دل‌های مستعّد فیوضات 2010/02/17

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم

اشتعال چیزی از آتش به سبب قابلیت است، در صورت عدم قابلیت این اشتعال تحقق نخواهد یافت. این یک قاعده کلی است که هم در ظواهر صادق است و هم در بواطن. در کانون دل سالکین طریق الهی، شعله آتش عشق زبانه می‌کشد و حکایت از مراتب قابلیت آنان می‌کند.
زمینی که مستعد نیست، باغبان هر چه کوشا باشد و زحمات و مشقات مافوق تصوری را متحمل گردد، نتیجه مثبت حاصل نخواهد شد، و بذرهایی که پاشیده و نهال‌هایی که کاشته از بین خواهد رفت. مگر این که باغبان ماهر به واسطه شخم با دقت و استعمال اجزایی و کمال مراقبت و تحمل مشقات و زحمات، قابلیتی در آن ایجاد کند، تا آن زمین مستعد گردد و مراتب قابلیتش به حدّ نصاب رسد. آنگاه آن بذرها و نهال‌ها به ثمر رسیده دیگران نیز از ثمرات آن بهره‌مند خواهند شد. امّا اگر مراتب قابلیت به حد نصاب نرسد، باز هم نتایج مثبتی ارائه نخواهد داد.
در زمینه قلبی و معنوی نیز چنین است. قلبی که مستعد نبوده و فاقد قابلیت باشد، چگونه می‌تواند از تعالیم استاد الهی بهره‌مند گردد؟ دل را قابلیت و استعداد باید.
در بین جوانان پاک نهاد، دل شکستگان بسیارند؛ آنان طالبان حقیقی بوده می‌خواهند خویشتن را به سرچشمه آب معرفت و عشق رسانند. در میان آنان قلوب مستعدی هستند که با اندک جرقه‌ای، آتش دلشان شعله‌ور می‌گردد امّا غریب مانده‌اند.
در حقیقت غریب کسی نیست که از دیار خود و دوستان و اقوام خویش دور افتاده باشد. کسی که با درد و عشق الهی مدام در تب و تاب است، او در معنی غریب است و کسی از سّر او آگاه نیست. حضرات اولیاء از کیفیت اکثر دل‌ها باخبرند، منتها افشاء راز نمی‌کنند، حّد معرفت و درجات افراد و مراتب انکسار قلوب و آرزوی دل‌ها را به لطف پروردگار متعال می‌دانند.
ای آن که صاحب درد حق هستی، بدان این درد هم برای تو نعمتی است، ولو گاهی عوارض و ناراحتی‌هایی هم به همراه داشته باشد، امّا این هم از لطف اوست. زیرا مقام هر کسی در پیشگاه الهی به مراتب دردمندی و انکسار قلبی اوست. هر چیزی در اثر شکستگی از ارزش آن کاسته می‌شود اِلاّ دل که هرچه شکسته‌تر قیمت آن افزون‌تر.
امید است به توفیق حق، شرایط تعلیم و تربیت الهی، آن ارتزاق حقیقی، چنان فراهم گردد که همه دل‌های مشتاق از مکتب مقدس اسلام کمال برخورداری حاصل کنند و به سعادت جاودانی برسند.
سالک الی‌الله باید بداند که رزق ظاهر دیگر است و رزق باطن دیگر. رزق ظاهر مطعوماتند برای حیات فانی، رزق باطن همانا ارتزاق تعالیم عالیه مربیان و اساتید الهی است برای حیات باقی، تا رهروان الهی را از عالم حیرت و سرگشتگی به عالم نور انتقال دهند. یعنی با فراگیری علوم و معارف الهی بتوانند در آینده در ردیف سعداء و ابرار و آزادگان قرار گیرند.
البته ارتزاق ظاهر هم باید از طریق مشروع باشد. کسی که ارتزاق ظاهری او به این نیّت است که بدنش تقویت یافته دارای صحت شود تا آن را در عبادات و طاعات خدا به کار گیرد، در این شرایط ارتزاق مادی او کم‌کم رنگ خود را تغییر داده مبدّل به ارتزاق معنوی می‌گردد.
همچنین فردی که به رضای خدا پی کسب خود می‌رود، او در جهاد است و اگر در این مسیر خطری بیند و یا از دنیا برود، به شهادت رسیده است. البته این نه برای همگان، بلکه برای کسی است که با بینش الهی می‌خواهد از این حرکت، خدمات شایانی به جامعه و عالم بشریت انجام دهد؛ برای او هم ارتزاق مادی تبدیل به ارتزاق معنوی می‌شود.
و نیز فردی که به رضای حق تلاش می‌کند که اگر امکانات مادّی به دست آورد، آن را در راه خدا صرف کند، از فقرا دستگیری نماید و به بینوایان یاری رساند و در راه ترویج حقایق به کار برد، ارتزاق او هم معنوی است. اگر ارتزاق ظاهری و باطنی بهم پیوندد و به کمال رسد، سیردر آیات آفاقی و انفسی و مکاشفات پدید آید و از جمله مکاشفات، دیدار دل با حق است.
خوشا بر حال جوانان رشید اسلام که به توفیق حق موفق به ارتزاق معنوی گشتند. آنان که با دلی پاک و پر از عشق و نور ایمان و خالی از اغیار عزم محفل جانان کرده‌اند، می‌خواهند در راه خدا و احیاء دین از هرگونه فداکاری دریغ ننمایند.
راستی دل‌های آنان از کدام نور چنان قابلیتی یافته است؟ مسلماً آنان علاوه بر اخذ تعالیم عالیه از مربیان الهی، باطناً نیز مورد توجه و تعلیم آن نیّر اعظم خورشید آسمان حقیقت قرار گرفته‌اند. آری مراتب قابلیت دل باید به حد نصاب خود رسد تا از عنایات آن استاد اعظم الهی برخوردار گردد، و اِلاّ حجابات و موانع افق دل را گرفته نمی‌گذارند که آن خورشید حقیقت بر دل بتابد و آن را از موت و هلاکت نجات داده احیاء کند.
هلاکت در اصل، هلاکت قلب است نه موت ظاهر «اَماتَ قَلْبی عَظیمُ جِنایَتی». موت ظاهر مهم نیست، حتّی ممکن است انسان به واسطه موت ظاهر به سعادت ابدی نایل گردد. این که قرآن می‌فرماید کسی که فردی را احیاء کند، گویا همه مردم را احیاء کرده، مسلماً این احیاء و هدایت قلب است نه احیاء ظاهری.
جوانان رشید اسلام، آن گوهرهای تابناک خدا، باید بدانند که دیدگان اولیاء مقدس خدا در انتظار آنان است. اولیاء خدا بسا که سال‌های متمادی در انتظار پیوستن یک رهرو الهی به جمع راهیان کعبه جانان هستند. وقتی این عنایت خاص خدا شامل حال او می‌گردد، این ندا به سمع او می‌رسد که ای رهرو طریق حق! ای انسان الهی چه کردی که شراب طهور زدست ساقی وحدت «وَ سَقیهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً» از جام جمال به کام تو ریختند، که سرمست از آن به محفل جانان رسیدی؟! این سرمستی، این موفقیت ترا ابدی باد.
چنان عاشقانی به توفیق حق، نظرخاص و تعالیم عالیه استاد الهی، مراتب مقام معنویشان هر آن ارتقاء می‌یابد. آینده آنان درخشان است لذا باید خویشتن را آماده کنند. آنان علماً و عملاً موظفند که هم خود از تعالیم عالیه الهی برخوردار گردند و هم دیگران را بهره‌مند سازند. این فرمان درمورد آنان صادر است که اصل شغل آنان، شغل انبیاء است، باید دل‌ها را احیاء کنند.
آن رهروان صدیق راه خدا، اگر در خویشتن تأملی نمایند در می‌یابند که خود زمانی در وادی ضلالت و هلاکت بودند، امّا به لطف پروردگار متعال، آن نقطه نورانی ایمان هنوز در قلبشان خاموش نشده بود و تا حدی به آن خورشید حقیقت راهی داشت. گرچه حجابات فراوانی در میان بود و دل‌های آنان در حد اعلی از آن آفتاب معنوی استضائه و استفاضه نمی‌نمود، امّا به حداقل بهره‌مند بود. تا این که ندای مقدس آسمانی به سمع دل رسید که ای بندگان درمانده من «اُدْعُونی اَسْتَجِبْ لَکُمْ» مرا بخوانید تا اجابت نمایم شما را. نسیم رحمت لایتناهی الهی وزید و آنان را بر سر راه برد، به مکتب مقدس ربوبی برد تا در زمره متعلمین الهی از تعالیم عالیه اسلام برخوردار گردند.
امید است چنان جوانان الهی هر چه زودتر مراحل مبتدیان را طی نموده، گام بر عالم منتهیان نهند و به زیورهای الهی خویشتن را بیارایند، به سوی لقاء طیران کنند و دیگران را نیز به طیران آورند. این مقام بر صاحبان آن مبارک باد و خداوند آنی توفیق خود را از آنان سلب نفرماید.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.