وقوف بر موقعیت باطنی انسانها 2009/09/13
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم
بر خداوند تبارک و تعالی واجب است که در هر عصری از اعصار برای ارشاد مردم راهنمایی و برای هدایت قافله بشر حجتی بگمارد. این حجت حضرات انبیاء و اوصیاء است و در غیبت و عدم حضور ایشان، حضرات اولیاء و علمای ربانی است. ولیّ کامل الهی باید دارای شرایطی باشد تا بتواند قافله بشر را از سرگردانی و بدبختی نجات داده و او را به مرتبه نهایی کمال خود برساند.
ولیّ کامل الهی از ناحیه خداوند تبارک و تعالی موظف است قبل از ارشاد و هدایت، هویت کامل و مشخصات دقیق و موقعیت اصلی انسانها را در جهان هستی و خواستههای درونی آنان را به دست آورد. البته این هویت و مشخصات و موقعیت، نه مربوط به امور ظاهری است و نه مشابه هویت و مشخصات و موقعیت صوری متداول و مرسوم در میان مردم، بلکه مربوط به امور باطنیه است.
شناخت هویت و مشخصات باطنی افراد و آشنایی به موقعیات اصلی آنها، فقط در شأن ولی کامل و جامعالشرایط است. چه، اگر این شرایط در او جمع نباشد، نمیتواند چنان که شاید و باید به ارشاد مردم مباشرت کند و آنان را از وادی ضلالت رهانیده و به کمال نهایی برساند. چنین شخصیتی باید دارای عقل سلیم و کمالات عالیه باشد زیرا فاقد کمال، مُعطی کمال نمیشود.
ولیّ کامل باید این حقایق را به دست آورد تا بتواند با راهنماییها و فنون خاصی، انسانها را به سوی کمالات سوق دهد. بدون کشف این حقایق، اقدام نسبت به این موضوع مهم، بیاثر و ثمر است و فعالیتها به جایی نرسد.
ولیّ کامل باید در پیشگاه الهی دارای مقام بسیار والایی باشد، و هرکسی نمیتواند مقام رهبری معنوی انسانها را به عهده گیرد. بسیاری از دانشمندان و فلاسفه به گمان خود خواستهاند بشر را از وادی ضلالت برهانند و به کمال نهایی انسانی برسانند، لکن این موفقیت نصیب ایشان نشده؛ او که خود گم است که را رهبری کند؟!
فردی که خود در وادی ضلالت سرگشته و در دست نفس اسیر است، چگونه میتواند سبب هدایت دیگران باشد؟
دیر زمانی است که دانشمندان و فلاسفه، هر دسته و گروهی به نوعی در تکاپو برای ارشاد مردم بودهاند. کالبد شناسان از نظر تن، روانشناسان از لحاظ روان، علمای ظاهری از لحاظ نفس، فیزیولوژیستها از نظر قوانین همبستگی سلولها، همچنین دانشمندان علم الاقتصاد، علم الاجتماع، تاریخ و تربیت، هریک در تلاش برای هدایت و راهنمایی مردم زحمتها و رنجها کشیده لکن موفق نشدهاند، بلکه بر پردهها و تاریکیها افزوده شده است. مساعی مجموعه علوم نیز نتوانسته انسانها را از ضلالت برهاند.
البته با اتکاء به خود و این علوم ظاهری و بدون وابستگی و توجه به مقامات عالیه معنوی، امری دور از انتظار نیست که فلاسفه و دانشمندان نتوانند این موجود اسرارآمیز را بشناسند، زیرا پیچیدهترین موجودات عالم هستی، همین انسان است. چنان که رادمرد بزرگ اسلام، حضرت علی (ع) میفرماید: انسان پندارد که موجودی ضعیف و کوچک است، غافل از این که خلاصه و فشردهای از عالم هستی است.
آری برای اخذ علوم انسانی، میلیاردها سال عمر باید تا متفکرین بتوانند به الفبای این کتاب هستی آشنا شوند. اما خدای تبارک و تعالی نیروهایی در درون انسان به ودیعه نهاده که در صورت رشد و شکوفایی، میلیاردها موجود را پشت سر نهاده، میتواند مراحل کمال خود را طی کند و با سرعت عجیبی مرز عالم ماده را بشکند و آن را درنوردد. ولی سایر موجودات هر سرعتی بیابند نمیتوانند از مرز ماده پا بیرون نهند، برتری انسان بر دیگر مخلوقات به همین دلیل است.
بنابراین راهنمایان غیرالهی نمیتوانند بشر را به کمالات نهایی خود برسانند. طالبین کمال باید رهبر کامل و واجد شرایط را دریابند، وگرنه واماندگانی هستند که در پی مربیان کذایی، سرمایه عمر را از دست نهاده بر مراتب ضلالت و بیچارگیشان افزوده گردد، و این افسر طاووس زیبای خلقت، راه سعادت و نجات خود را نیافته است.
هیچ راه و قانونی نمیتواند انسان را به کمال نهایی خود برساند و قافله بشر را به مقصد و مقصود نایل گرداند، مگر راهی که به فرمان ناموس خلقت انجام گیرد؛ راهی که فطرت سلیمه نماینده و حجت الهی راهنمای آن باشد.
حجت الهی به منزله قطبنمای افراد جامعه است. باید انسانها از این قطبنمای الهی دور نشده و آن را از دست ندهند، وگرنه حتماً راه خود را گم کرده و نجات نخواهند یافت. مانند هواپیمایی که به سوی مقصد به پرواز آمده اگر در بین راه قطبنما را از دست بدهد یا خلبان به آن بیتوجه شود، راه را گم کرده و سرانجام سقوط خواهد کرد. یا مانند شناگری که در دریای وسیع و بیکران برای نجات خود به هرچیزی متوسل میشود، اگر او برخلاف جریان آب حرکت کند، پس از اندک حرکتی نیروی خود را از دست داده و دستخوش امواج خروشان دریا خواهد گردید و این، ناموس خلقت است اما در شنا کردن موافق جریان آب، امید نجات هست.
سالک الهی باید شناگری و طرز حرکت و نیل به مقصد را از رهبر و ولیّ کامل، آن غواصان بحر حقیقت، فراگیرد که نجات از این دریای موّاج و خروشان در پیروی از ناموس الهی است. آنانند که میتوانند بشر را به ساحل نجات رسانند. ناموس خلقت در اصل، حجتهای الهی هستند.
غلبه بر ناموس خلقت، ممکن نیست. هر نیرویی که با ناموس خلقت مبارزه کند، مغلوبیت او حتمی است، هرچند ظاهراً موفقیتهایی نصیب او گردد ولی آن پیروزیها و لذایذ کذایی موقتی است و ناگزیر معدوم و منهدم خواهد گردید. چه، حرکتی که بدون فرمان ناموس الهی انجام گیرد، حرکت قسری است و حرکت قسری در اقلیت بوده دوامی ندارد.
همه موجودات طبیعی از سادهترین موجودات تک سلولی تا عالیترین مراتب انسانی و از ذرات اتمی گرفته تا کهکشانها، همه و همه طبق ناموس خلقت در حرکت و به سوی مقصد رهسپارند. این حرکت نه فقط در اَعراض آنها، بلکه در جواهر و ذوات آنها نیز وجود دارد.
زمینی که در آن راه میرویم، آسمانی که بر سر ما سایه میافکند، ستارگان و ماه و خورشید و نیروی جاذبه در منظومههای شمسی و در نتیجه تعادل کرات آسمانی، نیروی الکتریسیته و آثار گوناگون آن در زندگی انسانها، حرکت و ارتباط و بقاء و دوام موجودات، همه و همه برطبق فرمان ناموس خلقت و تقدیر حکیمانه حق تعالی است «اِنّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ».
نجات از این دریای پرموج و خروشان، تنها در تبعیت از فرمان ناموس الهی است، آنانند که میتوانند بشر را به ساحل نجات رسانند. اما کسانی که به جای درک واقعیات هرلحظه به سرابی متوسل میشوند، نمیدانند که آن سرابها نه تنها رفع تشنگی آنان را نمیکند که بر عطش و سرگردانی آنان میافزاید. در حالی که خداوند تبارک و تعالی برای انسانها اتمام حجت فرموده و ریشههای معرفت به خیر و شر امور را به او الهام و در سرشت بشر غرس نموده، و حضرات انبیاء و اوصیاء و در غیاب ایشان، اولیاء کامل خود را برگماشته تا مکلفین را عذری نباشد.
آری نتیجه همه معقولات و موضوعات این است که طالب سعادت ابدی ناگزیر از پیروی استاد الهی است. کسب کمالات و موفقیتهای الهی بدون درک محضر استاد و اطاعت از دستورات الهیه او امکانپذیر نیست. ایشانند که در اثر مطالعات باطن و اتصال به حق، میتوانند وظایف و تکالیف هرکسی را تعیین نمایند.
اگرچه وظایف و تکالیف را کتاب مقدس آسمانی تعیین فرموده، لکن تنها با اتکاء به خود و مطالعه آیات قرآن و کلام بزرگان نمیتوان بدون تهذیب و تقوی، وظایف و تکالیف خود را چنان که باید از اینها اخذ کرد. از این رو سالک طریق حق ناگزیر است که از استادی مؤید به تأیید الهی که ولی و حجت الهی باشد، پیروی کند. ایشانند که در اثر مطالعات باطن و اتصال به حق، تعالیم عالیه و علوم و معارف حقه را اخذ کرده، سالک را به طریق مستقیم ارشاد و هدایت مینمایند.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.