نسخ درقرآن 2010/04/23

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: نبوت و امامت

نسخ در قرآن

از جمله اختلافی که بر قرآن وارد شده، مسأله نسخ است. نسخ در لغت به معنی اِزاله است و در اصطلاح علماء، عبارت است از برداشتن حکم شرعی به دلیل شرعیِ دیگر.

بعضی از طوایف یهود، نسخ را جایز نمی‌دانند عقلاً و سمعاً، و بعضی از ایشان نسخ را جایز می‌دانند عقلاً یا سمعاً، ولی بر نبوّت نبیّ ما معتقد نیستند. بعضی نسخ را جایز دانسته و اقرار به نبوّت نبیّ ما می‌کنند ولی می‌گویند که آن حضرت بر اعراب مبعوث شده نه بر ما!

بعضی که عقلاً نسخ را جایز نمی‌دانند، دلیل ایشان این است که نسخْ مستلزم حسن و قبح بودنِ یک چیز است، به جهت آن که امر تقاضا می‌کند بر حسن بودن چیزی و نهی تقاضا می‌کند بر قبح بودن آن چیز.

جواب گوییم که حسن و قبح به وجوهِ اعتبار است. مثلاً قیام به احترام بزرگان، حسنْ و قیام به وجه استهزاء ایشان، قبح است؛ ضرب یتیم به وجه تأدیب، حسنْ و به وجه ستم، قبح است؛ و صَرف دوا و خوردن اغذیه گاهی مصلحت باشد در آنها و گاهی مفسده.

و نیز گویند نهی کرد حق‏تعالی‏‏ از چیزی که امر کرده بود و یا امر کرد بر چیزی که اول نهی کرده بود، و از اینجا معلوم می‌شود که مصلحتِ آن قبلاً بر او ظاهر نبوده است، در صورتی که خداوند متعال به هر چیزی داناست.

پاسخ گوییم که نسخ، حکمتی است در تجدّد احکام، و ظهور آن بعد از اِخفا نیست. چنان که وقتی حال مریض متجدّد می‌شود، بنا به دستور طبیب حاذق، نباید دوای اوّلی را بخورد، و این مستلزم ظهور علمْ بعد از جهل نیست.

قرآن کتابی است که عجایب آن به حدّ و حصر نیاید و غرایب آن کهنه نشود. در قرآن است چراغ‌های هدایت، و فضایل قرآن بالاتر از آن است که به مقام تقریر و تحریر درآید.

قرآن کتابی است که دلالت می‌کند بر خیرِ سبیل، و در اوست تفصیل و بیان، و اوست فصل میان حق و باطل، و برای او ظاهر است و باطن، که ظاهر آن حکم است و باطن آن علم، و حکم آن عجیب و علم آن عمیق است، و برای قرآن بطنی است و آن بطن را نیز بطن دیگری می‌باشد.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.