دم روحپرور اولیاء خدا 2009/09/19
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم
نعمتهای الهی بیشمار و لایتناهی است، برای درک و مشاهده آنها دیدگان ظاهری و باطنی باید هر دو نظر کند. نعم ظاهری با حواس ظاهر قابل ادراک است و نعم باطنی با دیدگان قلب قابل مشاهده و درک است. در قبال انوار الهیه نعم باطنی، نعم ظاهری محو است.
خداوند تبارک و تعالی خواسته است که مظاهر رحمت لایتناهی خود را نشان دهد تا عارفان الهی به توفیق او با دیدگان قلب به نظاره آن نعم بپردازند. در بین همه نعم بیکران، نعمتی است باطنی که تخم آن را در ازل به انوار باطنی در قلب انسان به ودیعه نهاده و توجه خاص او بیش از همه به این نعمت است و آن، نعمت تخم طلب است. زیرا کمال انسانیت و همه کمالات در رشد و نمو این تخم و بارور شدن آن به توفیق و توجه خاص الهی است.
تخم طلب در مقام رشد و نمو در مرحلهای به مظهری از مظاهر تامه او بیشتر توجه نموده به سوی آن سیر میکند و آن مطلوب نیز وی را طلب مینماید. مسلماً تخم اصلی در طریق رشد و نمو خدایی میداند که به وسیله همان مطلوب، به مطلوب ازلی خواهد رسید.
حرکت تخم طلب بعد از ریشه به سوی مطلوب است و این طالب قطعاً به مطلوب میرسد و الا آن رشد، عبث است. بعد از وصال به مطلوب، نعم باطنی دیگری توسط مطلوب به طالبین عطا میشود که قبلاً در عالم موجود نبود. البته نعم باطنی شامل حال عموم مردم است و آنان در تقویت و تضعیف آنها صاحب اختیارند.
آری برای عارفان طریق حق، تخمهای دیگری از ناحیه حق به وسیله همان مطلوب یا باغبان خدایی به مزرعه قلوب و باطن پاشیده میشود؛ عجب زمین مستعدی و عجب باغبانی! به اذن پروردگار متعال این باغبان خدایی مشغول آبیاری و رشد و نمو این تخمهاست.
سرانجام آن تخمها به توفیق خاص الهی و مراقبت باغبان واقعی و ارشاد هادیان حق، مثمرثمر شده و بارور میگردد و طالب به اذن پروردگار به مطلوب میرسد. اما جز صاحبدلان کسی نمیتواند از اثمار آن اشجار طیبه برخوردار گردد.
گرچه حافظ و مراقب اصلی این شجره طیبه، آن باغبان خدایی است که آنی از این مراقبت غفلت ندارد، اما از عارف الهی نیز مسؤولیت و تکلیف نه تنها ساقط نیست، که بر مراتب آن افزوده میگردد.
عرفان واقعی انسان را به فعالیت و شهامت وامیدارد و حقیقتاً قابل تقدیس است. اما عرفانی که انسان را از فعالیت و شهامت باز دارد، عرفان حقیقی نیست. هرچه مقام عارف در درگاه الهی بالاتر، مسؤولیت و هشیاری، فعالیت، شهامت و محبت به یاری حق، افزونتر. برای چنین عارفی هرگز مغلوبیتی نیست، چه او در این مقام مظهری از مظاهر عالیه الهی است و تمام قدرتها در قبال این قدرت الهی، محو و نابود است.
برای برخورداری از این موهبت عظمی، بهترین توصیه بر سالکین طریق حق، این است که داغ معشوق ازلی بر دل نهید. در این راه باید جز عشق محبوب ازلی در دل نباشد. باید این آتش عشق، آتش سایر محبتها را بسوزاند. آتش شوق بر دل و جان زنید.
ای عاشقان جمال! هر آنی در کوی توفیق نشیمن کنید، خویشتن را در معرض نسیم رحمت خدا قرار دهید. این آن نسیمی است که برجان میوزد، نیروهای باطنی انسان را شکوفا میسازد و از قوه به مقام فعلیت میآورد.
نظر خاص خدا، نسیم رحمت است. تعالیم حضرات انبیاء و اوصیاء و اولیاء الهی و تعالیم عالیه ایشان، همه نسیم رحمت است. خود را در معرض نسیم رحمت قرار دهید، آن نسیم رحمتی که مدام از جانب فیاض مطلق و حکیم علیالاطلاق جاری است.
هم چنان که نسیم صبحدم پیام خود را به گلهای کوهستان ارسال میدارد، اتصالاً مردان الهی پیام خود را مستقیم و غیرمستقیم به دلهای مستعد رسانده، با کلام و بیان خود، با مهر و محبت خود دلها را نوازش میدهند و اسرار الهی را در دلها به ودیعت نهاده، تخم معرفت در قلوب مینشانند.
کلام بزرگان مانند طلیعه خورشید، ابرهای جهالت را میشکافد. در حقیقت هیچ عاملی در زندگی برای سعادت ما از این گنجینههای الهی صادقتر و مفیدتر نیست. باید دامنگیر مردان الهی بود، زیرا ایشانند که میتوانند زورق شکسته ما را از گرداب هلاکت نجات دهند و نیروهای باطنی ما را از قوه به فعل آورند. ایشانند که میتوانند چراغ امید را در کانون خانه دل روشن کنند. بدون این اعتصام و بدون راهنمایی ایشان، راه هموار نخواهد شد.
هرکسی بر کوی اولیاء گذرد، از تعالیم عالیه برخوردار گردد. هرکه با ایشان باشد، عزت یابد. هرکسی نسبت به آنان جانفشانی کند، صدّیق اکبر شود، فاروق انور شود. هرکسی در کلام ایشان باشد، جانش معطر گردد. اگر سنگی به پای آنان برخورد نماید، درّ و گوهر شود. اگر خاکی بر آنها گذر کند، مشک و عنبر شود، این است ذکرخدا. بدون همراهی با آن محبوبین درگاه حق، آرامش و اطمینان در دل حاصل نگردد. پناه بر خدا از وقتی که آن آرامش و اطمینان از سالک سلب شود.
در تحقق ذکر تنها لفظ به کار نیاید، باید از الفاظ خارج شده وارد عالم نور معانی گردید. ذکر حقیقی، اتصال دل با خداست. بدون اتصال به اولیاء خدا، به حضرات انبیاء و اوصیاء، ذکر تحقق نمییابد. ذکر اشاره بر صفتی از صفات خداست. ذکر وقتی تحقق مییابد که آن صفت در انسان محقق گردد و تا حدی مظهر صفات حق باشد؛ راه باز است و منظور از خلقت این است.
این که خداوند تبارک و تعالی میفرماید: من گنجی نهان بودم، خواستم آشکار شوم؛ یا انسان را به شکل خود آفریدم؛ یا بنده من اطاعت کن مرا تا ترا مثل خود گردانم، یعنی انسان میتواند همه این مراتب را واجد گردد. خداوند تبارک و تعالی تکلیف مالایطاق تعیین نفرموده، محبوبین الهی الگو و نمونه هستند و دیگران موظفند که آنطور شوند.
باید اطمینان و آرامش در دل تحقق یابد، این آرامش حقیقتاً بالاترین ثروت است. توانگر کسی است که از این نور برخوردار باشد، بدون این آرامش زندگی فایدهای ندارد. سالک الهی باید چنان عمل کند که بر مراتب آرامش و اطمینان قلب او افزوده شود؛ آن آرامش هم از ناحیه خداست «هُوَالَّذüی اَنْزَلَ السَّکیüنَهَ فüی قُلُوبِ الْـمُؤْمِنیüنَ».
سکینه همان آرامش و اطمینان است، نوری است که خدا بر دلهای دوستان خود میفرستد. کسی که از این نور بهرهمند است، ثقل دنیا نتواند کشید، دنیا در نظر او بهایی ندارد. اگر از راه حلال کسب و تلاش میکند و علاوه بر خود، دیگران را بهرهمند مینماید، همه اینها نه به خاطر دنیا و مادیات که برای معنویات است؛ آری اهل اطمینان، ثقل دنیا نکشند.
ای سالک از عادات و رسوم خارج شو، که اهل حقیقت به رسوم و عادات اعتنایی ندارند. کسی که از رسوم و عادات درآمد و عاشق جلال و جمال خدا شد، دیگر ناز بهشت نتواند کشید. عاشق، بهشت را چه کند؟! دل عازم سفر به کعبه جانان، عاشق حقیقی را بهشت و حور و قصور نتواند صید کند تا چه رسد به دنیای خسیس.
هدف عاشقان جمال حق، لقاء پروردگار است، میخواهند به معشوق رسند. عاشق، بهشت را چه کند؟! بهشت، مِی و شیر و عسل خود را به ایشان عرضه کند، عاشقان هم متاع خود را، آن نعمتهای والای نهفته در وجود خود را بر او نشان دهند. بهشت، حورا و عینا نشان میدهد و عرضه میکند، ایشان مخدَّرات معرفت و مشاهدات را نشان میدهند، دیگر بهشت خجل میگردد!
آری زیباشناسی کار هرکسی نیست، هر فردی نمیتواند زیبا را تشخیص دهد، زیبایی ظاهر دیگر است و زیبایی باطن دیگر. عاشقان الهی آن زیبایی را واجدند که بهشت ندارد. آیا دل شکستهای که عرش معلّای خداست، بالاتر و برتر است یا بهشت؟ در توصیف دلی که عرش معلای خدا و نشیمنگاه اوست، همین بس که میفرماید: جز قلب عارف هیچ جا گنجایش مرا ندارد؛ دل عارف را فرمود نه بهشت!
اگر ما واقعاً تسلیم شویم، معشوقْ آن زیبایی خود را به ما عنایت میفرماید، چنان زیبایی که بهشت خجل گشته و برمیگردد. آری عاشقان الهی از آن زیباییها میگذرند تا لقاء محبوب خود را بعینه ببینند؛ میگذرند و تا به «فیü مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیüکٍ مُقْتَدِرٍ» نرسند، دیده همت و عشق خود را برکسی باز نمیکنند.
الهی ما را در دریای لایتناهی عشق خود بشوی.
الهی یا ارحم الراحمین از بارگاه با عظمتت مسئلت مینماییم که به حق فضل و رحمتت و به خاطر محبوبین درگاهت، کمال توفیقت را شامل گردان تا در حد کمال نعمتهای ترا درک کنیم.
الهی خود فرمودهای تمام حاجات و آرزوهای خود را از من بخواهید، حتی حاجت و آرزوی ناچیز را.
الهی در پیشگاه تو برآوردن هیچ حاجتی مشکل نیست، ولی برای ما هیچ نیازی ناچیز نیست. قسم به درگاهت آنچه ما مهم نمیدانیم، زمانی میرسد که ما به آن محتاج شویم و اگر تمام دنیا جمع شوند که ما به آن برسیم، نتوانند.
الهی موقعی که به حالات و اعمال خود مینگریم، میبینیم حتی قادر به شکر یکی از نعمتهای تو نیستیم. اما وقتی به فضل و رحمت و قدرت تو نظر میکنیم، مسئلت مینماییم که نعمتی عطا فرمایی که سپاسگزار باشیم.
الهی به مقام شکر برآمدن و ادراک لذت آن، بالاترین نعمتها و ادراکهاست. الهی ادراک ما را به حد کمال رسان تا سپاسگزاری ما در حد کمال باشد.
الهی ما مقرّ به ناتوانی و گنهکاری خود هستیم و معترفیم که گناه مانع ادراک است. الهی پس رحمت و فضل لایتناهی تو کجاست؟ به درخواست حضرت سجاد (ع)، آن رحمت و فضل بی انتهای خود را به جانب ما بفرست تا ادراک نعمت تو برای ما در حد کمال گردد.
ای خدایی که به هرچیز قادری! ترا به مقربین درگاهت، حاجات شرعی ما و همه سائلین را الساعه اجابت فرما. الهی آرزوهای ما زیاد است اما تو میدانی که بالاتر از همه، عشق تو و محبوبین درگاهت را طلب میکنیم که در حد کمال به قلب ما بیندازی، چه عشق آنان که حقیقتاً راه ترا رفتهاند، همان عشق و علاقه به توست. کسی میتواند در حد کمال عاشق حق گردد که ادراک نعمت نماید، بدون آن نمیتوان عاشق حق شد.
الهی از علایم شکرگزاری، اقرار به نعمتهاست، اما الهی کدام نعمت عظمایت را به شماریم و یاد کنیم؟ از جمله نعم عظمی یاد محبوبین درگاه توست. یادی از علم آنان و ذکری از لطف و منقبت آن بزرگواران. الهی تو دوست داری که صحبت غالباً درباره محبوبین درگاه تو باشد، الهی این نعمت را در حد کمال به ما عطا فرما.
الهی ما چگونه میتوانیم شکر نعمتهای بیشمار ترا به جا آوریم؟ الهی برای نعم ظاهری هرچه شکر لازم آید، برای نعم باطنی شکر بسیار بالاتری لازم است.
الهی عارفان درگاه تو در برابر شکر نعم تو، علیالخصوص نعم باطنی به مقام اقرار و اعتراف برمیآیند که از شکر آنها عاجز و ناتوانند، و لذا به درگاه محبوبین تو متوسل میشوند که:
ای محبوبین پیشگاه الهی! ای انوار مقدس ما از شکر این نعم جزئاً و کلاً عاجزیم و نمیدانیم که چگونه به مقام سپاسگزاری برآییم. آیا ممکن است عاجزانه از محضر انورتان تمنا کنیم که شما از جانب ما به مقام تشکر برآیید؟
«السَّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ» مولی جان آیا ممکن است از پیشگاه مقدستان استدعا کنیم، که شما شکر این همه نعمت را به جا آورید؟ از پیشگاه شما درخواست میکنیم آن الفاظ و کلمات ظاهری و باطنی را که شایسته درگاه الهی باشد، به قلب ما الهام فرمایید تا شکر و دعای ما به لسان مبارک شما باشد و مقبول حق تعالی گردد، و الا ما هرگز قادر به شکر این نعم نیستیم.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.