خلوت ظاهر و خلوت باطن 2009/10/03
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم
بنای راه دین و وصول به مقامات یقین را به خلوت نهادهاند. جملگی حضرات انبیاء و اولیاء در بدایت، داد خلوت بدادهاند.
اول، خلوت و عزلت را بر دل حضرت رسول اکرم (ص) شیرین گردانیدند. حضرت موسی را نیز چون استحقاق استماع کلام بیواسطه کرامت میکردند، اول او را به خلوت «اَرْبَعیüنَ لَیْلَهً» فراخواندند. حضرت رسول اکرم (ص) ظهور چشمههای حکمت از دل بر زبان را به اختصاص اخلاص «اَرْبَعیüنَ صَباحاً» مشروط فرمود، چه در عدد چهل خاصیتی است در استکمال چیزها.
باید دانست خلوت بر دو گونه است: خلوت ظاهری و خلوت باطنی.
خلوت ظاهری آن است که انسان محلی پیدا کند به دور از سر و صدا و جماعت. حضرات انبیاء و اولیاء این خلوتها را اختیار کردهاند، چنان که حضرت رسول اکرم (ص) قبل از ابلاغ رسالت، از مردم کناره گرفته و در غار حراء مشغول راز و نیاز میشد.
اما خلوت باطنی، خلوت دل است که ولو انسان ظاهراً خلوتی هم اختیار نکرده و پیرامون او خالی از سرو صدا و جماعت نباشد، لکن قلبش از اغیار خالی باشد. ظاهراً با جمع است ولی باطناً سیر و جولان قلبی و روحی او درعوالم دیگر است.
خلوت ظاهری ممکن است توأم با خلوت باطنی باشد، یعنی خلوت ظاهر ایجاد خلوت باطن کند. چون باطن مقدم بر ظاهر است، بعید نیست خلوت باطن در شرایطی ایجاد خلوت ظاهر کند. انتخاب خلوت ظاهری امکان دارد که خلوت باطنی را تقویت نماید، و آن خلوت نیز ایجاد خلوتهای دیگر کند تا منجر به خلوت باطن گردد.
در تسویه حساب ظاهر، استخراج جواب وقتی صحیح است که محاسب به راه حل واقف باشد و در خلوت جواب را بیابد و یا بدون اختیار خلوتی، پاسخ بر او آشکار گردد. پس اختیار خلوت، مستلزم خلوتی دیگر است که سالک از ماسوی الله منصرف شود. عارف الهی بدون این انصراف و انقطاع، نمیتواند در راز و نیاز با معبود خود موفق به اخذ جواب گردد.
عالیترین نعمت و مقام برای سالک عارف، اظهار نیاز است. سالک در مقام ناز از مرتبه نیاز و طلب خارج شده، در قبال عظمت کبریایی حق تعالی خود را بینیاز میبیند، لذا شرایط طلب در او جمع نشده و نمیتواند به مراد خود نایل گردد.
البته تا بین سالک و نیاز فراقی هست، او ناراحت است اما وقتی به نیاز رسد و آن را طلب کند، یعنی سائل و گدای کوی حق گردد، راحت میشود. این سؤال و گدایی، نعمت عظمایی است که در آن حال سالک در عین نیاز، در کمال موفقیت است.
آری این نیاز ماوراء سایر نیازها است. این نیاز باطناً حصول نیاز و طلب است، نعمتی است که عاشق واقعی از آن هرگز سیر نشود و خواهد که مدام در این مقام باشد. در آن حال معنوی اگر تمام دنیا و عقبی را به او بدهند، حاضر به قبول و معاوضه با آن نیست. اما در مقام ناز، سالک از این حال خارج شده و نمیتواند آن معنویت را ادراک کند. عاشق واقعی همواره درخواست نیاز دارد، اعم از این که حصول یا فقدانش علت بر اضطرار گردد. نیاز او همواره رضای حق است و اگر ظاهری هم باشد، باطناً معنوی است.
سالک باید در خلوت خود دلش را با دل استاد بدارد و از دل او مدد طلبد، زیرا فتوحات غیبی و نسیم نفحات ربانی ابتدا از دریچه دل استاد به دل سالک میرسد. این پیوند ارادت هرچه محکمتر شود، بیشتر ادراک حقایق کند.
سالک الهی باید مدام استاد را حاضر و ناظر و همراه خود بداند. هرچند ظاهراً از استاد به دور باشد، اما باطناً خود را در حضور استاد ببیند. چه آنان که مظهر صفات خدایند، دور و نزدیک برایشان یکسان است و تفاوتی ندارد. همچنین سالک همیشه فکر کند که استاد نزد او آمده است، از اینرو هر آنی باید بر مراتب تقوای خود بیفزاید و مراقب حال خود گردد که مبادا ذرهای لغزش از او سر بزند.
از جمله تکالیف مهمه در این طریق، عبدیّت است. تا رونده این راه از رق ماسوای حق آزاد نشود، اختصاص عبدیت «مِنْ عِنْدِنا» در او به مقام تحقق نخواهد رسید. علامتی از علایم این مقام عظمی، اخلاص است «ما اَخْلَصَ عَبْدٌ للهِ عَزَّوَجَلَّ اَرْبَعیüنَ صَباحاً اِلّا جَرَتْ یَنابیüعُ الْحِکْمَهِ مِنْ قَلْبِهِ عَلی لِسانِهِ»، کمال مرتبه این اخلاص از آنِ عاشقان است.
در زیر پرده عشق عاشقان، اسراری است بسیار، هر کدام سرّی است بزرگ از اسرار غیب مکنون که این معنی، لایق آن عقل که آلوده هوی است، نشود.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.