میشوند که افراد آن غالباً بیش از حد متوسط عمر میکنند، و تأثیر درازی عمرِ اَسلافْ در طول عمرِ اَخلاف، به ثبوت رسیده است.
عوامل ارثی ممکن است آثار عوامل دیگر را خنثی کند، و از همین رو میتوان راز درازی عمر یک فرد را که در شرایط نامساعد زندگی میکند درک نمود. مثلاً یک فرد معتاد به الکل، در نتیجه عوامل ارثی ممکن است عمر طولانی نصیبش گردد؛ میتوان گفت چنین اشخاصی، اعضاء و قوای سالم را که در طول عمر مؤثرند، از پدران و مادران به ارث بردهاند.
رعایت هوای محیطی که انسان استنشاق میکند، و غذایی که میخورد و آب و مایعاتی که میآشامد و لباسی که میپوشد و مکانی که در آن زندگی میکند، در کوتاهی و درازی عمرْ تأثیر به سزایی دارد. چه بسا اشخاصی که با عوارض خارجی مانند گرما و سرمای غیر متعارف و همّ و غمّ و با تصادفات دیگر، دنیا را وداع کنند.
هنگامی که اعضاء رئیسه بدن مانند قلب و مغز و کُلْیِه و کبد فرسوده شدند، و از انجام وظایف ناتوان گشتند و از تأمین احتیاجات بافتها عاجز شدند، آثار ضعف و ناتوانی و پیری فرا میرسد.
آثار و علایم پیری معمولاً در سنین معیّن ظاهر میشود، لیکن عامل اصلیِ پیری، صَرف مقداری از عمر و گذشت زمان نیست بلکه به سبب حدوث اختلالاتی است. بنابراین، پیری معلول گذشت زمان نیست، بلکه معلول اختلالاتی است که در اعضاء حادث میشود.
این همه حوادث و ناتوانیهای بدن، معلول اختلالاتی است که به وقوع پیوسته است. پس باید گفت پیری، علت نیست بلکه معلول است، و اگر فردی پیدا شود که با وجود زیادی عمر، اختلالی در اعضاء بدن او رخ ندهد، امکان دارد که سالهای متمادی با بدنی سالم به زندگی خود ادامه دهد. افرادی دیده میشوند که با وجود کمی عمرْ به سبب اختلالات، زودتر از عمر طبیعی فرسوده شده و پیری زودرس گریبانگیر ایشان میگردد.
اعضاء بدنِ هر کسی در هنگام تولد، غالباً استعداد و قابلیّتی برای انجام وظیفه دارند، که خودِ آن نیز معلول جسمانی بُنیه پدران و مادران و کیفیّت تغذیه و محیط زندگی و آب و هوای آنهاست، و مادام که در آنها اختلالی پیدا نشود، اعضاء با کمال استعدادِ طبیعی، وظیفه خود را انجام خواهند داد و حیات انسان ادامه خواهد یافت، لیکن اگر در همه یا یکی از اعضاء، اختلالی رخ داد و از انجام وظیفه ناتوان گشت، آثار و علایم پیری ظاهر میگردد.
پیکر انسان همیشه در معرض هجوم انواع باکتریها و ویروسها و میکربها و سُمومات قرار گرفته که از حدود و راههای مختلفِ بدن وارد شده، مواد سمّی ترشح مینمایند و سلولها را آسیبزده از ادامه حیاتشان مانع میگردند.
بدن انسان در این میان وظیفه سنگینی به عهده دارد، از یک طرف باید احتیاجات غذایی را تأمین کند و از طرف دیگر برای نابودی و جلوگیری ویروسها و میکربهای مضرّ کوشش نماید، و از سوی دیگر برای ترمیم اعضاءِ آسیبدیده و دفع مواد زاید و سمومات فعالیّت کند و به اعضاء ناتوان کمک فرستد. هنوز این دشمن را برطرف نکرده که دشمن دیگری حمله خود را آغاز میکند، از اینرو باید نیروهای داخلیِ بدن، همیشه به حال آماده باش و در حال پیکار باشند.
پیکر انسان برای تهیه وسایل مبارزه و تأمین آذوقه، ناچار است از نیروی غذایی که از خارج وارد میشود استمداد کند. متأسفانه چون ما از ساختمان وجودی و احتیاجات درونی اطلاعات کافی نداریم، در این پیکارِ مقدس، علاوه بر این که با نیروهای داخلی همکاری نمیکنیم، به واسطه عدم رعایت قواعد بهداشتی و خوردن غذای مضرّ، راه را بر دشمن باز کرده و به ریشه حیات خود تیشه میزنیم، در این وقت است که آثار و علایم ضعف و شکست نمایان میگردد.
سمومات حاصله از تخمیر میکربهای روده و یبوست ممکن است سبب پیری شوند، و اگر بتوان آنها را از بین بُرد، در طول عمر مدخلیّت کاملی دارد. اگر آن اختلالات، قبل از سنین پیری و عمر طبیعی حادث شوند، انسان جوانمرگ میشود. اگر فردی پیدا شود که با وجود زیادی عمر و ترکیبات جسمانی ویژه خود و اجتماع سایر شرایط، اختلالی در هیچ یک از اعضاء بدنش رخ ندهد، عمر طولانی سبب مرگ او نخواهد شد.
در میان گیاهان، درختان طویلُالعمری وجود دارد که از قدیمیترین موجودات روی زمین به شمار میروند و عمر بعضی، از پنجهزار سال تجاوز میکند.
یکی از راههایی که به وسیله آن میتوان عمر یک موجود زنده را طولانی کرد و آن را در حالت نیمه زنده نگهداشته و قابل زندگی نمود، مطالعه حالات حیوانات زمستانخواب و تابستانخواب است. در بعضی از این حیوانات، این خوابْ در تمام فصل سرما ادامه دارد و در بعضی از آنها در تمام فصل گرما. وقتی که حیوان وارد خواب زمستانی شد، احتیاجش به غذا از بین رفته و سوخت و ساز بدنش، سی الی صد برابر تقلیل مییابد، دستگاه تنظیم کننده حرارتِ او موقتاً از کار میافتد و با کم شدن حرارت محیط، دیگر مو و پوستِ حیوانْ سیخ نشده و لرزه بر اندامش نمیافتد؛ حرارت بدن او مانند حرارت محیط است و ضربان قلبش گاهگاه و کُند میشود.
مطالعه حالات درختان طویلالعمر، و زنده ماندن چندین هزار ساله نطفه حیاتی نباتات، و حالات شگفتانگیز حیواناتِ زمستانخواب و تابستانخواب، بشر را به طولانی کردن عمر امیدوار و به کوشش و تحقیقات و کنجکاوی وادار نموده است.
امید است که دانشمندان به این هدف مقدس و آرمان بشریّت موفق و کامیاب گردند و در نتیجه، راز طول عمر حضرت قائم آل محمد(ص) بر طالبان حقیقت، آشکار گردد.
به وسیله غذا میتوان زندگی را چند صد ساله نمود، زیرا ما از آنچه میخوریم ساخته شدهایم. شگفت آن که با این همه خطرات، از پیری نامی نیست و مرگ به علت خاصّ پیری یعنی گذشت زمان و طول عمر وجود ندارد.
اعضاء جسم حیوان زیاد و مختلفند و بینشان کمال ارتباط و اتصال برقرار است و حیات بعضی بر حیات سایرین توقّف دارد، و چون عضوی ناتوان گشت و مرگ بر او عارض شد، به مرگ آن جزء، مرگ سایرین نیز فرامیرسد.
علت مرگ، عمر هفتـاد سال یا هشتاد سال یا صـد سال یـا بیشتر نیست، بلکه علت اصلی بدین قرار است که عوارضی به عضوی حمله میکند و در نتیجه، آن عضو از انجام وظیفه ناتوان گشته مرگش فرامیرسد و به مرگ او، سایر اعضاء نیز فرسوده شده و حیات آنها خاتمه مییابد. اگر نیروی علمْ توانست از آن عوارض و آثار آنها جلوگیری کند، دیگر برای زندگی و عمر چند صد ساله مانعی باقی نخواهد ماند.
عمر انسان حدّ و مرز معینی ندارد که تجاوز از آن حد، غیر ممکن باشد، و هیچ یک از دانشمندان تا حال نگفته که فلان مقدار سال، نهایت درجهای است که هنگامی انسان بدان پایه رسید، مرگ برای وی حتمی است.
مرگ غیر محتوم نیز مانند سایر بیماریها، معلول علل و عوامل طبیعی است، که اگر شناخته شوند و از تأثیر آنها جلوگیری شود، میتوان بشر را تا مدت بسیار زیادی از این مرگ نجات داد. چنان که علم و دانش توانست علل و عوامل بسیاری از امراض را کشف کرده از تأثیر آنها جلوگیری کند؛ امکان دارد که علل مرگِ غیر محتوم را نیز کشف کرده و از اثرات آنها جلوگیری نماید.
در بین موجودات زنده مانند نباتات و حیوانات و انسانها، افرادی دیده شده که بیشتر از سایر افرادِ همنوع خود عمر کردهاند، این خودْ دلالت میکند که همنوعان افراد مذکور نیز امکان عمر طولانی دارند.
اگرچه اکثر مردم قبل از صدسالگی میمیرند ولی مأنوس شدن ما بدین مقدار، دلیل نیست که عمر بشر از صد سال تجاوز نمیکند، زیرا عمر بسیاری از اشخاص، طولانی و بیشتر از صد سال شده و وجود انسانهای صد و بیست ساله و صد و پنجاه ساله، دلیل روشنی است که عمر بشر را حدّ معیّنی نیست.
پیری یک عارضه غیر قابل جلوگیری نیست و میتوان آن را مانند سایر بیماریها علاج نمود. چنان که علم طب توانسته علل صدها بیماری را کشف کرده و طرز معالجه آن را به مردم یاد دهد، امکان دارد که در آینده علل پیری و مرگ غیر محتوم را شناخته و راه جلوگیری و مداوای آن را در اختیار بشر قرار دهد.
اگر کسی ترکیبات جسمانی او در کمال اعتدال باشد و اعضاء رئیسه او مانند قلب، اعصاب، کبد، کلیه، مغز و معده نیرومند و سالم باشند، و به قواعد بهداشتی کاملاً عالِم و عامل بوده، خواص و آثار مأکولات و مشروبات را بداند، و از مفید آنها استفاده کرده و از مضرّ آنها خودداری کند، و میکربها و عوامل تولید آنها را شناخته و از پیشگیری آنها خودداری ننموده و از سُموم و مُهلکات بپرهیزد، و احتیاجات غذایی بدن را تأمین کند، و مرضی را از پدر و مادر و اجداد به ارث نبرد، و از صفات زشت و معاصی که سبب اضطراب روحی و فرسودگی اعصاب و قلب و مغز و تولید کننده امراض کثیری میباشد، اجتناب ورزد و تمام صفات حمیده و اعمال شایسته را که مفرّح روح است دارا باشد، امکان دارد که چنین شخص، چندین برابر افراد همنوع خود زندگی کند.
علم و دانش نه تنها عمر طولانی را محال نمیداند، بلکه امکان آن را به اثبات رسانده است. بنابراین، عمر طویل و غیر متعارف حضرت مولای زمان(ع) را نباید یک مشکل لاینحل و محال غیر عادی شمرد.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.