تفکر استقلالی، نه تفکر اتکایی 2010/01/27
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم
علل و عواملی سبب شده که بزرگان از ناحیه حق به چنان منصب عالیه نایل شدهاند. اگر درباره حالات محبوبین حق و کیفیت حرکت آنان تفکر و تعقل نماییم، برما معلوم میگردد که واصلین و عارفین در حد کمال، تمام احکام الهی را با آغوش باز استقبال نموده و دستورات مقدس الهی را با جان و دل پذیرفتهاند.
یکی از دستورات و احکام کتاب مقدس آسمانی، تفکر است. بزرگان قبل از انجام هر امری تعقل و تفکر را به خوبی انجام دادهاند، زیرا به توفیق حق میدانستند که منشأ و مبدأ همه فیوضات الهی و سعادت جاودانی، تعقل و تفکر است. این محبوبین الهی مراحل طریق تفکر را به تمام معنی به قدوم دل پیمودند، همان تفکری که یک ساعت آن افضل از عبادات ثقلین است.
مردان الهی آنانند که دارای روح الهیاند، در حد کمال از تفکر استقلالی برخوردارند. البته تفکر استقلالی نه به معنای بیاعتنایی به تفکرات دیگران، که به مفهوم عدم دنباله روی از تفکرات اتکایی است. تفکر اتکایی در واقع مجازاً تفکر است و باطناً تخیل. حصول سعادت و کامیابی معنوی، بدون تفکر و تعقل امکانپذیر نیست.
مشکلات و ناراحتیهای نامطلوبی که در طی مسیر حق به وجود میآید، همه ناشی از عدم تفکر است. برای برخورداری از تفکرات و تعقلات الهیه به حد کمال، باید دارای عقل الهیه کامل بود و لازمه کمال عقل، همانا تزکیه نفس است. مادام که سالک با تزکیه نفس از درون خود را نسازد، واجد عقل سلیم یا عقل الهی و باطنی نخواهد شد. سالکین طریق حق باید با پیشه کردن تفکر و تعقل، از خطر گرایش به افراط و تفریط مصونیت یابند.
همه دردها و مشکلات جامعه، ناشی از عدم تفکر و تعقل و تزکیه و فقدان روح الهی و عدم استقلال فکری و دنباله روی از تفکرات اتکایی است. حرکتی که ناشی از تخیل خود و یا تخیلات دیگران باشد، تقلیدی که بدون تفکر صورت گیرد، پیروی کورکورانهای است که هرگز طالب و سالک را به مقصد نمیرساند.
امّا خداوند تبارک وتعالی برای اتمام حجت به بندگان خود، مردان الهی را برمیگزیند تا ایشان را به سوی تفکر و تعقل دعوت کنند. ملتی که دارای روح الهی نشود و از استقلال فکری برخوردار نگردد، جامعهای که از نتایج تفکرات بزرگان بهرهمند نشود و دنبالهرو تخیلات دیگران گردد، موفقیتهای معنوی نصیبش نخواهد شد.
به سبب غفلت و نیز ضعف تفکر و تعقل، عدهای از جوانان شیفته و فریفته ظواهر گردیدهاند. در اثر پندار نادرست و تبلیغات فریبنده دشمن، گمان کردهاند که سعادت واقعی در بی بند و باری و فرو رفتن در عالم تخیل و گسستن علایق مذهبی و پیوندهای اخلاقی است. آنان در مواجهه با پیشرفت و ترقی علوم ظاهری و صنایع غرب، به جای تفکر در کیفیت حصول آنها، گمان میکنند که سبب همه این موفقیتها، بی بند و باری و محافل وحشیانه و غیر عاقلانه آنان است! و با این پندار نادرست، در خود احساس حقارت نموده و برای جبران آن، راه همرنگی در ظواهر را در پیش گرفته از لباس و کلاه و ژست و آرایش و تخیلات ایشان تقلید میکنند، و بدینسان به بدبختی جاودانه مبتلا میگردند.
آری علت عمده ناکامیها، عدم تفکر و تعقل است. امّا اهل تفکر موجبات ارشاد خود را به درستی درمییابند و اگر در اثر غفلت مدتی ترک تعقل نمایند، خداوند به لطف و رحمت لایتناهی خود، شخص واجد شرایطی را برمیگزیند که ایشان را امر به تفکر نماید، تا آن سرّی که برای آنان مکتوم و مسئلهای که برایشان لاینحل بود، به برکت وجود مقدس آن مرد الهی پرده از روی آن اسرار مکتوم برداشته شده، کمیت و کیفیت مسائل و مشکلات لاینحل آنان آشکار گردد، باشد که سبب تفکر و تعقل الهی در آنان گردد.
امروز عده کثیری از نسل جوان به جای تفکر و تعقل و قطع ایادی استعمارگران و حرکت با چراغ فروزان عقل و علم برای روشن کردن مسیر زندگی، متأسفانه از بیگانگان تبعیت میکنند، غافل از این که اگر جامعهای فاقد سازمان فرهنگی و اقتصادی و سیاسی صحیح باشد، نمیتواند نقش حقیقی خود را ایفاء کند. لازمه حیات و پویندگی جامعه، تبعیت از فردی شایسته است که واجد شرایط بوده و دل او متصل به علم الهی باشد.
جامعهای که دارای تفکر نبوده و فاقد استقلال فکری و مرجع الهی باشد، گله گوسفندی را مانَد که بزی آنها را هدایت نماید. باید آگاه بود که خصم و شیطان و شیطان صفتان همواره در کمیناند، بسیاری از سالکین در اثر عدم تفکر از راه حق منحرف شدهاند.
فرزندان حضرت ابراهیم پرچمدار و پایهگذار مکتب توحید، در اثر تقلیدی کورکورانه صدها سال مردم موحد را گرفتار بتهای چوبی و فلزی کردند. بدینسان که یکی از فرزندان او چون به مقام ریاست رسید، سفری به خارج از حجاز نمود و در آنجا اوضاع بت پرستان موجب اعجاب او گردیده بتی با خود به همراه آورد، و آن مردم در اثر عدم تفکر منحرف شدند و تنها کسانی سالم ماندند که اهل تعقل و تفکر بودند.
غرض از اعراض از دنباله روی، نهی از پیرویهای نسنجیده و بدون تفکر است و اِلاّ مسلماً نادان از دانا، غیر وارد از خبره و دانشمند، و سالک از استاد کامل باید اطاعت کند؛ مریض جسمی باید به طبیب حاذق رجوع نماید و مریض روحی به طبیب روحانی.
در امر به تفکر و تعقل نیز مقصود، تنها متکی شدن به نتایج تفکر خود نیست، بلکه علاوه بر نتایج تفکر خود، باید از نتایج تفکر بزرگان استفاده نمود. سیر در تعقل و تفکرات بزرگان سبب اصلاح کیفیت تعقل شده، ما را به مشاوره سوق میدهد. حضرت رسول اکرم(ص) در بسیاری از موارد به مقام مشورت بر میآمد، هر چند خود بدان احتیاجی نداشت.
از اصطکاک دو سیم مثبت و منفی برق میجهد، تقابل و مشاوره دو فکر نیز به تفکر فروغ میبخشد. امّا اگر انسان متکی به تفکر خود باشد، بسا که تفکر او پیش پایش را هم روشن ننماید. سالک باید از نتایج تفکر و تعقل مردان الهی که در کلام آنان متجلی است، استفاده نماید تا با این سراج الهی، افق وسیعی بر او روشن و آشکار گردد و از وقفه مصون ماند.
علل وقفه بسیار است، از جمله آن علل، تکلم بدون تفکر است ظاهری باشد یا باطنی. سفارش اکید است بر تفکر الهی و سپس به مقام تکلم برآمدن، البته کلامی که ناشی از تفکر الهی باشد. ظاهراً تکلم آسان است امّا در واقع امر سهل و سادهای نیست.
ممکن است کلمهای از لسان مبلغ جاری شود یا در خلوت با دیگری سخنی گوید ناسنجیده و ظاهراً مهم به نظر نیاید، ولی سبب اغفال هزاران فرد گردد! این است که در هر کاری مشاوره لازم است که از جمله احکام قرآن، مشاوره است.
کسی که به کاری اقدام میکند، هرچند به نظر خود به صحت آن یقین دارد ولی اگر با اهلش صحبت نماید، بسا معلوم میشود که خطا رفته است! او باید به مقام مشاورت برآید. ممکن است خواسته او تحقق نیابد و مدتها ناراحت باشد، امّا اگر با اهلش مشاوره کند، مسلماً برای او پاسخ حکیمانه داده و علت را برای او تشریح میکنند.
فردی که در مشورت با اهلش تعلل ورزد یا امتناع کند، علاوه بر خود در دیگران هم ایجاد وقفه میکند، و در واقع سبب پراکندگی و تفرقه قلوب است. از اینرو توصیه اکید به مشاورت و تفکر قبل از تکلم است؛ اکثر آیات قرآن درباره توصیه به تفکر است.
مشاوره باید با اهلش صورت گیرد. مراد از مشاوره، خود را در اختیار دیگران قرار دادن نیست. چه این نوعی خودکشی است که انسان قوای عقلی و استعدادهای خود را راکد گذارده و نابود کند. مراد از مشاوره با اهل آن، برخورداری از آثار و نتایج تفکرات عالیه بزرگان و شکوفایی و ترفیع استعدادهای عالیه انسان است.
حضرت رسول اکرم(ص) در جنگ احزاب، محفل شورای جنگی تشکیل داد. یکی از افسران دلاور ایرانی، سلمان فارسی، پیشنهاد حفر خندقی کرد در نقاط آسیبپذیر شهر به عرض سه متر و به عمق دو متر، و در اطراف آن از هر صدمتری ایجاد پاسگاهها و برجهای مراقبت و گماشتن سربازان نیرومند برای محافظت خندق، تا متجاوزین را با پرتاب سنگ و تیر عقب رانند. پیشنهاد این افسر مورد تصدیق قرار گرفت و در عرض بیست و پنج روز کار خندق پایان یافت و در نتیجه، دشمن پس از یک ماه با دادن تلفات عقبنشینی کرد.
با عنایت به آثار زیانبار اکتفا به تفکر خود و متقابلاً آثار و نتایج برجسته مشاوره با اهل آن، خداوند متعال در قرآن مجید خطاب به حبیب خود میفرماید «وَشاوِرْهُمْ فِی الْاَمْرِ» یعنی ای محمد(ص) در بسیاری از کارها با یاران و دوستانت مشورت نما.
سالک الهی باید تفکر و تعقل و مشورت با اهلش، بالاخص با مردان الهی را یکی از وظایف مهم خود بداند، وگرنه حرکت او بدون صلاحدید صورت گرفته او را به سعادت نمیرساند. بزرگان اموری را میبینند و اسراری را میدانند که او نمیداند. ممکن است کاری برای سالک خیر جلوه کند، لکن در نظر بزرگان شر باشد و بر عکس. شناخت شکستها و موفقیتهای واقعی با نظر الهی بزرگان است، چنین حرکتی سبب مصونیت سالک از گمراهی و نیل او به سعادت جاودانی است.
اساتید ربانی، آن طبیبان حاذق روحانی میدانند که در سختیها ومشکلات چه معانی نهفته است. بسا مشکلات که روحپرور و قلبپرور است، سالک نباید از آنها ناراحت شود زیرا بالاترین مشکلات را حضرات انبیاء و اوصیاء و اولیاء داشتهاند. مشکلات سبب شکوفایی قوای عقلیه و استعدادهای باطنی است. تا طوفانهای مشکلات پیش نیاید، قوای عقلیه و استعدادهای باطنی به مقام فعلیت نمیرسند.
مشکلات به منزله معلم سختگیر است که سرانجام میوه شیرین در بردارد. آری موفقیت حقیقی، موفقیت باطنی و نهایی است نه ظاهری و موقتی. امّا مادیون را توان ادراک این معانی نیست، زیرا آنان به عالم به چشم دیگری مینگرند و بر اهل ایمان معترض هستند که اگر خداوند ریوف و رحیم است، پس چرا انسان را در آغوش بلا آفریده است؟ آنان از این نکته بیخبرند که در مشکلات اسرار و رموزی نهفته است که میتواند سبب سعادت جاودانی انسانها گردد، و عارفین و واصلین به توفیق حق پرده از روی آن اسرار برداشتهاند.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.