تداوی بعد از تشخیص علت 2009/11/17
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم
فاصله میان علت و معلول میتواند از یک چشم برهم زدن تا ابد امتداد یابد. تأثیر بعضی علتها فوری و آنی است، یعنی در همان آن تأثیر علت ظاهر شده و معلول به وجود میآید. امّا تأثیر برخی علتها به فاصله چند دقیقه یا چند ساعت یا چند روز و ماه و سال و قرن، بلکه میلیونها سال ظاهر میگردد. این موضوع در طب معلوم و ثابت است و در حوادث طبیعت نیز میتوان شواهد آن را به آسانی مشاهده کرد.
علت برخی امراض مخفی و پنهان است و چون زمینه مساعد رشد و پرورش برای آنها نبوده، بعد از چندین سال تأثیر خود را ظاهر میسازند. تکثیر و توالد بعضی حیوانات در چند ثانیه صورت میگیرد، یعنی علت و معلول پشت سرهم پدیدار میشوند. در مورد بعضی دیگر از حیوانات، تکثیر و توالد آنها به فاصله چند ساعت یا چند روز یا چند ماه واقع میگردد.
در نباتات نیز چنین است، یعنی نشو و نمای آنها از قبیل سبز شدن و شکوفه و میوه دادن در اوقات مختلفی از حیث زمان صورت میگیرد، تا آنجا که بعضی درختان هر چند سال یکبار گل و میوه میدهند.
تأثیر بعضی مواد در بدن انسان فوری است مانند انواع سموم و مکیّفات و مشروبات الکلی. امّا تأثیر پارهای دیگر از مواد در بدن، به فاصله چند ساعت یا چند روز و یا چند ماه و سال آشکار میشود؛ این موضوع در فن طبابت معلوم و محرز است.
موضوع توارث صفات و امراض و طبایع از اجداد نیز در فن طبابت، مخفی ماندن علتها را به فاصله قرنها ثابت میکند. علم هیئت ثابت میکند که نور بعضی ستارگان پس از قرنها بلکه میلیونها سال به محیط زمین ما میرسد و منشأ آثار میشود.
قانون فوق در معنویات و معقولات نیز جاری است، به طوری که بعضی افکار تأثیر خود را بعد از سالها ظاهر میسازد. آری ممکن است یک مربی به سبب اندک توجهی، تأثیرات الهیه خود را حتی پس از قرنها ظاهر کند، و برعکس اندک غفلت او تأثیراتش را بعد از قرنها آشکار نماید.
پیدا کردن رابطه علت و معلول، یکی از بزرگترین و مهمترین مسائل و وظایف مرد متفکر و دانشمند و محقق و مربّی است، همان طور که مهمترین وظیفه طبیب، تشخیص علت مرض است. اما باید اقرار و اعتراف نمود که هنوز بشر به چنان تکاملی دست نیافته و عقل او به آن مقام بلند علمی نرسیده که بتواند کوه قاف حقایق و اسرار را درک و خزاین آن را تصاحب نماید. زیرا عقل او پا بسته زنجیر منطق و فلسفه و حواس است، و خدمات اینها توأم با نقص و خطاست و نتایجشان قابل اعتماد کامل نیست.
بنابراین برای کشف حقایق و اسرار بزرگ، بشر نیازمند وحی و الهام است. الهام و وحی کوثر فیض الهی که از منبع ازلی جریان مییابد، تشنگان آب زلال معرفت و حقیقت را سیراب میکند. آنان نیز به نوبه خود قطراتی چند از آن شراب لایزالی را به کام تشنه دلان و پیادگان وادی حقیقت میریزند.
یکی از عواملی که تمدن غرب را با وجود این همه کشفیات و اختراعات حیرتانگیز، به سرعت به سوی گرداب سیهروزی و درماندگی و فنا میکشاند، همین عقیده و فلسفه محدود مادهپرستی است که مقام بشر را به درجه حیوانی تنزل میدهد، و قانون تکامل جاری در سرتاسر عالم را هیچ میشمارد.
علوم ظاهری تنها به ظاهر اهمیت میدهد، اما مکتب اسلام علاوه بر آن به باطن اهمیت داده است. چه صرف انجام دستورات به صورت ظاهری و عادتی، نوعی پرده غرور است که عقل و فطرت را میپوشاند. فطرت انسان همانقدر که به خیر و کمال و عدالت مایل است، از ستم و ستمگری نفرت دارد. تجاوز به حقوق دیگران و ستمپیشگی از عوارض نفسانی است که باید مانند بیماریهای جسمانی، علل آن را از خارج جستجو کرد.
مصلح بصیر الهی مانند طبیب حاذق، موجبات و ریشههای انحرافی را پیدا کرده، سپس مشغول علاج میگردد. همانطور که توجه به حقْ مبدأ خیر و کمال است، توجه به غیرحق نیز منشأ نقص و شر و فساد است.
در اینجا نکته مهمی که باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد، رابطه باریک میان علت و معلول است. بدین معنا که معلول شکل منبسط شدهای از آثار قدرت و خاصیت علت خود است؛ به عبارت دیگر همه معلولات آثار و خواص علت خود را دربردارند. تشخیص و تمیز رابطه علت و معلول در میدان مبارزه زندگی، نیروهای خفته انسان را بیدار و آنها را برای کار و فعالیت آماده میسازد، و انسان را به شاهراه معرفت و حقیقت راهنمایی میکند.
هر عاقلی میداند که میان علت و معلول تناسب و توازنی است. مثلاً میان جرم و مجازات، تناسب و توازنی وجود دارد که باید بررسی و معلوم گردد. در پیدا کردن این نسبت و میزان، تنها رعایت عدالت ظاهری کافی نیست، بلکه تناسب جرم و مجازات باید توأم با حکمت باشد. در اکثر مجازاتهای بشری نه تنها حکمت نایاب است، که حتی عدالت نیز چندان رعایت نمیشود. زیرا در اکثر قوانین مجازات بشری، نجات مجرم از چنگال نیروی محرکه و مؤثره جرم، منظور نشده و لذا عدالتی ناقص و خالی از حکمت است. امّا قضاوتهای الهی در مجازات، نجات مجرم را از دست جرم در نظر میگیرد؛ به عبارت دیگر قانون مجازات را در حقیقت برای تربیت مجرم مقرر فرموده است.
بنابراین باید اوّل علت جرم را پیدا کرد، سپس به قضاوت پرداخت، چنان که طبیب باید اول علت مرض را تشخیص دهد و سپس به تداوی و معالجه پردازد. ممکن است یک علت و مرض در بدن او پنهان و مخفی باشد، یا معلوم گردد که آن علت و مرض سبب نافرمانی او میشود. ممکن است یک حالت موروثی سبب انحراف او باشد که نمیتواند از تحت نفوذ و سلطه آن درآید. بسا که اخلاق و رفتار غیرمعقول پدر و مادر در روحیات و عواطف جوانان تأثیر منفی گذاشته و سبب انحراف آنان شود. و یا وضع زندگی و تأمین معاش فرد طوری نامنظم باشد که موجب نافرمانی و سستی و تکاهل در او گردد. امکان دارد عدم استعداد و اقتدار سبب طغیان او باشد، یا تکالیف و وظایف محوله بر او مالایطاق باشد، و یا مطابق و موافق ذوق و علاقه او نبوده، در ذهن او مانند غذایی باشد که با کراهت بخورد و یا به اجبار به او بخورانند.
مربیان حقیقی باید بدانند که مجازات حقیقی یک تداوی روحی است، و مربی باید مجازات و ارشاد خود را براساس این حقیقت تعیین کند. مجازات باید مبنی بر اصلاح معایب و نواقص شود و آثار مثبت و مفیدی دربر داشته باشد. در غیر این صورت، زشتترین خیالات در مغز او تولد یافته و حالات منفی او را قویتر و صفات مثبتش را ضعیفتر میکند.
مربی باید با کمال دقت، توجه جوان را به این نکته جلب نماید و این حقیقت را بر او روشن سازد که هر فکر و خیال و عملی که از انسان سر میزند، عاقبت آثار و نتایج خود را ظاهر خواهد ساخت، مانند تخمی که سرانجام روییده و آنچه در جوهر و ذات اوست بروز خواهد داد. چنین تربیت معنوی، جوانان متفکر و فداکار به بار آورده و فرزندان رشید و توانایی برای خدمت به جامعه بشریت آماده میسازد.
امّا امروز با وجود گسترش حیرت انگیز علوم و فنون و کشفیات و اختراعات در مهد تمدن کنونی، هنوز اذهان و عقول از پذیرفتن حقایق و اسرار و از جمله اشارات مذکور، خودداری میکنند.
با وجود تلاش مداوم و فداکاریهای عارفین الهی و علمای ربانی در ابلاغ و نشر حقایق، هنوز هم برخی پارهای عادات و رسوم را با پارهای عقاید و اوهام و خرافات آمیخته و به نام دین به کام تشنه نفوس حقیقت جویان میریزند؛ به جای مغز حقیقت، قشر و پوستی از آن را به نام حقیقت تقدیم جوانان میکنند، زیرا که خود نیز با آن تغذیه شدهاند.
آنان به دین رنگ تجارت و منافع مادی داده، و آن را وسیله رسیدن به مقاصد و منافع مادی و نفسپرستی و تسلط بر جان و مال مردم قرار میدهند. امّا به توفیق الهی، جوانان بیدار دلی که تحت تعالیم عالیه علمای ربانی هستند، هرگز این اوهام و خرافات را نخواهند پذیرفت.
آری مردان خدا، آن شهسواران میدان حقیقت و معرفتاند که دیده دل ایشان با نور علم لدّنی بینا گشته و از پس پرده غیب، اسرار و حقایق را میبینند و میشنوند و به مقام عمل برمیآیند. آنانند که میتوانند جوانان را از تعالیم عالیه برخوردار سازند و به کلام «لَوْ کُشِفَ الْغِطاءُ» گویا گردند.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.