هشدار گذر زمان 2010/01/19
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم
هر لحظهای که از آینده میرسد و به گذشته میخزد، دنیا گامی از ما دور میشود و به مقدار همان لحظه آدمیان را وداع میگوید. جریان زمان لحظه به لحظه، آن به آن رابطه ما را با جهان خارجی و موجودیت خودمان متغیّر میسازد. این جریان را نه توقّفی است و نه بازگشتی، بلکه گذشتن است و بس.
اگر همه نیروهای جهان هستی دست به دست هم دهند و آدمیان همراه با گذشتگان و آیندگان با جدیّترین اراده بخواهند برای لحظهای جریان زمان را متوقف سازند، امکانپذیر نخواهد بود.
خداوند متعال حکمت متعالیهای در ساختمان حواس و ذهن و شکل جهان طبیعت به کار برده، تا سریعترین حرکت لاینقطع را به صورت ثابتهایی در برابر لمس و دیدگان ما تجسّم بخشد. اگر نمایش این ثابتها در حقایق و رویدادها نبود، ما نمیتوانستیم حتی لحظهای رابطه خود را با حقایق و رویدادها برقرار کنیم.
هر لحظه زمان که از آینده میرسد، سلامی بر ما میگوید و در همان لحظه، آخرین و داعش را نیز دربرداشته از ما دور میگردد، به طوری که دیگر هرگز با ما رویاروی نخواهد شد.
استمرار حرکت دنیا هر لحظه قطع میشود، باید قدر این گوهرهای گرانبهای خود را بدانیم. دنیا قطع شدن لحظات خود را اتصالاً اعلام میکند. لحظهای که قطع میشود به گذشته میخزد، امّا حقیقت آن در پشت پردهای است که برای اکثر مردم ناشناخته است.
دنیا به سرعت پشت به بندگان خدا نموده حرکت میکند، شیرینی خود را تلخ و صافی خود را تیره میسازد. از اینرو حضرت مولای متقیان میفرماید: ای مردم آماده کوچ از این دنیا شوید، آرزوهای بیاساسِ شما را مغلوب نسازد و کشش زمان بر شما طولانی تلقّی نگردد.
توجه به فنای زندگی در این دنیا، انسان را از غوطهور شدن در تکاثر برحذر میدارد، میداند که نصیب او از مال و منال دنیا محدود است، جاه و مقامی که به دست آورده بالاخره از او سلب خواهد شد.
غرض از توصیه بر آمادگی کوچ از دنیا و نظر به استمرار حرکت بیبازگشت آن، بهرهبرداری از واقعیات و حقایق در این جویبار دایم الجریان است. در کمال توجه به این حرکت مستمر است که میتوان برنامه زندگی و اهداف خود را در بین این تحولات تنظیم کرد. این تحولات، نیروهای مغزی و روانی انسان را بیدار و قابل بهرهبرداری میکنند.
چه خسارتی زیانبارتر از این که انسان در نقطهای از زندگی در ساحل جویبار زمان بنشیند و آن را تماشا کند، ولی این معنی را در نیابد که نشستن در ساحل خیالی زمان و تماشا به گذشت آن، کاری جز پاره کردن وحدت شخصیت و سپردن هرجزیی از آن در جویبار زمان نیست.
عامل سازنده انسان، نگرش به واقعیات در جویبار زمان و بهرهبرداری از آن است. زمان هر لحظه که از آینده میرسد، پیامی از پایان عمر و آغاز ابدیت میآورد. با این وصف، نشستن در زیر درخت پرشاخ و برگ خلقت و تماشای برگهای دگرگون شونده آن به چکار آید؟! مگر این که انسان دریابد که دگرگونی این شاخ و برگها برای حصول میوه است، و انسان باید با تلاش و کوشش خود شایستگی چیدن آن را داشته باشد.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) در مقام بیان حرکت مستمر زمان و پشت گردانیدن دنیا به بندگان چنین میفرماید «اَلا وَ اِنَّ الْیَوْمَ الْمِضْمارَ وَغَداً السِّباقَ وَالسَّبْقَهَ الْجَنَّهُ وَالْغایَهَ النّارُ»: آگاه باشید امروز، روز تمرین و آمادگی و فردا روز مسابقه است. جایزه روندگان، بهشت و سرانجام عقب ماندگان، آتش خواهد بود.
عمدهترین پدیده فراگیر همه انسانها، حرکت و جنبش است. انسان منهای حرکت تفکر، برابر است با انسان منهای انسانیت؛ این مسئله روشنی است که نیازی به بحث و استدلال ندارد. امّا اکثریت، حرکت به معنای طبیعی محض آن را اخذ کردهاند و حتی آن را دلیل بر هستی خود میآورند که میتوانند راه بروند، موضعگیری خود را تغییر دهند و ارتباط خود را با انسانها و جهان طبیعت متغیّر سازند.
خصوصاً در عصر حاضر این گونه دلایل نسبت به حرکت، به ویژه برای سریعترین حرکات نظیر هزار کیلومتر در ساعت با هواپیماهای مدرن، تقویت شده است. چنین حرکت بدون نیّت الهی، همان مقدار دلیل بر موجودیت است که حرکت کهکشانها و الکترونها و حرکت مار و مگس در لجنزار دلیل موجودیت آنهاست.
سرعت حرکت انسان اصولاً قابل مقایسه با سرعت حرکت نور نیست، ولی حرکت نور در برابر حرکت دست انسان که جرعهای شربت به بیماری نیازمند رساند، چه ارزشی دارد؟! حرکت انسان از زمین به کره ماه اگر همراه با یک تحول درونی از پستی به تعالی نباشد، بی ارزش است. همچنین است حرکت انسانی که به فرض با سرعت مافوق نور تمام کهکشانها را در نوردد و برگردد، لکن دو گام به سوی کسی که در آتش میسوزد یا در آب غرق میشود، برندارد.
افرادی که برای خود شخصیتی قایل نیستند، سعادت را در حرکات ظاهری میپندارند، آنان از حرکات باطنی و معنوی محرومند. ایشان کسانی هستند که برای امور مادی چه زمانی و مکانی یا ساکن و متحرک، پایان و ساحلی نمیدانند لکن برای روح و شخصیت خود ساحل و پایانی قایل هستند.
اگر آنان امروزه این قانون را پذیرفتهاند که در عالم هیچ موجودی معدوم و هیچ معدومی، موجود نمیشود، پس چرا عالیترین محصول کارگاه خلقت را از این قانون مستثنی میدانند؟! این نیست مگر این که حیات و شخصیت خود را با گناهان آلودهاند، و از شایستگی ورود به حوزه جاذبه کمال که پایانش جاذبیت لقاء الله است، محروم شدهاند.
آری این زندگی دنیوی مانند دریایی است که امواجش آرزوها، امیدها، خواستهها، ارادهها و اشتیاقهاست. برای ایجاد این امواج چه به نتیجه برسد یا نه، نیروها صرف شده و زندگی مستهلک میگردد. اگر این امواج مفید به حال زندگی مادی و معنوی شود، مقدمهای برای عمل مثبت است؛ و اگر بیاساس بوده و معلول تخیلات و توهمات بیپایه باشد، هم نیروهای روانی و مغزی را مختل میکند و هم آدمی در پیشگاه الهی دست خالی خواهد شد.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) میفرماید «اَلا فَاعْمَلُوا فِی الرَّغْبَهِ کَما تَعْمَلُونَ فِی الرَّهْبَهِ»: ای مردم هوشیار شوید، در ایام خوشی و رغبت چنان عمل کنید که در ایام وحشت و ترس عمل مینمایید، امّا افسوس که شما در خواب غفلتید.
آنان برای جلوگیری از این غفلت و سقوط، چارهای جز جبران آن تباهیها که برحیات مردم وارد ساختهاند، ندارند باید به مقام توبه و انابه درآیند.
درهای توبه خدای رحمان هر آنی باز است. خوشا به حال آنان که از در توبه وارد این بارگاه رحمت شوند. خدای تبارک و تعالی در بسیاری از آیات قرآن مجید انسانها را با مهر و محبت به توبه تشویق و ترغیب میفرماید «اِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحیمُ»: قطعاً او پذیرنده توبه و مهربان است. «اِنَّکَ اَنْتَ التَّوّابُ الرَّحیمُ»: قطعاً تویی توبهپذیر مهربان. «وَ اَنـَا التَّوّابُ الرَّحیمُ»: منم پذیرنده توبه و مهربان.
در بسیاری از آیات قرآن مجید، ذکر کلمه رحیم بعد از توّاب دلالت دارد بر این که خدای تبارک و تعالی با محبت و مهربانی توبه بندگانش را میپذیرد. ولی در یکی از آیات، بعد از توّاب کلمه حکیم آمده است «وَ اَنَّ اللهَ تَوّابٌ حَکیمٌ». این تنوع برای آن است که گمان نرود که پذیرش توبه با محبت و مهربانی یک وصف ثانوی است، بلکه این مهربانی برای پذیرش توبه بر مبنای حکمت عالیه الهی است.
الهی، الهی میدانیم خواستههای ما در خزانه بی پایان تو متوقف است، امّا علت عدم وصول چیست؟ آیا صلاح در عدم وصول است یا در تأخیر، یا این که گناهان ما مانع وصول آن خواستهها شده است؟
الهی اگر گناهان ما سبب عدم وصول خواستههای ما شده، ترا به جان حبیبت دریای رحمت بی پایان خود را به جوش و خروش آر تا ما را دربرگیرد. دراین مقام است که اثری از آثار گناه در ما باقی نخواهد ماند و ما مقضی المرام از بارگاه تو برمیگردیم.
الهی ما جز در تو در دیگری نمیشناسیم، تو خود ما را به این در هدایت فرمودهای و اِلاّ ما این در رحمت را نمیشناختیم، این است که باز حلقه در ترا میکوبیم. الهی باز این گدایان به در رحمت تو آمدهاند، الهی میدانیم که اگر در دیگری را بکوبیم، جز اندوه و حسرت نصیب ما نخواهد شد.
الهی ما از تو سؤال میکنیم، اگر از تو سؤال نکنیم از که سؤال کنیم؟! الهی میدانیم که هیچ قدرتی جز قدرت تو شایسته اجابت دعای ما نیست.
الهی مقّر و معترفیم برگناهان خود، چه بسیار گناهان و طغیانها که از ما سر زده که اگر رحمت تو بر آنها پرده استتار نمیکشید، ما به هلاکت میرسیدیم.
الهی از تو تسلیم و رضا میخواهیم، وصال ترا میخواهیم. الهی ما را از آنان قرار ده که خواسته ترا چون عاشق دلسوخته پذیرفتهاند.
الهی به خواب غفلت رفتیم، دشمنان ما از این غفلت استفاده کردند و به اغوای ما پرداختند، ما هم به امید رحمت واسعه تو دامن به گناه آلودیم.
الهی میدانیم که خودمان این حجاب را بین تو و خود ایجاد کردیم. ترا به محبوبین بارگاهت این حجاب را از میان بردار. توبه نصوح بر ما عنایت فرما، جامعه تقوی به ما بپوشان.
الهی، دِینی که به تو و دیگران داریم، ما را توان اداء آن نیست، بارالها دیون ما را از خزانه بی پایان خود ادا فرما.
الهی ما را از آنان قرار ده که به دوست خود برگزیدی، به لقایت مشتاق و به قضایت راضی فرمودی و وصالت را نصیب ایشان کردی «یا مَنْ عِنْدَهُ نَیْلُ الطَّلِباتِ»، «یا مُنی قُلُوبِ الْمُشْتاقینَ»، «یا غایَهُ آمالِ الْمُحِبّینَ» ای آرزوی قلوب مشتاقان، ای منتهای آمال عاشقان.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.