فرقه سازی و تفرقه اندازی 2009/12/09
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم
باید بدانیم حملات و صدمات و ضربات خصم بزرگ، متنوع است. امید به حق که قلوب پاک برای مواجهه با حملات و ضربات گوناگون خصم بزرگ آماده باشند. خصم بزرگ گاهی طریق تفرقهافکنی پیش گرفته، تلاش میکند که میان مسلمانان تفرقه ایجاد نماید و در این مرام خود موفق نیز شده است. چنان که تحقیقات نشان میدهد که تعداد فِرَق مسلمانان متجاوز از صد است.
طایفهای ادعا میکند که متشرّع است و خود را بر حق میداند و سایر فرق را بر باطل. فرقهای ادعا میکند ما شیخی هستیم، حق با ماست و سایر فرق بر باطلاند. همچنین طایفهای خود را سنی میدانند، طایفهای به نام درویش، حاجی کریم خانی، عرفانی و … این فرق و چند فرقهای که اجمالاً نامبرده شد، خود نیز به چند قسم تقسیم میشوند.
به عنوان مثال، طایفه درویشان چندین قسمند: قسمی دراویش هستند با موهای ژولیده و ریشهای بسیار بلند که ادعا دارند حق با آنهاست و از سایر فرق بالاترند. تحقیق دقیق و بررسی کیفیت حالاتشان از نزدیک، نشان میدهد که اینان با نظافت و غسل و طهارت کاری ندارند. اسلامیت آنها تنها درازی موی سر و صورت و گاهگاه اشتغال به ذکر است. این گروه نه با احکام فقه سر و کار دارند و نه با قرآن و اهل قرآن. سالها استحمام نمیکنند و مدعی هستند که باید قلب انسان پاک باشد و ظاهر مهم نیست؛ مسلماً اینان بویی از اسلام نبرده و در راه باطلند.
قسمی دیگر از دراویش گرچه مانند گروه قبلی نبوده و تا اندازهای نظافت لباس و بدن میکنند، اما ترک فرایض مانند نماز و روزه و قرآن کردهاند. آنان ادعا میکنند که مراحل شریعت را به اتمام رسانده و به مرحله طریقت قدم گذاشتهاند، و معتقدند که در عالم طریقت، شریعت و احکام ظاهری محو میشود و لذا اعتنایی به شریعت ندارند. گرچه آنان با اسلام فاصله زیادی دارند، لکن خود را حق میدانند و سایر فرق را باطل.
قسمی از دراویش ظاهراً نماز و روزه را قبول دارند، لکن چندان مقید و پای بند احکام اسلام نمیباشند، تنها گاهگاهی مشغول ذکر میشوند. اینان نیز گرچه مرام و عملکردشان در مرتبه افراط و یا تفریط است، لکن خود را حق میدانند و سایرین را بر باطل.
اصناف و اقسام دراویش را مرشدی است به نام قطب، و شگفتانگیز این که اظهار میکنند که اقطاب آنان ارتباط با حضرت مولی (ع) دارند و به وسیله آن حضرت احکام و دستورات به آنان میرسد! و حتی مدعی هستند که مثلاً ساعتی قبل با حضرت مولی(ع) همنشین و هم غذا بودهاند، و یا شبانگاه حضرت رسول اکرم (ص) آنان را به عرش معلی برده و مراتبی را سیر نمودهاند و غذا را نیز در آسمان خوردهاند!
تردیدی نیست که تمام این فرق و گروهها در اثر اغوا و اغفال خصم بزرگ به وجود آمده و به وسیله بیگانگان ضربه بزرگی به اسلام زده و سبب تفرقه مسلمانان شدهاند، در صورتی که قرآن در آیات بسیاری مسلمانان را دعوت به اتحاد و اتفاق مینماید.
آری خصم بزرگ، مسلمانان را به تفرقه انداخته و میخواهد تا قیام قیامت بر اختلاف و تفرقه بیفزاید، و این یکی از مؤثرترین حربههای دشمن علیه مسلمانان است. الهی ما به تو پناه میآوریم که از ما حرکتی صادر شود که موجب تفرقه مسلمین گردد، یا بدعتی یا اشاعه باطلی توسط ما بنا نهاده شود.
یکی دیگر از بزرگترین ضربهها و حملههای خصم بزرگ نسبت به مسلمانان، وارد شدن از طریق عبادت است که مسلمانان را اغفال و اغوا نموده و به نام عبادت، عبادت را کشتهاند. به نام اسلام و قرآن و تقوی، اسلام و قرآن و تقوی را از بین بردهاند! لذا باید بسیار هوشیار و آگاه بود که مبادا افرادی در قالب فداکاری، مقاصد شوم خود را جامه عمل پوشانند، چنان که افرادی مشغول علوم دینیه شده اما بعد مشخص شده که آنان دست نشانده بیگانگان بوده و خواستهاند از این طریق بین مسلمین تفرقه اندازند.
یکی از علمای ربانی گوید وارد کتابخانهای شدم، دیدم کتابی ظاهراً در ردّ بهائیت بود ولی فیالواقع در اثبات آن! آری از راه عبادت و اسلام و قرآن، به اسلام و قرآن ضربه زدهاند.
همچنین یکی دیگر از ضربهها و حملات موثر خصم بزرگ به مسلمانان، از راه ترویج مستحبات و تشویق به افراط و تفریط در آنهاست، در حالی که حضرت علی(ع) میفرماید «لا قُرْبَهَ بِالنَّوافِلِ اِذا اَضَرَّتْ بِالْفَرائِضِ»: تقربی در انجام مستحبات نیست وقتی که به واجبات ضرر رساند. بدا به حال کسی که مستحباتش بر واجباتش صدمه زند.
گرچه در مورد نماز اول وقت تأکید شده، ولی در صورت خستگی و کسالت و فقدان حال معنوی، اولی تأخیر آن است تا رفع خستگی و بیحالی، تا حال معنوی افزایش یابد. یا اگر نمازگزار به فردی مقروض است و امکان پرداخت دین او هست، اولی پرداخت دین و به تأخیر انداختن نماز است. اصولاً مستحبی که به واجبات صدمه زند، در ردیف مستحبات محسوب نمیشود.
در سفر حج، امنیت جانی و مالی شرط شده، اما کمتر به این نکته توجه شده که فقط امنیت جانی و مالی شخص حاجی منظور نیست، بلکه اگر با مسافرت او امکان صدمه و خطر به دیگری هست، باید ترک آن سفر کند. مثلاً اگر کسی بچه شیرخواره دارد، باید فعلاً حج را ترک کند مگر این که او را به دایه بسپارد.
حاصل این که خصم بزرگ در کمین است که از طریق امور استحبابی وارد شده، ضربه بزرگی به واجبات و مهمات مسلمین زند. آیا حملات این خصم بزرگ تنها به افراد عادی است و یا به یک عده بخصوص میباشد؟ مسلماً حمله بزرگ او مدام به مردان الهی است، اما به یاری و توفیق الهی و به نظر خاص حضرت مولی علیهالسلام، حملاتش مؤثر نمیگردد.
این خصم بزرگ به حضرات انبیاء و اوصیاء حمله کرده، گرچه نمیتواند بر مخلَصین غلبه کند اما ممکن است اثری در آنان ایجاد نماید. چنان که در حضرت آدم و یونس و زکریا و یوسف علیهمالسلام اثر گذاشت ولی نتوانست موفق گردد. به حضرت رسول اکرم (ص) و حضرات ائمه اطهار(ع) نیز حملات زیادی کرد و بزرگترین حملهاش آنجا بود که آن بزرگوار میخواست به امر الهی، جانشین خود را تعیین فرماید: «یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ».
این آیه شریفه که در مقام اثبات امامت است، اگر علاوه بر ظاهر آیه به معانی بطونی آن توجه کرده و به بطن کامله آن برسیم، میبینیم که آخرین وظیفه و تکلیف اشرف مخلوقات و حبیب خدا را تعیین میفرماید که: ای حبیب من اگر این آخرین وظیفه را انجام ندهی، مثل این است که سایر وظایف را انجام ندادهای!
در این آیه و آیه مکمّل آن «اَلْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْاِسْلامَ دیناً»، علاوه بر تعیین آخرین وظیفه و تکلیف حبیب خدا، انوار محمدی(ص) هم نمایان است.
ای قلب، دیده بگشا و این انوار محمدی (ص) را بنگر، که در اینجا انوار کل محمدی (ص) نمایان است. البته دیدگان ظاهر قدرت مشاهده این انوار را ندارد، این دیدگان قلب است که میتواند این انوار را مشاهده نماید. از آن انوار، نورهایی اعطا شده که به وسیله آن چراغها، همواره مردان الهی به ارشاد مردم میپردازند.
الهی! خصم بزرگ در تلاش است که مشعل فروزان خدایی، آن نور محمدی(ص) را خاموش کند. اما امید است که به یاری تو نه تنها نتواند صدمهای زند، بلکه آن نور تقویت یابد و قلوب همه عالمیان را منوّر نماید.
الهی، زبان قلب و زبان ظاهری به مقام استغفار برآمده و این دستهای گنهکار به بارگاه رحمتت بلند گردیده، ای خدای مهربان ترا به این انوار محمدی (ص) ما را از درگاه رحمتت نومید مگردان.
ای خدایی که خود را در قرآن مجید با رحمانیت و رحیمیت و رحمت لایتناهی معرفی فرمودهای، و به بندگان نوید قبولی توبه نصوح دادهای. ای خدای مهربان، توفیق و سعادتی بر ما کرامت فرما که به توبه نصوح موفق گردیم.
الهی ما مقر و معترفیم بر گناه خویش، لکن بسیاری از گنهکاران را سراغ داریم که پیشانی قلب خود را به خاک بارگاه تو نهادهاند، و با کمال خرسندی و موفقیت پیشانی دل را از این بارگاه رحمت برداشتهاند. الهی سعادتی به ما کرامت فرما که پیشانی دل را با کمال موفقیت و خرسندی از خاک بارگاه رحمتت برداریم.
الهی مقرّ و معترفیم که اوقات گرانمایه خود را در راه گناه سپری کردهایم، و این گناهان ما را از ادای وظایف و تکالیف محوّله و معیّنه و از انجام مناسک بندگی باز داشته است.
الهی ترا به این انوار محمدی (ص) آن شایستگی را برای ما کرامت فرما که بندگی و عبودیت ترا به جا آوریم.
ای خدای مهربان! آن چنان که رحمت لایتناهی تو اقتضا میکند، ما را به بارگاه رحمتت بپذیر. الهی به استحقاق ما منگر، به رحمت لایتناهی خود بنگر که اگر به استحقاق ما بنگری، از رحمت واسعه تو محروم میمانیم.
ای خدایی که ابرهای رحمت تو به همه جا سایه افکنده، ای خدایی که بخشش و رحمت تو بر کیفرت پیشی گرفته، ما را بیامرز.
الهی دامن آلوده به گناه و قلب آلوده ما را به مقربین درگاهت، به آب توبه و رحمت تطهیر فرما.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.