بالاترین نعمت برای بشریت 2009/09/09
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم
آشنایی به وظایف خود، منصب بزرگی است که بر طبق آن انسان موفق میگردد تکالیف خود را به مرحله عمل درآورد. خداوند تبارک و تعالی نعمتهای بیشماری به بندگان خود کرامت فرموده است، ولی نعم ظاهری و باطنی او به بندگانش نسبت به یکدیگر متفاوت است.
البته حصول نعم ظاهری چندان اهمیتی ندارد، بسا نعم ظاهری که برای صاحب آن در حکم نقمت است لذا نعم ظاهری، حداکثر در ردیف نعم فرعی محسوب میگردد نه نعم اصلی.
حصول نعم باطنی مسلماً برای هر فردی به نسبت پاکی قلب اوست. اولی این است که در این مقام از نقمت منصرف شده و توجه تنها به باب نعمت ظاهری و باطنی باشد. در مقام تعریف و توصیف نعم، اگر اهل فضل و صاحبدلی بخواهد حتی نعمت ظاهری را تعریف نماید، چنان که شاید و باید نمیتواند از عهده توصیف آن برآید، زیرا که مصنوع صانع ازلی بوده و در نوبت خود، آیتی است از آیات الهی. با توجه به پیشرفت روز افزون علم و گسترش رشتهها و گرایشهای گوناگون علمی، هیچ دانشمند و محققی نمیتواند از عهده تعریف حتی شیء ظاهری به حدّ کامل برآید، بلکه تنها تا حدّی میتواند شیء محدود را تعریف و توصیف نموده و به بیان آثار و خواص آن پردازد.
در تعریف نعم باطنی نیز مراتبی وجود دارد. اهل دل و عارف واصل در مرتبهای میتواند نعمت باطنی را تعریف نماید اما نه در حد کمال. در میان نعمتهای باطنی، پارهای نعم وجود دارد که لایتناهی بوده و در حقیقت، تجلّی انوار جمال و کمال کبریایی است. واقعیت نعم لایتناهی، ماوراء هرگونه تعریفی است و هرگز به تعریف و توصیف در نمیآید، مگر این که به صورت اشاراتی باشد که آن هم، منضم به نعم لایتناهی نیست.
خداوند تبارک و تعالی به بشر نعم لایتناهی از جلال کبریایی خود عطا کرده، ولی اگر تمام دانشمندان و محققین جمع شوند، نمیتوانند جمال و زیبایی لایتناهی او را توصیف نمایند، مگر این که باز هم لطف و عنایت خاصی شامل گردد که بشر بتواند تا حدّی و بلکه موقعی در حدّ کمال در مقام تعریف و توصیف برآید.
آری اشارات، تنها سبب توجه قلوب بر آن نعم باطنی است که به مقام تعریف و توصیف نمیآید و به تحریر و تقریر ظاهر نمیگردد. اما به زبان قلب و به قلم دل میتوان آن را تعریف نمود. البته کلام و تحریرات قلبی تا حدی به وسیله اعضاء ظاهری نمایان میگردد نه بیش. این علم و مشاهده و تعریف و توصیفی است که هرگز اعضاء ظاهری نمیتوانند آن را به مقام تقریر و تحریر درآورند. هرکسی به نسبت مراتب قلبی و باطنی خود میتواند نعم باطنی را توصیف و تعریف کند و حتی عیناً آن را مشاهده نماید؛ چنان مشاهده قلبی که در آن، هم مشاهده است و هم تعریف و توصیف.
از جمله نعم باطنی و بلکه سرآمد نعم لایتناهی حق تعالی در این عالم، وجود مقدس مردان الهی است. وقتی یک مرد مقدس الهی ساکن محلی است، به توفیق حق اهل بصیرت آن را درک میکنند، اما برخورداری هرکس از ادراک آن انوار و جلوات به فراخور حال و بصیرت اوست. اگر بصیرت فردی در مرتبه کمال باشد، میتواند انوار الهیه مردان الهی را از بسیاری جهات مشاهده نماید. همچنان که اهل دل در سفر به مشاهد مقدسه قبل از ورود به حریم مقدس از فاصله چند فرسنگی آثار معنوی آن را مشاهده مینمایند.
شخصیتهای الهی به هر شهر و مملکتی قدم گذارند، خداوند متعال به خاطر آنان برکات معنوی شامل آن دیار میگرداند. اما درک ظهور آثار معنوی آنان، به نسبت مراتب قلبی افراد است. ظهور این آثار و جلوات معنوی موقتی نبوده ابدی است. امید است که به خواست خدا علاوه بر زندگان آیندگان و اموات نیز از این آثار برخوردار باشند.
مقام و منصب معنوی در واقع عبارت است از مأموریت باطنی، که نصیب هرکسی نشود. منصب معنوی نصیب سالکین والامقامی گردد که موفق به زیارت حقیقی اولیاء و علمای ربانی شدهاند. در مراتب بعدی، این سعادت در انتظار افراد شایستهای است که هنوز توفیق دیدار مردان الهی نصیب آنان نگشته، و بالاخره این سعادت نصیب اهالی آن جامعه و بلکه تمام شیعیان و مسلمانان است؛ و این نعمت بزرگی است که بشر از شکر آن عاجز و ناتوان است.
به فرموده حق تعالی و محبوبین الهی، فوت کاملین و واصلین حقیقتاً در ردیف مصائب عظیمه است که به عالم اسلام و تشیّع وارد میگردد. چه مصیبت هرکسی به نسبت فقدان نعمت الهیه است، پس در مصائب عظیمه، فقدان نعمت با عظمتی است. آری وجود مقدس اولیاء و علمای ربانی خیر و برکت و نعمت عظمایی برای جامعه بشریت است، هرچند هرفردی نتواند به مقام آنان معرفت یابد.
سعادتمند کسی که در طول عمر خود از این نعمت عظمی در حد کمال برخوردار و در قبال آن سپاسگزار و قدردان باشد. توصیه اکید حق تعالی و حضرات انبیاء و اوصیاء این است که در هر عصری چنین نعمت عظمایی از رحمت و فضل الهی برای جامعه بشریت عنایت میشود، بکوشید و خود را آماده فیضیابی از محضر مقدس مردان الهی کنید.
حضرت رسول اکرم (ص) میفرماید: در هر عصری که خدای تبارک و تعالی چنین نعمت عظمایی برای جامعه بشریت کرامت میفرماید، بکوشید از وجود این نعمت عظمی برخوردار شوید. حتیالامکان در محفل علمی ایشان حاضر شوید، کلامی که از لسان آنان جاری میگردد را فرا گیرید و به مقام عمل برآیید، بنویسید و از زوال آن علم جلوگیری کنید.
کلام حضرات اولیاء و علمای ربانی در حقیقت، کلام حضرات اوصیاء و حضرت رسول اکرم (ص) و بلکه کلام خداست. از اینرو فرمودهاند کسانی که این سعادت نصیبشان شده که در محافل علمی چنین مردان الهی حاضر شوند، اگر قدرت و توانایی حفظ کلام آنان را ندارند، آن را بنویسند تا علاوه بر برخورداری خود، دیگران را هم از آن بهرهمند سازند. چنان که مردی که غالباً در محافل علمی حضرت رسول اکرم(ص) حاضر میشد، لکن قدرت و توانایی حفظ آن کلام علمی را نداشت، از این ناتوانی خود شکایت نمود، حضرت فرمود: از دست راستت یاری طلب، یعنی بنویس.
حضرت صادق (ع) فرزندان و برادر زادگان خود را فرا خواند و فرمود: شما خردسالان امید است که در آینده از بزرگان اسلام به شمار آیید. بر شماست که این مطالب علمی را فراگیرید و خود و سایرین را از آن برخوردار سازید. البته از کلام آن بزرگوار معانی بسیاری استفاده میشود.
طالبین و سالکینی که به توفیق الهی در محفل مردان الهی حاضر میشوند، امید است که به خواست الهی در آینده از بزرگان اسلام به شمار آیند و علاوه بر تکالیف دینی که فعلاً برعهده دارند، در آینده وظایف بالاتری را هم متقبّل گردند. البته این امر به توفیق الهی و توجه خاص حضرت مولی (ع) است. لذا از همان ابتدای ورود باید خود را آماده کنند تا این استعداد در حدّ کمال در کانون قلبشان شکوفا گردد. چه سعادتی بالاتر از این که خدای تبارک و تعالی چنین نعمت و استعدادی برای طالبین کرامت فرماید.
حضرت رسول اکرم (ص) فرموده است: اگر یک برگ توشه علمی از عالمی باقی ماند، همان یک برگ مابین او و آتش دوزخ حجاب بزرگی خواهد شد. وقتی یک برگ توشه علمی ولو دارای چند سطر و کلمه واجد این خواص باشد، پس آنان که سالیان متمادی به فراگیری تعالیم عالیه و عمل به آن موفق میشوند، به چه مقام بزرگی نایل خواهند گردید!
آنگاه که یک برگ توشه علمی را پیش حضرت امام حسن عسکری (ع) آوردند، آن بزرگوار فرمود: خدای تبارک و تعالی به هر حرفی از آن نوری در روز قیامت کرامت فرماید.
امروز ما همه آرزو میکنیم که ای کاش این سعادت نصیب ما میشد که در محضر حضرت رسول اکرم (ص) و حضرات اوصیاء حاضر میشدیم. ولی در روایت آمده مردی که اغلب اوقات در محافل حضرت رسول اکرم (ص) حاضر میشد، آن بزرگوار به او چنین فرمود: کسانی که به توفیق الهی محافل علمای حقیقی اسلام را درک کنند، همانند این است که در حضور من و اوصیای من حاضر شدهاند.
فردی حدیثی را یادداشت کرده بود که منسوب به حضرت صادق (ع) بود، لکن نمیدانست که حقیقت دارد یا نه، آن را پیش حضرت علی بن موسی الرضا (ع) برد. آن بزرگوار فرمود آن حدیث را قرائت کند تا حقانیت یا عدم آن معلوم شود، مضمون آن حدیث چنین بود: دنیا برای صاحب مقام ولایت همچون گردویی متمثل شده، هم از لحاظ اطلاع بر همه شؤون آن و هم از لحاظ اقتدار بر همه جهات آن. حضرت فرمود: به خدا سوگند که این سخن حق است؛ آن را از کاغذ به پوست منتقل کن تا از دوام بیشتری برخوردار گردد. حال باید انصاف کرد کیست که دارای چنین مقام ولایت باشد؟ مسلم که او فردی است مدبّر و شایسته. این است که اتصالاً پیشوایان مقدس آسمانی توصیه میکردند که ای مردم بکوشید و محافل علمی اولیاء خدا و علمای اسلامی را دریابید.
حضرات اولیاء، آن مردان الهی هستند که قبل از شنیدن سخن، معنای آن را درک میکنند. اول معانی را درک میکنند، بعد از تنزل آن به قالب الفاظ و کلمات آن را میشنوند. همان طوری که حضرت رسول اکرم (ص) اول معانی حقیقیه قرآن را درک کرد و پس از تنزل آن را شنید. یعنی گرچه آیات قرآن مجید را آن بزرگوار در عرض چند سال شنید، لکن معانی حقیقیه آن دفعتاً واحده برای او معلوم گردید.
علوم و حقایق بر مردان الهی کشف شده و ایشان دارای علوم شهودیه هستند. البته میتوان کلام اولیاء را در قالب الفاظ مشاهده نمود و حفظ کرد، لکن این الفاظ لباس و پوششی است بر آن علم شهودی. سیر در الفاظ آسان است، لکن سیر در علم شهودی به آسانی ممکن نیست. لازمه سیر در علم شهودی، تزکیه و علم و عمل است. این علم شهودی قابل رؤیت نیست؛ علم شهودی یا علم حکمت الهی علمی است که نه در جامعه تازی ظهوری میکند نه در لباس پارسی.
مردان الهی علمی را که فراگرفتهاند، به مقام عمل برآمدهاند. ایشانند که دعوت به ملکوت آسمانها شده و سیرشان در ملکوت آسمانهاست «مَنْ تَعَلَّمَ للهِ وَ عَمِلَ للهِ دُعِیَ فی مَلَکُوتِ السَّمواتِ عَظیماً».
آری معانی حقیقیه با حفظ وحدت در ظروف کثرت آیند، لکن باید بدانیم که وحدت مظروف بر کثرت ظروف پیروز است. مردان الهی آن علمای ربانی هستند که خدای تبارک و تعالی به ایشان منصب خشیه و ترس را کرامت فرموده، همیشه از خدا میترسند و عمده ترس آنان از ناحیه گناهان گذشته و جهل به آینده است. آنان علاوه بر ترس دارای خشیت هستند؛ ترس و خشیت از خدا مقام بس بزرگی است. آنان طالب مقام و جاه و زر و زیور و مال و منال دنیا نیستند، از اینرو باید از آنان استقبال کرد و کلامشان را نوشت.
مردی که در محافل حضرت رسول اکرم (ص) حاضر میشد، عرض کرد یا رسولالله آیا کلام شما را بنویسم هم در حال خشونت و هم در حال خشنودی؟ فرمود: بلی در هر دو حال بنویس، زیرا ما در هر حال جز حق نمیگوییم.
آری کلام و بلکه همه حرکات و انفاس قدسیه مردان الهی در حال خشنودی و غضب، آیت حق است. خشنودی و غضب ایشان، خشنودی و غضب حضرات اوصیاء است، و خشنودی و غضب حضرات اوصیاء، همانا خشنودی و غضب حضرت رسول اکرم(ص) است، و خشنودی و غضب آن بزرگوار، خشنودی و غضب حق تعالی است.
بزرگترین وظیفه حضرات اولیاء و علمای ربانی علاوه بر ابلاغ حقایق، بشارت و انذار است. حضرات انبیاء و اوصیاء نیز برای اجرای همین منظور مبعوث شدهاند «فَبَعَثَ اللهُ النَّبیّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ»، «وَ نُرْسِلُ الْـمُرْسَلینَ اِلّا مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ». بعثت حضرت رسول اکرم (ص) هم از ناحیه حق برای این منظور بود «یا اَیُّهَا النَّبِیُّ اِنّا اَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیüراً».
سالک الهی نباید از انذار بزرگان ناراحت شود، بلکه باید در همه حال از ایشان استقبال کند. چه رسالت حضرت رسول اکرم (ص) در بشارت حصر نشده و خداوند متعال نفرموده «اِنْ اَنْتَ اِلّا بَشیüرٌ» لکن در بسیاری از آیات قرآن در «اِنْذار» حصر شده «اِنَّما اَنْتَ نَذیüرٌ» و «اِنَّما اَنـَا لَکُمْ نَذیüرٌ مُبیüنٌ».
صلای وحی بامداد رسالتش با انذار آغاز گردید «یا اَیُّهَا الْـمُدَّثِّرُ قُمْ فَاَنْذِرْ» برخیز که تو موظفی ایشان را بترسانی و هشدار دهی. «قُمْ فَاَنْذِرْ» ظاهراً انذار است اما باطناً چه نغمه دلپذیر و سروش شیوایی، نغمهای که زیباتر از هرنواست. این ترس و خشیه که عین سرور است، مقامی است بس عظیم. کدام شهدی است که شیرینتر و گواراتر از شربت ترس و خشیت الهی باشد؟
مردان الهی، آنانند که در اثر ترس و خشیت الهی و به سبب تقوی و علم و عمل، به ایشان علم شهودی و علم و حکمت اعطاء شده است. حضرات اولیاء علومی را میدانند که دیگران نمیدانند، زیرا اطلاع بر این علم جز به تصفیه دل و روح حاصل نمیگردد. علم آنان، علمی نیست که در گرو علوم طبیعی و ریاضی و کمّی باشد، بلکه علمی است که از زندان طبیعت آزاد بوده و در عین حال همه علوم حتی علوم ریاضی و طبیعی و کمّی را در بر دارد.
ادعای رسیدن به حقیقت با علوم طبیعی و ریاضی، اشتباه و خطاست. زیرا علوم طبیعی جز از پدیدههای مادی سخن نمیگوید، و علوم ریاضی جز از محدوده کمیّات فراتر نمیرود و نمیتواند شامل علم به حقایق عالیه گردد. مردان الهی شب و روز در پی علوم حکمیهاند «اَلْحِکْمَهُ ضالَّهُ الْـمُؤْمِنِ یَأْخُذُها حَیْثُ وَجَدَها».
راه باز است و این در به روی کسی بسته نیست. مردان الهی پیوسته جامعه بشریت را به سوی حقیقت سوق میدهند. درهای حقیقت و علوم به روی همه از مرد و زن باز است و به روی کسی بسته نیست. آری به وسیله مردان الهی است که علوم و معارف حقه به دلها راه مییابد.
طوبی سعادتمندی که از کلام بزرگان استقبال نماید، چه مرد و چه زن «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیوهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ». این آیه شریفه مؤمنین را به دو قسم ذکور و اناث تقسیم نمیفرماید، بلکه اساساً در راه تکامل، اناثیت و ذکوریت را برمیاندازد «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثی …».
در طریق کسب کمال اناثیت و ذکوریت و اشکال مختلف، شرط نیست زیرا انجام دهنده اعمال صالح، روح پاک و مجرد است که مادّهپذیر نبوده، نه مذکّر است و نه مؤنث. تن آدمی و جوارح آن، ابزار است نه عامل کار.
اناثیت و ذکوریت تأثیری در منع و اقتضاء ندارد، همه میتوانند به مقام ولایت رسند. فرق مابین زن و مرد در انجام بعضی امور و وظایفی است که در میان مردان و زنان تقسیم شده است. اگر زنی طبق دستور الهی کارهایی را که برعهده اوست در حد کمال انجام دهد، در ردیف «اَلسّابِقُونَ السّابِقُونَ» است؛ و این جز در پرتو علوم و معارف حقه امکانپذیر نمیباشد. این معارف حقه را نیز باید از اولیاء الهی فرا گرفت.
ممکن است برای عالم ربانی که در حد کمال به وظایف و تکالیف خود عمل نموده، زمانی فرمان و بشارت الهی بر وی برسد که حراست فکری منطقه اسلامی، یعنی پاسداری آثار علوم عقلیه و حکمیه حضرات اوصیاء و حضرت رسول اکرم (ص) به عهده اوست. خدای تبارک و تعالی وجود مقدس مردان الهی را از تمام آفات و بلیات محفوظ دارد.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.