میزان در شناخت مردان الهی 2009/08/09
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم
خداوند تبارک و تعالی در بسیاری از آیات قرآن مجید بندگان خود را توصیه برتفکر و تعقل نموده و نیز میفرماید: ای بندگان من، آنچه را که نمیدانید نگویید و آنچه را بدان آگاه نیستید، تکذیب ننمایید. «اَلَمْ یُؤْخَدْ عَلَیْهِمْ میثاقُ الْکِتابِ اَنْ لایَقُولُوا عَلَی اللهِ اِلَّا الْحَقَّ …»، همچنین میفرماید «بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمّا یَأْتِهِمْ تَأْویلُهُ». حقیقت آیه شریفه اول این است که سخن گفتن و پذیرفتن و تصدیق کردن از معارف الهیه، باید بر محور تحقیق و یقین باشد. و آیه شریفه دوم این که نپذیرفتن و تصدیق نکردن و نفی نمودن چیزی، باید بر محور عقل و احاطه علمی باشد؛ مسلماً تحقق این دو امر مستلزم تعقل و تفکر است.
حضرت رضا علیهالسلام فرمود: خداوند تبارک و تعالی در بسیاری از آیات قرآن مجید، صاحبان تعقل و تفکر را بشارت میدهد. سپس فرمود «اِنَّ للهِ عَلَی النّاسِ حُجَّتَیْنِ: حُجَّهً ظاهِرَهً وَ حُجَّهً باطِنَهً وَ اَمَّا الظّاهِرَهُ فَالرُّسُلُ وَالْاَنْبیاءُ وَ الْاَئِـمَّهُ، وَ اَمَّا الْباطِنَهُ فَالْعُقُولُ»: خداوند متعال برای انسان دو حجت کرامت فرموده: حجت عیان، حجت نهان. حجت عیان رسولان الهی و انبیاء و ائمهاند و حجت نهان، عقول.
شخصی از حضرت رضا(ع) پرسید: امروز و در این عصر، حجت برای مردم چیست؟ آن حضرت فرمود «اَلْعَقْلُ یُعْرَفُ بِهِ الصّادِقُ عَلَی اللهِ فَیُصَدِّقُهُ، وَالْکاذِبُ عَلَی اللهِ فَیُکَذِّبُهُ». یعنی به وسیله عقل میتوان مبلّغ صادق از طرف خدا را شناخت و او را تصدیق کرد، و کاذب مدعی را شناخت و او را تکذیب نمود.
پس خداوند تبارک و تعالی این قدرت را در درون انسان به ودیعه نهاده که میتواند با تفکر الهی و دلایل معقول، موفق به تشخیص حق از باطل گردد. بنابراین معیار تشخیص صدق و کذب، و نیز محور تصدیق و تکذیب، عقل است. انسان بدون تفکر و تعقل نمیتواند حق را دریابد و مراحل طریق تکامل را طی کند و به کمال رسد. قرآن مجید بیش از همه چیز توصیه بر تعقل و تفکر مینماید. کسانی که اهل تعقل و تفکر نیستند، به هدف انتهایی نخواهند رسید. آنان نه تنها نسبت به سایرین ستمکارند، که بالاترین ستم را به خویشتن روا میدارند.
عنایت ازلی اقتضاء میکند هیچگاه خداوند تبارک و تعالی بشر را بیحجت نگذارد، در این زمان و این محیط نیز هرگز کسی نمیتواند ادعا نماید که حقیقت به او نرسیده است. اگر صلاح در این است که حضرت مولای زمان سلام الله علیه ظاهراً در پرده غیبت باشد، باید در هر عصری نفس کامله یا نفوس کامله یا علمای ربانی باشند که فرموده ایشان را، احکام خدا را تبلیغ کنند و این ، حکم عقل سلیم است. هر چند عالم ربّانی از عالم خبر گذشته و به عیان رسیده، اما یکی از شرایط ولی کامل، وصال است. آری خداوند متعال طوری نقشه هدایت را طرح فرموده که هیچ کس عذری ندارد که بتواند ادعا کند که حقایق را نشنیده و یا به او نرسیده است.
دین را ظاهری است و باطنی، ظاهر آن را علمای دین و باطن آن را عارفان و مشایخ نگهداری میکنند «الشَّیْخُ فی قَوْمِهِ کَالنَّبِیِّ فی اُمَّتِهِ». خدای تبارک و تعالی محافظت این دین را به وسیله این دو طایفه ضمانت فرموده است «اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ». البته هر فرد مؤمنی نیز باید در حفظ دین محمدی (ص) بکوشد و بداند که وقتی وجود او در حفظ دین، مؤثر الهی خواهد بود که پاکی دل و مراتب طهارت آن را به کمال رساند.
علم الهی در سینه واصلین به خداست «اَلْعِلْمُ مَخْزُونٌ عِنْدَ اَهْلِهِ». خدای تبارک و تعالی به برکات ایشان، رحمت خود را نازل میفرماید. حضرت رسول اکرم(ص) میفرماید «عِنْدَ ذِکْرِ الصّالِحینَ یَنْزِلُ الرَّحْمَهُ». عرفانی که از کتاب مقدس آسمانی و کلام بزرگان گرفته شود، پاسخی است به ندای درونی تشنگان معرفت.
لازمه شناخت مردان الهی و معرفت به کمال،در وهله اول تقوی است و در ثانی، برخورداری از تعالیم عالیه الهی، چه آیات الهی ارشاد نمیکند مگر اهل تقوی را. اهل تقوی آنانند که سالها مجاهدات و ریاضات الهی دیده و در تعالیم عالیه راه طی کردهاند و مراحل تقوی را پیمودهاند. چنین طالبانی میتوانند مردان الهی را بشناسند و از کلام حضرات انبیاء و اوصیاء و بزرگان بهرهمند گردند.
بر مردم است که این شخصیتهای والامقام را دریابند. سالک اگر در مشرق نیابد، باید به مغرب رود و برخود تکیه نکند که در ورطه هلاکت افتد. ای سالک بکوش این مردان الهی را بشناسی، اما بدان که برای شناختن و معرفت رساندن به آنان ، بصیرت لازم است، هر دیده نتواند چنین افرادی را بشناسد. بکوش تا مراتب بصیرت خود را افزایش دهی که مقام هر کسی فُسحَت میدان علم و فضل اوست، و اثر هرکسی از کیفیت قلبی او حکایت میکند.
این عارفان را علایمی است و آثاری «اَمّا مَنْ کانَ مِنَ الْفُقَهاءِ صائناً لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً عَلی هَویهُ، مُطیعاً لِاَمْرِ مَوْلاهُ …». مردان الهی کسانی هستند که از تعلقات مربوط به دنیا رهایی یافتهاند و قلوبشان معدن تقواست، چنان که حضرت رسول اکرم(ص) فرموده «لِکُلِّ شَیْءٍ مَعْدِنٌ وَ مَعْدِنُ التَّقْوی قُلُوبُ الْعارِفینَ»: برای هرچیزی معدنی است و معدن تقوی، دلهای عارفان است. آری عاشقانی که گرد دام محبت پرواز میکنند و دانه محبت میچینند، کسانی هستند که خود را به کلی تصفیه نمودهاند.
از جمله علایم و نشانههای دیگر مردان الهی این است که حقایقی را که در اختیار ایشان نهادهاند، آن را بدون کوچکترین آلودگی و شائبه در اختیار طالبین میگذارند. این شخصیتهای الهی شایستگی آن را دارند که طالبین ظاهراً و باطناً از ایشان تقلید و تبعیت کنند، زیرا حقایق و بواطن اوامر و تعالیم الهی در پیش ایشان است.
همان طور که حبیب خدا (ص) به حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود «یا عَلِیُّ اَنْتَ فارُوقُ الَّذی یُفَرِّقُ بَیْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ» ای علی تو آن فاروق الهی هستی که حق را از باطل جدا میکنی، این مردان الهی نیز مظهر اوصاف والای آن بزرگوارانند و لذا فاروق حق از باطل میباشند.
باید دانست در مراحلی جدا کردن حق از باطل بسیار مشکل شده و هر کسی از عهده آن بر نمیآید. پارهای عناصر هم ترکیب و هم تجزیه آنها آسان است، بعضی مواد ترکیب و تجزیه آنها مشکل است، و برخی ترکیبات، تجزیه آنها بسیار مشکل است. ولی ترکیبی هست که تجزیه آن نه تنها مشکل، بلکه در مراتبی در ردیف محالات است.
آن ترکیبی که تجزیه و جداسازی آن بسیار مشکل و در مراتبی غیر ممکن است، اختلاط و ترکیب حق و باطل است. بسا این دو چنان در انسان ترکیب گردند که دیگر آدمی نتواند حق و باطل را تشخیص دهد و در مراحلی، حق در نظر او باطل جلوهگر شود و باطل، حق! عشق به شهرت و مقام و امکانات مادی سبب چنین ترکیب حق با باطل میگردد. اما مخلَصین که از دو عالم برتر رفته و به روح یقین پیوستهاند «هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلی حَقیقَهِ الْبَصیرَهِ وَباشَرُوا رُوحَ الْیَقینِ»، به توفیق الهی فاروق حق از باطلاند، لذا معارفشان خالی از ریب وآلودگی شک بوده، حقه است.
آنچه از آنان در مقام تقریر و تحریر صادر میگردد، ظاهراً از زبان و قلم آنهاست، اما باطناً از قلم و لسان خدایی است که قلوب را مجذوب مینماید، و تقریر هر جملهای از هدف مقدس آن بزرگواران حکایت میکند.
بزرگان فرمودهاند از تأویلات شب قدر، حضرات اوصیاء و اولیاء هستند. زیرا ایشانند که از کثرت در گذشتهاند و در محفل جانان به وحدت رسیدهاند؛ قلوب ایشان درآن محفل وحدت است. اولیایی که به ظاهر شناخته نمیشوند مگر آن سعدایی که به توفیق الهی ایشان را میشناسند. مستورند و به عنوان ولایت کلیه ظهور ندارند؛ ظاهرند به صورت، مختفیاند به روحانیت.
حضرات معصومین علیهمالسلام فرمودهاند که خداوند تبارک و تعالی سه چیز را در سه چیز پنهان نموده است: پنهان کرده رضای خود را در طاعات، لذا هیچ طاعتی را حقیر مشمار، ممکن است رضای خدا در آن باشد. پنهان نموده غضب خود را در معاصی لذا هیچ معصیتی را حقیر مشمار، ممکن است مورد غضب الهی واقع شوی. پنهان فرموده اولیاء خود را در میان خلق، لذا به هیچ احدی بیاعتنا مباش و او را حقیر مشمار، ممکن است از اولیاء خدا باشد.
معرفت را مراتبی است: معرفتی است بر وجود شیء که انسان هنوز آن را مشاهده نکرده، لکن او را بر وجود آن شیء علمی است. معرفتی است بر وجود شیء که انسان آن را مشاهده نموده است. معرفتی است بر وجود شیء علاوه بر این که آن شیء را مشاهده کرده، آثار و خواص ظاهری و باطنی آن را نیز احساس و ادراک نموده است.
آثار الهیه حیات واقعی از سینههای سوزان و چشمهای اشکریزان و دلهای درخشان عارفان و عاشقان سرچشمه میگیرد. اثری از آثار آن حیات الهیه عارفان و عاشقان، کلام ایشان است. البته امکان دارد این کلام را همه بشنوند، لکن بینش و ادراک و احساس نسبت به آثار و خواص باطنی آن برای هر کسی امکانپذیر نیست، دیده میباید. آثار و خواص باطنی آن برای کسانی روشن است که مراتب بصیرت دیدگان باطنی ایشان در حد کمال است. کسانی که مراتب بصیرت دیدگان قلبشان ضعیف است، یا افرادی که در اثر طغیان و عصیان این نیروی الهی را از دست داده و دیدگان باطنیشان اعمی است، ایشان نمیتوانند آن آثار و خواص الهیه را احساس و ادراک و مشاهده کنند.
کلام مردان الهی همچون مهر تابان است. هم چنان که مهر تابان وقتی طلوع میکند و وقتی غروب، کلام ایشان هم گاهی طلوع و گاهی غروب میکند، اما هر کسی قادر نیست این طلوع و غروب را مشاهده نماید. اهل بصیرت میتوانند مشاهده نمایند که این شمس تابان در کجا طلوع کرد و در کجا غروب نمود، لکن کلام عارفین وقتی در کشوری غروب کند، در کشور دیگری طلوع نماید. این فروغ الهیه از کلام ایشان و از خود ایشان سلب نمیشود، زیرا ضامن حفاظت این فروغ ابدی خداست.
بهترین کلامی که معتکفان صوامع قدس، دیباچه «کِتابٌ مَرْقُومٌ یَشْهَدُهُ الْـمُقَرَّبُونَ» موّشح نمایند، عالیترین مقامی که محرمان مجامع انس، فهرست «اِنَّ کِتابَ الْاَبْرارِ لَفی عَلّییّنَ» زینت دهند، عشق است، عشق به خدا. ای طالب! اگر خواهی مراتب معنوی خود را بدانی به درون خود بنگر، ببین مراتب عشق تو نسبت به جمال محبوب ازلی تا چه حد است.
بالاترین وظیفه حضرات اولیاء نسبت به متعلمین مکتب ربوبی، تعلیم عشق است. اولیایی که محرمان سوره «هَلْ اَتی»یند، وارث مقام «اَوْ اَدْنی»یند، مظهر خطیب منبر «سَلُونی»یند. آنانند که متعطشان وادی ضلالت را به شراب طهور «عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْـمُقَرَّبُونَ» سرمست سازند و به جام «وَ کَأْسٍ مِنْ مَعینٍ» سیراب گردانند.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.