روزبیداری 2008/04/01

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد اول

در انسان تا خودخواهی وجود دارد، محرومیت معنوی در او ادامه دارد مگر این که با تفکر و تعقل این سدّ منیّت را از بین ببرد. چه بسا افرادی بعد از هفتاد سال عبادت، هنوز نتوانسته‌اند از ظواهر قدم به بواطن گذارند و به وصال و سجود واقعی برسند، در حالی که هدف نهایی تمام سفرای الهی و زحمات بی‌دریغ آنان، تقویت روح و نیل به وصال است. در خلقت عالم آیاتی است که هر مُستَبصِری به محض مشاهده آنها وادار به سجود می‌شود، آن سجود قلبی که عارف هیچ‌گاه از آن جدا نشده و الی‌الابد بر آن است. جای بسی تأسف است که با وجود آتش سوزان حسرت و مغبونیت، انسان بی‌خبر از حقایق در خواب غفلت بماند و درنیابد که چسان سالها عمرش را به بیهودگی گذرانده است.

انسان نادان و مستبد به مانند شخصی است که به مرض کوری مبتلا شود، کم‌کم نور چشم او ضعیف شده جهان را تیره و تار ببیند و سرانجام به نابینایی کامل رسد. همچنین عالم متکبّر و خودخواه گرچه ظاهراً علمی اخذ کرده ولی چون به باطن قدم نگذاشته، کم‌کم از نور معرفت و اِنجِلاءِ حقایق دورتر شده و عاقبت به کوری مطلق می‌رسد «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاٰیَرْجِعُونَ: کرند، لالند، کورند، بنابراین به راه نمی‏‏آیند».

چهره حقایق در دیده مؤمن آگاه هر لحظه روشن­تر می‌گردد، مانند شخصی که به درون مکان تاریکی وارد شود، ابتدا اشیاء را چنان که باید نمی‌بیند ولی به مقامی منجر شود که آنها را بی‌اشتباه و اِلتِباس چنان که هست می‌بیند.

عجب ‌روزی است روز بیداری، روز رسیدن به ‌بصیرت و یقین! عید حقیقی برای مؤمن همان ساعت و روز بیداری ‌است. تقلید از بصیرت چون تخیّل ‌است از ابصار، بینایان به چیزی اشاره کنند و به ‌یکدیگر نشان دهند، کور حاضر خیالی ‌کند و به ‌آن گمان شادمان ‌شود ولی به واقع و به حد کمال نداند که چیست.

وقتی سالک در نتیجه تفکر و حیرت از نشیب تقلید به فراز ‌ایقان رسد، خداوند متعال نوری در قلب او ‌ایجاد کند که بسان دیده روشن به صوَر محسوسات، بینا به حقایقِ معلومات و معقولات گردد. حضرت رسول اکرم(ص) به این نور اشاره می‌نماید که «اِنَّ النُّورَ اِذٰا دَخَلَ فِی الْقَلْبِ انْفَسَحَ لَهُ وَ انْشَرَحَ: به راستی وقتی آن نور وارد قلب شود، دل گشاده و فراخ گردد» از آن بزرگوار سؤال شد که علامت آن چیست؟ فرمود: «اَلتَّجٰافی عَنْ دٰارِ الْغُرُورِ وَ الْاِنٰابَهُ اِلیٰ دٰارِ الْخُلُودِ وَ الْاِسْتِعْدٰادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِهِ: جدایی از دنیای فریبنده و بازگشت به سرای جاوید و آمادگی برای مرگ قبل از نزول آن».

به گمان عدّه‌ای با اشتغال به علم کلام و تعلّم اَدلّه متکلّمان، یقین حاصل‌شدنی است، بسا که برای توحید صدها دلیل آورند ولی عاقبت در نتیجه منیّت و خودخواهی مُلحِد شوند! آنان غافلند که با اخذ دلایل و علوم ظاهری، به حقیقت و یقین نتوان رسید. یقین، اِتِّساع و اِنشِراح و بصیرتی است، امّا استدلال تَنبُّه و تَفَنُّنی است. البته مقصود نرفتن در پی تحصیل علم و اخذ معلومات و براهین نیست که قرآن خود به آن امر و توصیه نموده «قُلْ هٰاتُوا بُرْهٰانَکُمُ اِنْ کُنْتُمْ صٰادِقینَ:  بگو اگر راست می‏گویید دلیل خود را بیاورید»، امّا اخذ دلیل ظاهری و تحصیل علم بدون تفکر و تعقل الهی منتهی به منیّت می‌گردد.

بسا افرادی که تا حدی به یقین رسیدند هر چند تحریر و تقریر دلیل متکلمان ندانستند و از مطالب و اعتبارات، ظاهراً اطلاعی نداشتند. برعکس، برخی ورزش این طریق کردند، کتابی چند از علم کلام یا سایر علوم اخذ نموده و برای یک مدَّعا چند دلیل آوردند، امّا موقعی که به مقام تفکر قدم گذاشتند، خود را غیر از حجت‌پرداز و دلیل‌ساز ندیدند، لکن با حجت‌پردازی کی به مقام یقین توان رسید؟! حتی بعضی از صحابه حضرت رسول اکرم(ص) اگرچه مقلّد آن بزرگوار و کلام ‌ایشان بودند، ولی گردش ‌ایّام و تَغَیُّر احوال نشان داد که به یقین نرسیده بودند «فی تَقَلُّبِ الْاَحْوٰالِ عُلِمَ جَوٰاهِرُ الرِّجٰالِ:  در گردش روزگار گوهر مردان معلوم و آشکار گردد». خوشا به حال سالکینی که در موقع اقامه دلیل، قلب و روحشان با هم، هم‌آواز است. آری القاءِ دلیل و تقریبات و توضیحات، تنها دل­های غیر مُتَعَنِّت و غیر متکبر را بیدار می‌کند.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.