برتری امت محمدی(ص) بر سایر امم 2010/02/21
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم
درود بر حبیب خدا(ص) که در شب یا روز تولّد او، اموری چون خشک شدن دریاچه ساوه یا فرو ریختن طاق کسری و یا خاموش شدن آتشکده فارس اتفاق افتاد. البته ظاهر این امور امتیاز خاصی ندارد، مهم معنای باطنی و معنوی آن است که در قبال وجود اشرف کاینات، در قبال نور محمدی (ص)، دیگر این اباطیل از رونق افتاد. دیگر خلافت و سلطنت هیچ خلیفه و سلطانی رونق ندارد، همه آنها نابود و سرنگون است؛ خلافت و سلطنت حقیقی شایسته مرد الهی است.
درود بر حضرت اشرف کاینات که مقام آخر را درظاهر و مقام اوّل را در باطن از خدای تبارک و تعالی دریافت. درود بر تو ای خاتمالانبیاء، درود بر تو ای اول انبیاء؛ هزاران درود بر تو ای اول، هزاران درود بر تو ای آخر.
بشارت باد بر عارفان امت محمدی در این عصر، که چنان که آن بزرگوار اول بود و آخر، آنان هم در مرتبه اول قرار گرفتهاند. چه خدای تبارک و تعالی، اول انوار مقربین درگاهش را خلق فرمود و بلافاصله انوار امت اشرف کاینات را.
خوشا بر حال آن سالکان عارف که در ردیف امت خاص و بعضی از آنان در ردیف خاصالخاصان قرار گرفتهاند؛ درود لایتناهی بر آنان باد. هریک از آن مردان والا مقام الهی، رکن اسلامند و مایه افتخار اولیاء مقدس خدا. امروز بار امانت الهی بر دوش آنان میباشد، امید است که به لطف پروردگار متعال بتوانند این بارگران را به سرمنزل مقصد و مقصود برسانند؛ توجه آنان مدام به محفل جانان است.
محفل جانان کجاست؟ محفل جانان، آن جایگاهی است که سالکین طریق حق، علمای ربانی، عارفان و بزرگان در آن حاضر گردند و کلام جاری در آن، کلام الهی و سخن بزرگان دین باشد. محفلی که ذکر نام حق و نام محبوبین الهی و تعالیم عالیه شریعت اسلام در آن باشد. قطعاً محبوبین درگاه الهی در چنان محفلی حضور معنوی دارند و آنجا مورد توجه و عنایت خاص مقربین خداست. در حقیقت، چنان محفلی، جایگاه مقدسی است که خداوند تبارک و تعالی تمام نعم عظمایش را برآن شامل نموده و نقصی از لحاظ نعم ظاهری و باطنی در آن مشهود نیست، به خصوص که در ایام و لیالی مقدسه باشد.
عارفان الهی وقتی به محفل جانان رهسپار میگردند، انگیزه آنان در این حرکت الهی و معنوی، دیدار جمال حق است، محرکشان عشق خدا، عشق اشرف کاینات و عشق اوصیاء مقدس اوست. در واقع آنان به زیارت حبیب خدا و اوصیاء او، به زیارت سفینه نجات الهی، به زیارت حضرات انبیاء و اوصیاء و اصفیاء، به زیارت خدا میروند و میهمان اویند.
به به، چه محفل بینظیری است محفلی که میزبان آن، در حقیقت حبیب خدا و خاتمالاوصیاء است و میهمانان آن، عارفان و عاشقان باشند. در چنان محفلی، حزن جایی ندارد و ممکن نیست کسی از آن مقضی المرام برنگردد.
البته چنان مردان الهی، چشم طمعی ندارند، به توفیق خدا خویشتن را از قید دنیا و عقبی رهانیدهاند، نه دنیا میخواهند نه عقبی، پس چه میخواهند؟ یا مولی(ع) تو قلب عالمی، میدانی چه انتظاری دارند، میخواهند خادم درگاه تو باشند. میگویند کی به وصال مولایمان خواهیم رسید، انتظار تاکی؟
یا مولی(ع)! تو بر اسرار دلها واقفی، میدانی که زبان حال و قالشان این است که ما همه وصال ترا میخواهیم. ای خدا وصال ترا میطلبیم، دنیا و عقبی چه خواهیم! یا مولی، بهشت ماتویی، ای خدا! بالاترین آمال ما، وصال ابدی توست. آمدهایم از تو ترا میخواهیم.
الهی! چنان عارفانی رجال عصر خویشند، حافظ ایشان تو باش. مردانی که زبان باطنی آنان با زبان ظاهریشان برابر است. یکدل و یک زبانند، اما هر کسی را چنین اعتباری نیست.
ای سالک، زبان تو هنگام دعوی به صدر دارالملک دین وقعی ندارد. بهاء از آن دل است، دلی که از او بوی ازلیت، بوی عشق آید. برو تعالیم عالیه را از زبان چنان عارفانی اخذ کن.
بی خبران را نرسد که افتخار کنند، چه دعوی آنان الهی نیست. آنان باید رخت بربندند و بروند که از آنان بوی عشق نمیآید. البته رایحه عشق الهی با شامه ظاهری قابل دریافت نیست. استشمام چنان رایحهای با شامه باطنی امکانپذیر است.
غافلین باید به تقویت شامه باطنی خود پردازند، در ظواهر شریعت متوقف نشوند، به باطن آن که عالم طریقت است، گام نهند. البته آنان حق دارند که رایحه حقیقت را در نیابند، زیرا قوه شامه معنویشان ضعیف است و یا اثری از آثار آن قوه در آنان نیست، این است که از باطن بیخبرند.
حضرت یعقوب(ع) که بوی پیراهن یوسف را از فرسنگها فاصله استشمام نمود، این ادراک نه مربوط به شامه ظاهری بود و نه آن پیراهن جمادی، باطنی داشت. آن کدام پیراهن است که رنگ و بوی الهی دارد و کدامین شامه است که آن را ادراک مینماید؟ مسلماً آن بوی حقیقت، بوی ولایت حضرت یوسف سلامالله علیه بود، و پیامبر خدا دارای شامه باطن بسیار قوی بود که از فرسنگها راه آن را استشمام کرد.
مخفی نماند که علت گریههای حضرت یعقوب و به کلی از بین رفتن دید ظاهری ایشان در اثر آن، برای دوری و فراق از فرزند نبود، چون خود آن بزرگواران ما را امر به صبر و شکیبایی کردهاند. بلی اکثر جهات هم و غمّ آن بزرگوار از این بود که پس از ایشان، جانشین شایستهای باشد که ابلاغ حقایق و احیاء قلوب کند و هزاران انسان را به سعادت ابدی رساند؛ نگرانی از این محرومیت او را متأثر میکرد. آری قرآن را ظاهری است و باطنی، این است معنی حقیقی و باطنی حزن و اندوه آن بزرگوار.
بنابراین مردان الهی، اولیاء خدا بوی حقیقت را از مسافات بعیده استشمام میکنند و حقایق را میبینند؛ عارفان الهی نیز در مرتبهای آن را درک میکنند.
عدهای حیرتزده میگویند چگونه برخی افراد در اندک مدت از آشنایی با حقایق، طیران میکنند ولی ما سالهاست که نمیبینیم و نمیشنویم و احساس نمیکنیم؟! پاسخ این است که چون تو هنوز در زندان خود مجازی محبوسی و از آن رها نشدهای. آیینه قلب تو، عکس رخ یار را نشان نمیدهد. آیینه دل تو، آیینهای زنگ زده و مکدر است که قابل انعکاس نیست، نشان نمیدهد مگر لیلی مجازی را. آن آیینهای که لیلی حقیقی را، معشوق ازلی را مینمایاند، خود حقیقی است نه خود مجازی.
هان! از این زندان خود مجازی بیرون شو، هستی مجازی را درباز تا هستی حقیقی را به دست آری. این دیدگان ظاهری تو نمیتواند حقیقت را ببیند، بصیرت میخواهد. باید بصیرت دیده باطنی را به کمال رسانی، آن وقت حقیقت را میبینی «لا تَعْمَی الْاَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتی فِی الصُّدُورِ».
الهی! ای عزیزی که خواسته عاشقان بر سر کوی طلب، جمال توست. در دریای عشق، سباحت توسن جویندگان توست. در میدان بلا، تاختن شیفتگان توست. این شیفتگان و عاشقان تو هستند که به دیده بصیرت میبینند، به جایی میرسند که میفرمایی به دیده من بنگرید، به گوش من بشنوید، به زبان من بگویید.
ای جمالی که عاشقان، مدح و ثنای تو را در دفتر بینیازی به خون حیرت نوشتند، به جایی رسیدند که دل ایشان را عرش معلای خویش قرار دادی «اِنَّ فی ذلِکَ لِذَکْری لِـمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ» در این مطلب ذکری است برای کسی که صاحبدل باشد.
الهی به مقربین درگاهت به همه ما توبه نصوح عطا فرما و آن قلب را برای همه ما عنایت فرما.
الهی ما اقرار میکنیم که نمیتوانیم در قبال جانفشانیهای عاشقان و عارفان درگاهت، از عهده شکر آن برآییم.
الهی، ای میزبان حقیقی محفل جانان، تمنای دلدادگانت این است که تو آنان را بنوازی و توفیق شکرگزاری عطا فرمایی.
الهی ترا به حبیبت و به همه محبوبین درگاهت و به خون شهیدان راه حق، عاشقانت را مقضیالمرام فرما، کمال رضایتت را از آنان ابلاغ فرما و حافظ ایشان تو باش.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.