ضرورت طهارت نفس 2009/11/07
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم
یکی از اعاظم و ارکان نکات دقیقه و رقیقه که باید دل متوجه آن گردد، تحقق شرایط تعلیم و تربیت در مربی است؛ وگرنه او در ظلمات معاصی و تباهی، پرتو جمال و کمال حق میجوید و در این حیرت و سرگردانی، در صدد افاضه نور حقیقت بر محرومین است.
از جمله آن شرایط، پاکی نفس مربی است که تا این معنی یا نور الهی در او تحقق نیابد، حصول نتایج علویه از تعلیم و تربیت بیمعنا و بیمحتوی بوده و از امور محالیه به شمار میآید. از اینرو هر مربی باید مدام در افزایش مراتب پاکی دل بکوشد و در تزکیه نفس خویش جدّ بلیغ به عمل آورد. باید کاملاً واقف باشد که اسلام عالیترین دانشگاهی است که بنیاد آن برطهارت نفس نهاده شده است.
مربیان مکتب اسلام باید این نکته مهم را بدانند، فردی که میخواهد جوانان را هدایت نماید، باید نفس خود را در بوته ریاضت بگدازد و تصفیه کند. مربی باید به واسطه اکسیر عشق و تقوی، مس دل خود را مبّدل به طلا کند و الاّ سزاوار این منصب الهی نخواهد بود.
آری شرط مربی الهی بودن، تنها این نیست که او کتب عالیه بسیار مطالعه کند و به ظواهر علوم حقه و معارف عالیه آشنایی داشته باشد. چه ، قاموس علوم دراین عصر هزاران نکته حِکمی به جامعه بشریت عرضه میدارد و تعداد دانشمندان امروزی چندین برابر دانشمندان گذشته است، لکن بدبختی بیش از پیش مردم را احاطه کرده است! زیرا میان علم و عمل فرسنگها فاصله است، تنها نوشتن کتاب و حفظ مطالب حقه و سخنرانی مؤثر نیست، باید علم به مقام عمل درآید.
علم حقیقی با تفرقه اندازی و نفاق افکنی سازگار نیست. تا شجره نفاق ریشهکن نگردد، تا مربی تخم اتحاد و اتفاق در زمین دل نکارد و آبیاری نکند، درهای معرفت به روی او گشوده نخواهد شد.
کسی که خود را آماده برای تعلیم و تربیت الهی کرده، باید متحمل ریاضات و مجاهدات و شداید و مشقات و ملامتها و افتراها و تهمتها شود و همه اینها را به جان بخرد. بداند که این حق شکنیها و تهمتها و افتراها دامن مردان الهی را آلوده نمیسازد و پای عزم و اراده الهی طالبین حقیقی را سست نمیکند.
یکی از مراتب تزکیه و طهارت نفس، مبارزه با عادات و شکستن سدّ عادت است. چه از مهمترین و بزرگترین امراض روحی و روانی، بیماری عادت است، مانند به جا آوردن نماز و روزه و رفتن به مشاهد مقدسه و مجالس الهیه و نیز انجام امور خیر از روی عادت.
فرد مبتلا به بیماری عادت، مسلماً دچار پارهای مشقات و رنجهاست، امّا چه بدبختی و شقاوتی از این بالاتر که کسی تحمل مشقات و زحمات بسیار کند، لکن سرانجام از رنج و زحمت خود ثمری برندارد! ولی افرادی که نه به منشأ عادت، بلکه از روی اخلاص و به رضای حق به امور الهی میپردازند، در پیشگاه خداوند متعال مأجور بوده و مقام معنویشان ارتقاء مییابد. این است که بزرگان فرمودهاند از جمله بزرگترین بیماریهای روانی، بیماری عادت است که متأسفانه اکثر مردم به آن مبتلا هستند.
در بین وظایف مهم سالکین و عارفین الهی، مهمترین وظیفه ارشاد است. امّا کسی که به بیماری عادت دچار است، او نمیتواند این وظیفه مهم را انجام دهد. بنابراین فردی که میخواهد به ارشاد دیگران بپردازد، اول باید خود ارشاد شود و به کلی از مرض عادت- ولو یک عادت جزیی باشد- رهایی یابد.
توفیق مراتب اعلای ارشاد کسی را سزد که به مراحل کمالی تزکیه و تقوی قدم گذارد و به صفای قلب رسد. ظاهراً به محض ذکر کلمه تزکیه و تقوی، به نظر میآید که متقی کسی است که از محرمات بپرهیزد و به واجبات عمل کند و از مکروهات اعراض نماید. در حالی که تقوی و تزکیه مراتبی دارد و کسی میتواند به مراتب کمالی آنها نایل آید که علاوه بر عامل بودن به احکام و فرامین الهی، با شداید روبرو شود. چه، صفای قلب انسان بدون مواجهه با مشکلات و استقامت در برابر آنها حاصل نمیگردد.
بنابراین طالب مراتب اعلای تزکیه و تقوی و صفای دل، باید آماده تحمل مصائب و مشقات طاقتفرسا باشد. البته شداید و مصائب هم انواع و اقسامی دارد، پارهای از آنها مورد نظر عام و خاص است مانند نبرد خونین در جبهههای جهاد و یا ابتلاء به امراض جسمانی. امّا شداید و مشکلاتی وجود دارد که قابل قیاس با اینها نیست و هر کسی نمیتواند به آن شداید و مشکلات باطنی پی برد و دریابد که چه کسی بدان مبتلاست.
محال است که فردی با تعلیم ظاهری بتواند به معانی عالیه کلام الهی برسد. اما پس از طی مرحله مصائب و مشکلات، سالک الهی در اثر حصول کمال تقوی و صفای دل میتواند کمال توجه به معانی و مفاهیم معارف حقه نموده و به ادراک حقایق برتر نایل آید، و از ثمرات عالیه آن هم خود و هم طالبین الهی را بهرهمند گرداند.
آری ارشاد یک منصب باطنی است که به هرکسی نرسد. چه سعادتی بالاتر از این که خداوند متعال چنین منصبی را به سالک شایستهای عطا فرماید. اولیاء خدا از مرام سالکینی که در جهت هموار کردن راه بندگان خدا به سوی کعبه جانان، شب و روز در تلاشند، کمال رضایت داشته و از این تلاش آنان محظوظ و مسرورند. چنان سالکینی در حقیقت محرمان راهند و این مقام، مرتبهای از مراتب نبوت بوده و اتمام حجت است بر مردم که در پرتو چنان مشاعل فروزان الهی، توشه خود را برگیرند تا به مقصود نایل گردند.
چنین سالکین الهی، ستارگان آسمان حقیقتاند که از خورشید آن آسمان، استضائه مینمایند. آن پیرطریقت گفت: الهی گریستنی بسیار دارم از حسرت و ناز. انسان در مقام حسرت میگرید گاهی بهر ناز که نتوانستم مورد ناز و نوازش پروردگار خود قرار گیرم. حال چیست این حکایت ناز ؟ این قدر اشاره باید نمود که قصهای است دراز.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.