معاملات ظاهری و معاملات باطنی 2008/03/15
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد اول
معاملات ظاهری و معاملات باطنی
یکی از ابواب مهم شرع مقدس الهی، باب معاملات است که در جنب آن ابواب دیگری همچون سَلَف، قرض، عاریه، وقف و… قرار دارد. معانی باطنی و الهیه این احکام از حدّ و حصر خارج است، لذا در اینجا به اشاراتی کلی اکتفا میشود.
معامله را اقسامی است، قسمی از آن مشروع است و قسمی دیگر نامشروع. هر که به معاملات غیرمشروع مباشرت ورزد، به هلاکت افتد. اسلام برای معاملات مشروع، مسائل و احکام و قوانین و مقرّراتی صادر فرموده که هر کس بخواهد به معاملهای مباشرت ورزد، باید با آنها آشنا شده و به مقام عمل برآید تا معاملهاش صحیح و الهی باشد.
معامله تنها به خرید و فروش ظاهری اطلاق نمیشود، زیرا علاوه بر آن معاملات باطنی هم وجود دارد. پس معاملات مشروع نیز بر دو گونه است: معاملات ظاهری و معاملات باطنی؛ یا معامله مادّی و معامله معنوی.
علاوه بر معاملات ظاهری اگر درباره معاملات باطنی هم به مقام تفکر برآییم، در مییابیم که در اکثر اوقات عمر در حال معامله هستیم و خدا داند که تا چه حد در این امر موفقیم. از اینرو بزرگان فرمودهاند: «نفس خود را بالاتر و باعظمتتر از آن دار که در این معامله آن را در معرض پستیها قرار دهی، اگرچه نفس و پستیها ترا به سوی امیال خوشایند بکشاند: اَکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْ کُلِّ دَنیَّهٍ وَ اِنْ سٰاقَتْکَ اِلَی الرَّغٰائِبِ».
بدیهی است که در این معامله، ما در مقابل آنچه میگیریم چیزهایی از خویشتن میدهیم، سکّههای درونی خود را یکی پس از دیگری از دست میدهیم. به هر میل و اشتیاق و لذتی که در راه تحصیل خواستههای مادی و نفسانی دل میسپاریم، در حقیقت موجی در درون ما به وجود میآید که نیروهای باطنی ما را تضعیف یا منهدم میسازد؛ یا مانند بخاری که از دریا متصاعد شود و عوامل جوّی از بازگشت مجدد آن به فضای دریا جلوگیری کند، این قوای معنوی از اختیار ما خارج شده و به کلّی رابطهاش را از ما قطع خواهد نمود. در این معامله، دقایق و ساعات عمر را که در حقیقت دُرَر گرانبهایی هستند، هر لحظه از دست میدهیم و نمیدانیم که در قِبال آن چه چیزی به دست میآوریم. اکثر اوقات گویا در ازاء از دست دادن چنین کالای گرانبهایی، پَشیزی دریافت کنیم!
در قبال معاملات باطنی، مردم بر چند گروهند: گروهی هستند که گاهی در معامله، کمال دقت را به جا میآورند و گاهی در غفلتند. گروهی دیگر، ارزش این گوهرها را دانستهاند و درباره داد و ستدهای خود، محاسبه دقیقی انجام میدهند، نه تنها آن را ارزان از دست نمیدهند، که در راه رشد کمالات خویش و تصعید حیات کمالی اجتماعی به کار میبرند؛ توان گفت که ایشان بیدارترین و خردمندترین مردم جهانند. گروهی نیز هستند که هر لحظهای را که از میل و اشتیاق لذت اِشباع میکنند، تصور مینمایند امتیازاتی به دست آوردهاند که هیچ کس واجد آن نیست، حتی میپندارند این امتیازات را بدون این که از خویشتن چیزی دهند، تصاحب نمودهاند! اینان در مرحله بسیار اَسفانگیز و در عالم طبیعی محض قرار گرفتهاند، و از قوانین و مقرّرات تصعید کمالی خبری ندارند و یا آن را پنداری بیاساس تلقی میکنند، این است که گوهرهای گرانبهای خود را قابل معامله با هرچیز میدانند.
یکی از آن دُرَر گرانبها که خدای تعالی به طالبین حق کرامت فرموده، نعمت برخورداری از تعالیم عالیه است. سالک الهی باید این گوهر گرانبها را علاوه بر استفاده در طریق رشد کمالات خود، در راه تصعید حیات کمالی اجتماع به کار برد و سعادت خویش را در سعادت اجتماع بداند و این امتیازات را در اختیار انسانها و طالبین که در حقیقت نهالهای بوستان خدایند، بنهد. آری این معامله در حقیقت، معامله با خدای بخشنده این امتیازات است.
مسلّماً این گوهرهای گرانبها ساخته استاد ازلی است که رایگان به ما کرامت فرموده است. او خود قیمت این گوهرهای گرانبها را میداند، لذا فرموده که اَنفُس و اموال مؤمنین را خریدار خداست. اگر انسان عظمت و ارزش حقیقت را بداند، در مییابد که هیچ یک از امتیازات زندگی دنیوی نمیتواند در برابر عظمت و ارزش حقیقت قرار گیرد. در حقیقت چه معامله پستی است که حقیقتی در قبال سود پشیزی قرار گیرد.
خداوند متعال در قرآن مجید میفرماید: «اِنَّ اللهَ اشْتَریٰ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوٰالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ: خدا جانها و اموال اهل ایمان را به بهای بهشت میخرد». البته خرید و معامله بر خدا روا نباشد، زیرا خریدار چیزی را میخرد و به تملُّک خود در میآورد که مالک آن نباشد، در صورتی که خدا مالک دنیا و آخرت است. مراد از آیه شریفه این است که چون بذل جان و مال از سوی مؤمنین استحقاق ثواب و جنّت میآورد، گویا جان و مال مؤمنین در برابر بها و ثَمَنی قرار گرفته است.
نفس، آرزوکده و بلاخیز است و مال نیز مایه بِزِهمَندی و عصیان است. خدای تعالی ملکیّت مؤمنین را از این دو سلب کرده زیرا هر دو غالباً زیانآورند و به جای آنها چیزی میدهد که سبب سعادت ابدی است. حکمت این خریداری آن است که مؤمنین از زوال تصرف خود در جان و مال واقف شوند و در خور مجاورت حق آیند. و نیز جان و مال وسیله ادای فرایض و نوافل است تا مؤمنین بدانند که از خود چیزی ندارند و به عملی که انجام دادهاند، فریفته نشوند و عُجْب نیاورند.
عارفین حقیقی این نور الهی را بدون انگیزه سود و زیان در درون خود دریافتند و با خدای خویش عهد و پیمان بستند و در حدّ اعلیٰ به عهد الهی وفادار شدند. آنان اَحرار و آزادگانی هستند که آنچه را رنگ الهی نداشت در سفره رنگین گذاشتند و گذشتند. مَرحبا به این مردان الهی که چگونه با خدای خویش معامله کردند، جان خود را فروختند و جمال الهی را خریدند و با خدا چه نیکو معاملهای کردند.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.