سربازان رشید و دلاور الهی 2010/02/28
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم
سالکین طریق خدا، فداکاران و از جان گذشتگان منای عشق، جوانانی هستند که چنان در اصلاح خود بکوشند که اغیار دل را به دیار عدم رهسپار گردانند. زنگار معاصی را از مرآت دل بزدایند و خانه دل را به جاروب تفرید و تجرید پاک و منزه دارند. در تصفیه و تزکیه دل چنان تلاش نمایند که اثری از آثار خس و خاشاک معاصی باقی نماند.
در این مقام است که دل آنان شایسته تجلیات عالیه الهیه گردد، به قدری مجذوب درگاه الهی گردند که در راه وصال او از هر بلایی با کمال اشتیاق، استقبال کنند. آنان جوانان رشید اسلام، انصار حضرت اباعبدالله و انصار حضرت مولی هستند.
اولیاء خدا و علمای ربانی مشتاق سیمای پرنور چنان متعلمین گرامیاند، و دلهای شیفته آن یاران و یاوران حضرت سیدالعاشقین را مشاهده مینمایند. آنان ظاهراً به حرم مقدس اولیاء خدا پا مینهند، ولی در معنی با چنان دل و جان به حرم حضرت ابا عبدالله وارد شده و ندای «هَلْ مِنْ ناصِرٍ» آن بزرگوار به گوششان میرسد. گویا در روز عاشورا و در میدان نبرد شهیدان حقیقی قرار گرفتهاند، از جان و مال و اولاد و دنیا و عقبی و از هستی خود گذشتهاند، میخواهند به وصال جانان برسند.
هر روز عاشورا و هر جای زمین کربلاست، لسان ظاهر و باطن سالکین حقیقی این است که آه ایکاش یا اباعبدالله آن روز در کربلا بودم و جان خود را فدای تو میکردم، ازجان و مال و دنیا و عقبی و هستی میگذشتم و همه را قربان تو میکردم.
آری مقام انصار حضرت مولی از مقام انصار همه حضرات معصومین علیهمالسلام بالاتر است. آنان امتیازات دیگری دارند، حال آنان شبیه حالات انصار حضرت اباعبدالله است. یاران حضرت اباعبدالله، آن عاشقان الهی روز تاسوعا در التهاب عجیبی به سر میبردند. آن عده قلیل چند روز است که خود را برای مبارزه مجهز کردهاند، عطش لایتناهی دارند که جان خود را فدای سرور شهیدان کنند، برای حریّت و آزادگی.
روز عاشورا شهدای کربلا از یکدیگر تقاضا میکردند که فلانی مگر تو نمیگویی من ترا دوست دارم؟ پس اجازه بده قبل از تو من به میدان بروم! آنان بسی شادمان و مسرور بودند که این سعادت شامل حالشان شده که جان خود را فدای خدا سازند؛ آنان عاشقان حقیقی جلال و جمال حق بودند.
هم چنین است ماجرای فداکاری حضرت ابراهیم و اسماعیل و اثبات عشق آنان در راه محبوب ازلی. خداوند متعال که بر همه چیز واقف و بر اسرار و ضمایر قلوب آگاه است «اِنَّ اللهَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» میفرماید: ای ابراهیم خلیل، مگر تو با ما دعوی دوستی نکردی؟ پس چرا از راه ارادت نیامدی، مگر تو متعهد نشدی؟ تو دل از اغیار گسستی، امّا آن عشق و محبتی که وقف جمال و جلال ما بود، به او پرداختی، مُهر مِهر براو نهادی، این که تعهد نیست! آری زمانی ممکن است حملات باطنی بر حضرات انبیاء و اوصیاء و اولیاء شود.
اکنون برخیز، او را قربان کن. قربان تو ای خلیل خدا، ای ذابح، قربان تو ای مذبوح. ابراهیم خلیل برخاست که فرزندم بیا، من میخواهم تو را در راه خدا قربان کنم. فرزند شاد و مسرور شد که این سعادت به او رسید. امّا ای پدر! موقعی که مرا ذبح میکنی، چشمهای مرا ببند. پدر پرسید فرزندم چرا؟ پدر! ممکن است چشمهایت به چشمان من افتد و آن مهر پدری بجوش آید و در امر و فرمان خدا تأخیر کنی! به به قربان تو، قربان تو.
این اولین وصیت من به تو، فرزندم آیا وصیت دیگری هم داری؟ بله پدر! دستهاو پاهای مرا ببند، ممکن است وقتی تو میخواهی این ذبح را انجام دهی، من حرکت کنم و تو به زحمت افتی، الله اکبر!
به به، به به! فروشنده خلیل خدا؛ کالا ومتاع، اسماعیل؛ مشتری یزدان. بنازیم بر این فروشنده و متاع و مشتری. بیا کالا ببین، بایع نگه کن، مشتری بنگر.
بلی بارور شدن انسان بدون ورود به صحنه گرفتاریها ممکن نیست. سالک الهی هرگز نمیتواند از راه رفاه به سعادت ابدی رسد، باید از این پل صراط بگذرد. جوانان رشید الهی خود را برای عبور از این گذرگاه به رضای حق آماده کنند و کمر همت بر میان بندند؛ آنان به حقیقت عاشقان جمال حق هستند.
عاشقان جمال حق، ستارگان آسمان حقیقتاند که دیار خود را نور باران کردهاند. آنان به هر دیاری که وارد شوند، با خود خیرات و برکات به همراه آورند. آن ستارههای فروزان از خورشید آسمان حقیقت استضائه نموده و به متعلمین و طالبین و سالکین افاضه و اضائه میکنند.
خوشا بر حال آن مردان الهی، آن سالکین طریق وصال که هر آنی سرمست شراب طهور عشقند، و تشنگان بادیه طلب را سیراب مینمایند. چنان سالکین پاکدل را ساقی وحدت از شراب طهور سرمست نموده و تعلیم عشق کند و بر ایشان توصیف نماید که ساقی شما منم، و اینک بر شماست که ساقی دیگران شوید و از دست ساقی وحدت، دیگران را نیز از آن شراب طهور سرمست گردانید.
درود بر یاران حضرت مولی، خوشا بر حال آنان که در صف یاران خاص آن بزرگوار به شمار آیند. سلام و تبریک مقربین خدا بر آن برادران الهی است که به آن مقام با عظمت مفتخر شوند. این مقام از آنجا نصیب میگردد که انسان به ساخته و پرداخته خود ننگرد. از اینرو بزرگان فرمودهاند که ای سالکین طریق وصال، به ساخته و پرداخته خویش منگرید، به توفیق و ارادت حق بنگرید. کسانی موفق شدند که نعمت را ندیدند، برتر از آن، مُنعم را دیدند. در نعمت، منعم را مشاهده نمودند و شاکر گشتند.
درود بر آن مأموران الهی، عجب مقامی برآنان عنایت فرمودند، مأموریتشان این است که به یاد حق از جای برخیزند و با قلبی پر از سرور و شعف و دلی پاک رهسپار دیار حق گردند. مسلماً آن مردان الهی را باطناً استقبال میکنند و این پیام حق را به گوش دلشان میرسانند که: ای سالکین طریق حق، ای مردان شجاع الهی و قهرمانان لشکر اسلام، چرا نشستهاید؟ پرچم اسلام برگیرید، خویشتن را آماده کارزار کنید، کمر همت بر میان بندید، با مخالفان راه حق به مبارزه پردازید که فتح نزدیک است، صبح ازلی نزدیک است، طلوع آفتاب آسمان حقیقت نزدیک است.
آری سربازان رشید حجت خدا، آنانند که در عالم باطن اثبات کردهاند که حقیقتاً سربازند. یعنی به توفیق حق آماده شدهاند که جان خود را فدای مولای خویش کنند؛ چون پروانه دیوانه خویشتن را فدای شمع ازلی نمایند.
آنان برای تجدید عهد و پیمان عالم الست، به دیدار مردان الهی شتابند تا معنی کمالیه «قالُوا بَلی» را در خود به مقام تحقق رسانند. با دلی پرشور و انقیاد و اذعان، تعهد کنند که مطیع و منقاد محض فرمان خدا گردند؛ این مقام سربازی آنان را مبارک باد. این سربازی، معنی لاهوتی دیگری دارد. سرباز رشید یعنی آن مرد الهی که هر آنی آماده است خود را فدای مولای خود نماید تا نامش در جریده شهدای حقیقی به شمار آید؛ آنان شهیدان زندهاند.
سلام بر شهیدان زنده، سلام بر آن عاشقان جمال که زندگی و حیات ابدی و غیرمختوم یافتهاند و در ردیف سعداء قرار گرفته و به اعلی علییّن پرواز نمودهاند. این حیات جاودانی، این حیات طیبه الهی بر آنان مبارک و ابدی باد.
سالکا ! خدا و محبوبین الهی در هر زمان ناظر عاشقان حضرت حسین(ع) هستند. در محفلی که از عشق خدا، از عشق حضرت اباعبدالله، از عشق حضرت زهرا و از عشق عاشقان مولای زمان گویند، حضرت زهرا سلام الله علیها در باطن، از مَکمَن غیب میآید و در آستانه در مینشیند؛ آری میزبان و صاحب محفل اولیاء مقدس خدا، حضرت زهراست.
هر کس حضرت فاطمه زهرا را نشناخته، از این کلام حضرت مولای زمان(ع) میتواند بشناسد. آن بزرگوار وقت ظهور اول میفرماید: کجاست مادرم زهرا؟ کجاست دختر رسول خدا؟ الله اکبر!
سپس میفرماید «فِی ابْنَهِ رَسُولِ اللهِ لی اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»: الگوی من امروز حضرت زهرا، دختر رسول خداست. و نیز میفرماید «نَحْنُ حُجَّهٌ عَلَی الْخَلْقِ وَ فاطِمَهُ حُجَّهٌ عَلَیْنا»: ما حجت بر خلق هستیم و فاطمه حجت بر ماست. یا زهرا، جان دو عالم، جان عالمیان فدای تو.
الهی، الهی ترا به عصمت زهرا، ترا به عصمت زهرا، ترا به عصمت زهرا، ما را امروز به توبه نصوح موفق فرما. الهی ما همه خود را به تو میسپاریم، تو خود حافظ ما باش.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.