افضلیت حضرت علی(ع) 2010/06/15

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: نبوت و امامت

افضلیّت حضرت علی(ع)

امامت آن سرور و خلافت آن وصیّ پیغمبر در میان اهل سنت و شیعه متفقٌ‏علیه است، لیکن اهل سنّت ادعای واسطه می‌کند و شیعه، نفی واسطه می‌نماید، و ایشان را مُستَمسکی غیر از اخبار مجعوله و اجماع مخصوصه خود نمی‌باشد، و برای اثبات واسطه هم دلیل می‌خواهد، پس کافی است نفی واسطه به دلیل افضلیّت.

دلیل امامیّه بر حسب افضلیّت است و تا این دلیل را فِیصل ندهند، اهل سنت را نمی‌رسد که ادعای حقانیّت خلفای خود را کنند و ایشان را دلیلی نیست مگر به اجماع و اختیار و این هر دو، هم عقلاً و هم نقلاً در معرض بطلان است.

مقصود از افضلیّت شخصی بر دیگران، آن است که جهات فضل او نسبت به سایرین بیشتر باشد و فضل، صفاتی است که شخصِ متصّف به آنها، مطلقاً مستحقّ مدح و تحسین شود.

جهات فضل دو قسم است: کمالات نفسانـی و کمالات جسمانـی. قسم ثانـی عبارت است از علوّ حسب و نسب، و قسم اوّلی عبارت است از علم و فهم و ذکاوت و کثرت عبادت و اطاعت بر حق‌تعالی، و همه این مراتب در حضرت علی(ع) از دیگران بیشتر بود.

این افضلیت آن بزرگوار متفقٌ‏علیهِ عامّه نیست چه، با وجود نزول آیات متکاثره در خصوص شأن آن حضرت و ورود اخبار متواتره از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله، جمعی ادعای افضلیّت ابی‌بکر را می‌کنند و بعضی مساوی دانسته‌اند و بعضی هر دو را افضل می‌دانند و بر این ادعای خود، مستندی جز عناد و تعصب ندارند.

نَوَوی در «تهذیب»، و سیوطی در «تاریخ‌الخلفاء» ضبط کرده که ابی‌بکر هر آنچه علم به حدیث داشته و آنچه از پیغمبر شنیده، صد و چهل حدیثند! انصاف کن ای متعصّب غیر منصف، چگونه چنین شخص را افضل از باب مدینه علم نبی می‌دانی؟!

ابن ابی‌الحدید در شرح نهج‌البلاغه گوید: چه گویم در اوصاف مردی که اعدایش، اقرار و اذعان به فضلش کرده و خصمانش، انکار و کتمان مَناقبش نتوانسته‌اند.

مشهور است که از عالِمی درباره فضایل آن حضرت سؤال کردند، گفت: چه گویم در فضایل کسی که دوستْ او از ترس و دشمنْ او از حِقد و حسد، فضایل او را ذکر نکرده‌اند با این همه، فضایل آن بزرگوار تمام عالَم را فراگرفته و برای فضل او کفایت می‌کند قول حضرت رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله که کتب اهل سنّت از این قول مشحون است: «اَنا مَدینَه الْعِلْمِ وَ عَلِّیٌ بابُها: من شهر علم هستم و علی دروازه آن است».

گویند تقدیم مفضول بر فاضل رواست و انکار حکم عقل و شرع در این باب می‌کنند، تا قَدْح در خلافت خلفای ثلاثه نشود با وجود حضرت ‏علی‌ بن‏ ابیطالب(ع) که اشجع و افضل و ازهد و اکملِ ناس بود.

عذر آورده‌اند که اگر فاضل را مقدّم می‌کردند، حِقد و حسد او در خاطرها بود و مردم جمله مُرتد می‌شدند، پس به سبب حفظ اسلام، مفضول را مقدم کردند! جواب آن است که این سخن باطل و منقوض است به دلیل رسالت، که بایستی حق‏تعالی تکلیف نمی‌فرمود مردم را به مُطاوعتِ امر حضرت رسول اکرم‏(ص) که نزد ارسال او، بیشترِ مردم عناد کردند.

اگر این فساد، قَدح باشد در امامت حضرت علی علیه‌السلام، هر آینه موجب قدح خواهد شد در نبوّت حضرت پیغمبر(ص) ، بلکه در نبوت همه انبیاء علیهم‌السلام به وقوع حُروب و مخاصمات و مقتولین و در حکایت حضرت نوح(ع) و حضرت موسی(ع) که عده کثیری به باد فناء رفتند.

آیات واضحُ‌الدِّلاله بر مقدم داشتن اعلم و افضل در امر ولایت بسیار است از جمله این آیه: «اَفَمَنْ یَهْدی اِلَی الْحَقِّ اَحَقٌّ اَنْ یُتَّبَعَ اَمَّنْ لا یَهِدّی اِلّا اَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ: یعنی آیا کسی که هدایت می‌کند به سوی حق، سزاوارتر است که پیروی کنند از او یا کسی که هدایت نمی‌یابد مگر این که دیگری او را هدایت کند، پس چیست شما را و چگونه حکم می‌کنید؟»

آیه شریفه، دلالت می‌کند بر این که هادیِ طریق حق، سزاوارتر است برای تبعیّت و باید آن هم افضل باشد، و محل استناد این آیه، سلبِ لیاقتِ اِتّباع است از کسی که خودْ محتاج است در هدایت، به امرِ غیرِ خود.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.