بیماری جانسوز خود فریبی 2010/01/01
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم
زیباترین چهره مخصوص مردان الهی است. آری این زیبایی حقیقی از آن کسی است که در راه رسیدن به حقیقت محض، مجاهدات و ریاضات طاقت فرسا را متحمل گردد تا به حق و حقیقت رسد.
مرد الهی خود را به تمام معنی برای آن مجاهدت و ریاضت آماده کند و به توفیق حق و ارشاد باطنی، کمال زیبایی بر چهره دلش نقش گردد. اگرچه در وصول به حق و حقیقت، این زیبایی الهیه عطا میشود، لکن هنوز به حد کمال نرسیده، بعد از وصول به حق و حقیقت اگر بخواهد این زیبایی را به کمال رساند، باید وظایف دیگری را عالم و عامل شود و آن همانا ارشاد سایرین یا رساندن دیگران به همان حق و حقیقت است.
مرد الهی ریاضات طاقت فرسا را تحمل کند و به حقیقت رسد و خواهد که حتی الامکان طالبین را نیز به همان حقیقت برساند، و به این مقصود خویش نیز نایل گردد. اگر چه آروزی او در این مقام به اتمام و اکمال نرسیده، لکن چه کند که خدای تبارک و تعالی تکلیف مالایطاق برای انسان تعیین نفرموده، امید به حق که بر مراتب آن قدرت ظاهریه و باطنیهاش بیفزاید. آرزوی او رسیدن همه مردم به هدف نهایی و نیل به کمال زیبایی است.
طالبانی که جویای حقاند، در اثر تعالیم عالیه مردان الهی و به توفیق حق و توجه خاص حضرت مولی (ع) از آن زیبایی الهیه برخوردار میگردند؛ طالبانی که از مسافات بعید با کمال اشتیاق به سوی آن تعالیم عالیه میشتابند تا به آن زیبایی حق و حقیقت رسند.
در مقابل زیباترین چهره انسانی که از آن چنان مردان الهی است، باید دید که زشتترین و وقیحترین چهره انسانی کدام است؟ کسانی که در طلب حق و حقیقت نیستند، آنان که بدون تحقیقات و بدون سیر در حالات بزرگان به ایشان توهین و اهانت نموده، افتراها، القاب و نامهایی بر آنان میگذارند؛ از آن بالاتر کسانی که مدتی تحت تعالیم عالیه مردان الهی بوده و تا حدی واقعیت و حقیقت برای ایشان روشن شده، لکن پس از آن در صدد خودفریبی و انکار حقایق بر میآیند، دارای زشتترین و وقیحترین چهرهها هستند. چنین افراد مرتکب چندین مبارزه وقیحانه میگردند. ستمی بالاتر از این نیست که به مردان الهی توهین کنند و حق آنان را ضایع نمایند. زشتترین چهرهها از آن کسانی است که با مردان الهی به مبارزه میپردازند.
مبارزه دیگر این غافلین با خود است. ظاهراً مبارزه آنان با مردان الهی است، اما غافلند که اولین مبارزه بیشرمانه آنان با نفس خویشتن است، که این نوعی خودکشی تدریجی یا استمراری است. کسانی که پس از روشن شدن حق و حقیقت در صدد انکار بر میآیند، آیا مرتکب خودکشی نمیشوند و از مراتب الهیه خود نمیکاهند؟!
کسی که به سوی مردان الهی میشتابد تا حقیقت و واقعیتی برای او روشن گردد، این روشنایی موجب ازدیاد مراتب صفای روح اوست، و بر مراتب حیات حقیقی قلب و روح و مغز خود میافزاید. اما وقتی چنین فردی در صدد انکار بر میآید، آن صفای روحی و حیات قلبی از بین میرود، و این کاهش مراتب صفا و حیات حقیقی، در واقع خودکشی است.
قرآن مجید صراحتاً میفرماید «یُخادِعُونَ اللهَ وَالَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ اِلّا اَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللهُ مَرَضاً وَ لَـهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ». آنان به گمان خود خدا و مردان الهی را فریب میدهند، غافلند از این که نیرنگ بازی و فریبکاری ایشان درباره خویشتن است؛ نمیدانند که خود را میفریبند و مبتلا به بیماری جانسوز و تباه کنندهای شدهاند. قوانین الهی که صحت بخش انسانهاست، بر مراتب شدت مرض ایشان میافزاید.
اما طالبین حق، صفایی که در قلب و روح خود درک و مشاهده میکنند، این صفا محصول همان تعالیم عالیه و نیل به حق و حقیقت است. این محصولی است که در ارتباط وجود عینی به آنان دست داده است.
مردان الهی در حد کمال آن حقایق را به طالبین نشان میدهند، لکن باید دانست که در اثر انکار حقایق و خود فریبی، آن صفا از بین میرود و این کاهش صفا و نابودی آن، در حقیقتْ خودکشی است.
کسانی که پس از روشن شدن حق و حقیقت درصدد انکار بر میآیند، آیا آنان برای خود، موجودی را معدوم، و معدومی را موجود تلقی نمیکنند؟ اگر آنان را بصیرتی بود، در مییافتند که در قبال در نظر گرفتن سود ناچیز، چه خسارت عظیمی را متحمل میگردند که موجودیت حقیقی خود را بر باد داده و معدوم را برای خود موجود تلقی مینمایند، یا این دو را با هم مساوی میپندارند! چه تیره بختی بدتر از این که در قبال استقبال مردم و عزت کذایی نزد آنان، آدمی خسارات معنوی بیشماری را درک نکند! چنین افراد با اتکاء به حماقت بیشرمانه خود، تضاد و مبارزه درونی را میپذیرند. این دشمنان جان خویشتن علاوه بر خودکشی، مرتکب قانونشکنی نیز میگردند. چه، کلامی که از لسان مردان الهی جاری میگردد، هم نماینده حق و حقیقت است و هم در مرتبهای از مراتب، قانونی است که طالبین باید طبق آن رفتار کنند تا به سعادت رسند.
کسانی که در صدد انکار کلام بزرگان بر میآیند و آنان که بدون تحقیق درباره ایشان قضاوت میکنند، خود را فریب میدهند. البته این روش در قاموس کاروان ضد حق، قدرت و زیرکی نامیده میشود، لکن در قاموس عقلاء و اهل حقیقت، بیماری روانی است!
البته گاهگاهی منکران حق و حقیقت به مقام تقبل و پذیرش در میآیند، زیرا ناچیزترین سود دنیوی را در پذیرش آن حقیقت احساس میکنند. ظاهراً چنان از حقیقت استقبال میکنند که گویا تمام نیروهای درونی ایشان برای ثبت و ضبط آن مشتاق و بیتاب است. ایکاش جنایت و خیانت این افراد تنها درباره مردان الهی و خویشتن بود، و با ارتکاب خیانت به دیگران بر جنایات خویش نمیافزودند.
خیانت عبارت است از ممانعت سایرین برای وصول به حق و ادراک واقعیت، نشان دادن غیرواقع و غیرحق به جای حق و واقع. خائنین مانع رسیدن دیگران به حق میگردند و آنان را نیز وادار به خیانت میکنند. نتیجه این خیانتها و جنایتها، آتش خانمان سوزی است که به مردم حملهور شده است. خیانت نهایی، باز نمودن دست قدرتمندان سلطهگر، برای بازی با جان مسلمانان و انسانها و ارزشهای انسانی است.
کفر مراتبی دارد و اولین مرتبه آن، انکار حق و حقیقت است. چه کفر یعنی کتمان و مستور ساختن حق و حقیقت. آری اهانت به مردان الهی، موجب سقوط دل است. ولی چنین روشی جز تباهی عقل و قلب و فرورفتن در بحر خیالات و پندارها نتیجهای ندارد. آری باید بدانیم که ابتلائات جوامع اسلامی و استیلای دشمنان دین، از این خیانتها و جنایتها سرچشمه میگیرد.
روانشناسی اسلامی، حرکت الهی را که رسیدن به وصال است، عالیترین امتیازات بشر میداند. تحقق این امتیاز، در روانهای سالم و تعلیم یافتگان مکتب اولیاء امکانپذیر است.
الهی توفیق ده که من بعد به آینده خویش بیندیشیم و وظایف خود را آن چنان که تو خواهی ایفاء کنیم.
الهی مگذار که به بیماریهای روانی مبتلا گردیم، ما را از شر هرچه دل را بیالاید، محفوظ دار.
الهی ما را از شر آنچه جان را از رسیدن به کمال باز دارد، محفوظ دار.
الهی در این ساعت مقدس، سایه رحمت بر ما بگستران، بر دلهای ما نظری کن، ما را بیامرز و با توبه نصوح و متعهد از بارگاهت به راه انداز.
الهی به انوار جمال و کمالت دلهای ما را منور فرما. الهی بر همه ما آرامش خاطر و اطمینان قلب کرامت فرما.
ای منتهای آمال عارفان، ای مطلوب نهایی عاشقان، ای بالاترین خواسته بیداردلان، ای گنجینه فقیران، ای فریادرس فریادکنندگان، اکنون در پیشگاه باب رحمت تو ایستادهایم و خویشتن را در معرض نسیم رحمتت قرار داده و به رشته محکم تو چنگ زدهایم، قافله و راحله دردها و نیازهای خود را به حریم بارگاه رحمتت فرود آوردهایم. الهی ترا به مقربین درگاهت همه ما را مقضیالمرام به راه انداز.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.