صفات و علایم عالم ربّانی 2009/08/05

بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی

کتاب: کعبه جانان - جلد چهارم

محفل عالم ربانی و عارف واصل چه محفلی است، طور سیناست یا کعبه معظمه؟! بیان عالم ربانی و عارف کامل، بیان کیست؟ بیان موسی است یا بیان عیسی یا بیان محمد(ص)؟ از چنان محفلی بوی طور سینا، بوی بیت معظمه، بلکه بوی جنت و عرش معلّی می‌آید.
بیان عالم ربانی و عارف واصل، نه بیان عیسی و موسی که بیان محمد(ص) بلکه در واقع بیان خداست. زیرا کسی که مطیع محض خدا گردید به زبان او می‌گوید. آری به ظاهر بیان عارف است امّا در معنی، کلام خداست که به زبان او جاری می‌شود. چنین عالم و عارفی را علایم و نشانه‌هایی است که با آن می‌توان مرد راه حق و حقیقت را شناخت. عالم ربانی علایم و نشانه‌هایی دارد، یکی از آن نشانه‌ها و علایم، تلاش عالم ربانی برای برخورداری افراد واجد صلاحیت از آن گنجینه حکمت و علمی است که بر او کرامت شده است.
یکی از انواع امانات، علم است. کسی که به توفیق الهی علوم و معارف حقه و حکمت اسلامی را فرا گرفته، در حقیقت خداوند تبارک و تعالی این گنجینه را به او سپرده است. آری علمی که در سینه عالم ربانی است گنجینه الهی است که خداوند متعال این امانت را که ماوراء امانات دیگر است، به او سپرده و در قبال آن وظایفی تعیین نموده که باید بر طبق آن عمل کند و الا در پیشگاه الهی مسؤولیت بزرگی دارد.
حضرت سجاد علیه‌السلام در مورد عالم ربانی می‌فرماید: حق رعیت به علم تو این است که باید بدانی خداوند تبارک و تعالی ترا برای آنان قیم و سرپرست قرار داده و این گنجینه علم و حکمت را برای تو به امانت سپرده است، تو موظف هستی که از این گنجینه به نیازمندان خدمت کنی و به آنها رسیدگی نمایی.
هرگاه عالم ربانی در قبال این امانت الهی به وظایف خود عمل نماید و از این گنجینه به نیازمندان رسیدگی و به اسلام و اسلامیان خدمت کند، او برای مولای خود یک گنجینه‌دار امین و خیرخواه است. امّا هرگاه بر طبق وظایف عمل ننموده و مردم را بهره‌مند نسازد و به نیازمندان رسیدگی و خدمت نکند، او بر مولای خود خزانه‌داری خائن است.
بنابراین عالمی که نخواهد دیگران را از آن گنجینه اعطایی خداوند بهره‌مند سازد، در حقیقت او جاهل است نه عالم! متأسفانه بسیاری چنین کردند و خواستند که فقط خود از علم بهره‌مند باشند، آنان در ردیف بخیلان به شمار می‌روند و در روایت آمده که سخّی جاهل، بهتر است از عالم بخیل.
اگر از عالم ربّانی سهو و نسیان و یا خطایی سرزند، وقتی مورد نصیحت بی‌غرضانه فردی یا عالمی قرار گیرد، از آن استقبال و تشکر می‌نماید و خدا را شاکر است که چنین نعمت عظمی نصیب او شده که به توفیق الهی موفق به درک خطای خود گردیده است.
عالمانی که از پند و اندرز دیگران، ناراحت و آزرده خاطر می‌گردند، در حقیقت جاهلانند. کسانی که درصددند افراد فاقد اهلیت را از علم و حکمت برخوردار سازند، آنان نیز در جرگه علمای واقعی محسوب نمی‌شوند. آری عالمی که تحصیل و تعلیم و تعلم او برای خودنمایی و خودخواهی باشد، او عالم واقعی و الهی نیست.
بزرگان کمال دقت و مراقبت را دارند که از آنان به توفیق الهی خطا و اشتباهی صادر نشود مگر این که خدا بخواهد. البته این مشیت حق تعالی در ردیف ممکنات است واگر زمانی اشتباهی صورت گیرد، شعار بزرگان درخواست عفو و گذشت است. آنان به قدری دلباخته جمال و کمال حق هستند که در مقام استماع کلام حقه، تمام علومی را که اخذ کرده‌اند، به دیار نسیان می‌سپارند و با کمال تواضع توجه تام به آن علم و حقیقت می‌نمایند.
حضرت رسول اکرم (ص) می‌فرماید عالم ربانی علایمی دارد: عالم ربانی همیشه واجبات خدا را به جا می‌آورد و یکی از فرایض مهم او علاوه بر بهره‌مندی خود از آن علم، برخوردار کردن دیگران است. عالم ربانی باید به قسمت خدا راضی شود و از محرمات اجتناب نماید. عالم ربانی با کسی که مصاحبت و مجاورت می‌کند، باید مصاحبت و مجاورت خود را نیک گرداند که اینها از علایم پرهیزگاری و تقوی است. چه، کسی که به واجبات الهی عمل کند، پرهیزکارترین مردم است و آن که از محرمات بپرهیزد، اورع مردم می‌باشد.
عالم ربانی کسی است که مردم از دست و زبان او آسوده و از شر او در امان باشند، کاری از او سر نمی‌زند که منتهی به ناراحتی دیگران شود. عالم ربانی راه ستمکاران نمی‌رود، او عادل است و در تمام امور خود عدالت را رعایت می‌کند. البته رعایت عدالت منوط به تفکر است، بدون تفکر اجرای عدالت ممکن نیست، از این‌رو عالم ربانی همواره قبل از انجام هر امری و قضاوتی تفکر می‌کند.
عالم ربانی تعلیم و تعلمش نه برای اشتهار که صرفاً به رضای حق است. اشتهار نیز دو قسم است: اشتهاری که منظور از آن خودخواهی و خودنمایی باشد، صفتی شیطانی است. امّا اگر نظر از اشتهار، ایجاد زمینه برای برخورداری دیگران از آن گنجینه علم و حکمت و هدایت آنان باشد، چنین اشتهار صفتی است از صفات الهیه.
عالم ربانی هم از ظواهر علم برخوردار است و هم از بواطن آن، چنین عالمی شایستگی دارد که مرجع ارشاد دیگران باشد. عالم ربانی، عالمی است که کثرت علم را موجب کثرت عقل نمی‌داند و غرض او از تحصیل، این نیست که خود را عاقل‌تر از سایرین به جامعه بنمایاند.
عالمی که فقط به کسب ظواهر علم پرداخته و از بواطن بی‌خبر است، او شایستگی هدایت و ارشاد را در جامعه بشریت ندارد. عالمی که کثرت علم ظاهری را موجب کثرت عقل بداند، جاهلی بیش نیست.
حضرت صادق (ع) می‌فرماید: بعضی از علماء علم خود را گنج می‌کنند و نمی‌خواهند که دیگران از علم ایشان منتفع باشند، چنین علماء در طبقه اول دوزخ هستند. پاره‌ای از علما تحمل شنیدن پند و اندرز دیگران را ندارند و ناراحت می‌شوند، لکن خود در مقام پند دادن سخت‌گیری می‌کنند، آنان نیز توان هدایت جامعه را ندارند. و نیز آن بزرگوار می‌فرماید: عده‌ای از علماء به عوض سالکین طریق حق، اغنیاء را برای تحصیل علم برمی‌گزینند و راهروان الهی را شایسته و اهل نمی‌دانند. بعضی از علما اخبار و احادیث یهود و نصاری و … و کسانی را که خارج از دین اسلامند، برای اشتهار و خودنمایی کسب می‌کنند. برخی علماء تنها ظواهر علم را اخذ کرده و از بواطن بی‌خبرند، اینان در طبقه ششم دوزخ جای دارند. آن طایفه از علماء که کثرت ظواهر علم را حمل بر کثرت عقل می‌نمایند، آنان در طبقه هفتم دوزخ هستند. چنین علمایی شیفته و فریفته مال و منال و مقامات ظاهری شده‌اند. آنان نمی‌دانند که ریاست و مال و مقام دنیا موقتی است و سرانجام مرگ گریبان آنها را خواهد گرفت. اگر مقام و منصب و سلطنت هزاران ساله هم داشته باشند، در ساعتی همه از دست آنان خواهد رفت.
حضرت نوح (ع) بعد از عمر طولانی از دنیا رفت. حضرت صادق (ع) می‌فرماید: حضرت نوح (ع) ۲۳۰۰ سال زندگی کرد، ۸۵۰ سال قبل از رسیدن به مقام نبوت، ۹۵۰ سال دوران پیغمبری قبل از طوفان که مردم را به سوی خدا دعوت نمود، و ۵۰۰ سال بعد از پیاده شدن از کشتی و دفع آبها از روی زمین مشغول آباد کردن شهرها شد.
امام صادق می‌فرماید که آن بزرگوار روزی در آفتاب نشسته بود که مردی رسید و به او سلام کرد. حضرت نوح (ع) پس از ردّ سلام او، فرمود برای چه آمده‌ای؟ عرض کرد، ای نوح! من قابض‌الارواح هستم، آمده‌ام تا روح ترا قبض نمایم. فرمود: ای قابض‌الارواح، مهلت ده تا از این آفتاب به آن سایه بروم، عرض کرد مهلت دادم. چون نوح از آفتاب به سایه رفت فرمود: ای عزرائیل! آنچه در دنیا بر من گذشت، مانند منتقل شدن من از آفتاب به سایه بود، اکنون آنچه مأموری انجام ده.
آری در این دنیای فانی و گذرا، عده‌ای شیفته و فریفته مال و منال و جاه و جلال و ریاست دنیایند. آنان غافل از تفکر در عاقبت و آخرت امور، راه ستمکاران می‌روند؛ تحصیل علم آنان برای کسب دنیا و مقامات آن است، در صورتی که تحصیل علم باید برای تقویت معنویات و ارشاد جامعه باشد.
علمی که وسیله ارشاد و هدایت مردم نباشد، علم محسوب نمی‌گردد. امام صادق(ع) می‌فرماید: روزی حضرت رسول اکرم (ص) وارد مسجد شد، دید عده کثیری دور مردی جمع شده‌اند، فرمود چه خبر است؟ گفتند آن مرد علّامه است. حضرت فرمود که علامه چیست؟ گفتند داناترین مردم نسبت به انساب عرب و اخبار و احادیث ایشان و اخبار جاهلیت و اشعار عرب است. حضرت فرمود: این علمی است که اگر کسی به آن آشنا نشود، ضرری به او نمی‌رسد و کسی هم که آن را بداند، سود معنوی ندارد.
در حقیقت علم، علم الهی است که بر سه قسم است:
اول ـ آیه محکمه که همان اصول دین و مذهب است.
دوم ـ فریضه عادله، یعنی واجب است هرکسی دارای جنود عقل باشد و تهی از جنود جهل، و از اخذ واجبْ اختیار کند حد وسط را بین افراط و تفریط.
سوم ـ سنت قائمه، یعنی انسان باید مسائل شرعی خود را فرا بگیرد، هم ظواهر و هم بواطن آن را.
عالم ربانی کسی است که دارای آیه محکمه، فریضه عادله و سنت قائمه باشد. چنین عالمی می‌داند که وظایف و تکالیف شرعی او چیست، لذا هرگز لغو و بیهوده نمی‌گوید. اما عالمی که تفکر او مقدم بر تکلم او نباشد، کلام او در ردیف لغویات و لهویات محسوب می‌گردد.
عالم ربانی سخن بی‌فایده نگوید و سخن خدایی را نیز به جا و به مورد ادا نماید. امام صادق (ع) می‌فرماید: عالم ربانی سخن بی‌فایده نمی‌گوید. سخنی که از لسان انسان جاری می‌شود یا فایده مادی دارد که اگر آن فایده به رضای حق باشد، در ردیف فواید معنوی است؛ و یا دارای فواید معنوی و اخروی است، و یا هم فایده معنوی دارد و هم فایده مادی، که اگر فایده مادی آن در جهت معنویات باشد، لطف الهی است. اما از سخنی که نه فایده مادی دارد و نه معنوی، باید اجتناب کرد.
افراد بسیاری سخن با فایده گفته‌اند لکن چون به جا و به مورد نبوده، نه تنها موجب تقویت معنویات نشده که بسا منتهی به ضرر اسلام شده است، لذا سخن حکمتی باید به جا باشد.
دیگر از تعالیم آن بزرگوار است که وقتی برادرت از تو غایب گردید، او را به بهترین ذکری یاد کن که دوست داری موقعی که از او غایب شدی، ترا یاد کند. عالم ربانی از کسی غیبت نمی‌کند مگر این که جایزالغیبه باشد. عالم ربانی اهل سخاوت است.
بهترین مردم در دنیا و عقبی عالم ربانی است و بعد از آن سخاوتمندانند، و شریرترین مردم در دنیا و عقبی، علمای بی‌عمل هستند و بعد از آنها بخیلانند.
احسان کنندگان یا ثروتمندند و یا تهیدست، البته ثروتمند احسان کند و تهیدستْ ایثار، خداوند تبارک و تعالی کسانی را که با وجود احتیاج ایثار می‌کنند، مدح می‌فرماید.
عالم ربانی عاشق مقام و منصب ظاهری نمی‌شود، به مال و منال جز به حد کفاف اعتنا نمی‌کند، به آنچه خدا قسمت کرده راضی است. اگر زمانی عالم ربانی و مرد الهی طالب مال و منال و یا منصب و مقامی شد، مسلماً به رضای حق می‌خواهد از این قدرت و مقام ظاهری، خدمات شایانی به جامعه اسلامی انجام دهد.
عالم ربانی را سه نشانه است: علم، حلم، خاموشی. البته خاموشی به جا و به مورد، زیرا خاموشی بی‌جا از گناهان کبیره است. عالم‌نما را نیز سه علامت است: اول ـ به نافرمانی با مافوق خود جدل کند. دوم ـ به زیردستان ستم نماید. سوم ـ به ستمکاران یاری رساند.
از علایم عالم ربانی این است که همیشه در مقام مباحثه و مجادله، با کلام و دلیل الهی مباحثه می‌کند تا با ادلّه و براهین الهیه حقیقتی را به اثبات رساند. امر شده به مجادله و نیز از آن نهی شده اما نه به طور مطلق، یعنی امر است به مجادله به جا و به مورد. از جمله پیشوایان الهی فرموده‌اند با دو کس جدل مکن: با سفیه و حلیم. البته مراد آن شخص حلیمی است که بر حق باشد. اگر با حلیم مجادله کنی بر تو غلبه نماید، و اگر با سفیه مجادله کنی، ترا خوار سازد. آری باید بدانیم محل مجادله کجاست و در کجا باید از آن اجتناب کرد، و در کجا مجادله واجب بوده و قصور از آن گناه است.
عالم ربانی باید با دقت موارد را ملاحظه نماید و امر است که مجادله‌اش به جا و با براهین الهیه باشد. «قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ»، «وَ لا تُجادِلُوا اَهْلَ الْکِتابِ اِلّا بِالَّتی هِیَ اَحْسَنُ»: با اهل کتاب مجادله نکنید مگر با آنچه که بهترین است، یعنی با براهین الهیه و ادله منطقیه مباحثه کنید.
«اُدْعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْـمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ» دعوت کن به راه پروردگارت با حکمت و موعظه حسنه «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ اَحْسَنُ» در اینجا امر است که مجادله باید به بهترین وجه انجام گیرد. بزرگان فرموده‌اند که مجادله با باطل، باید به وسیله حق باشد نه با باطل.
وقتی دو نفر با یکدیگر به مقام مجادله برمی‌آیند، ممکن است هر دو بر باطل باشند؛ مجادله باطل با باطل، موجب تقویت باطل است. قبل از مباحثه باید به شرایط آن واقف شد، بسا که افراد خودخواه با باطل مجادله کنند، غافل از این که نمی‌توان به وسیله باطل، باطل را از بین برد. با ضعف مراتب علمی، مجادله با اهل باطل، سبب ضایع کردن علم و تقویت باطل است. به شهادت تاریخ، از اول خلقت تا امروز همواره مردان الهی با اهل باطل مبارزه کرده‌اند، لکن مبارزه ایشان با باطل به وسیله حق بوده و توانسته‌اند باطل را محو نمایند.
امید است حقایق حقه الهی که از لسان عارفان و علمای ربانی جاری شده و به قلم حق به مقام تحریر می‌آید، وسیله انهدام باطل گردد.
یکی دیگر از خصوصیات عالم ربانی، رعایت دقت و احتیاط در قضاوت است. گرچه حقیقت و بطلان انسان از عمل او آشکار می‌گردد و عمل هر فردی معرف اوست، اما تشخیص کمیت و کیفیت عمل و صلاح و فساد آن، خود بابی از ابواب معرفت است.
هرکسی نمی‌تواند کیفیت درونی دیگران را تشخیص دهد، تشخیص دهنده باید اهل حقیقت باشد نه مجاز. در واقع فردی می‌تواند قضاوت کند یا به وسیله عمل کسی او را بشناسد که خود واجد شرایط باشد. لازمه شناخت و قضاوت عادلانه، برخورداری از تعالیم عالیه استاد الهی و شمول فضل و رحمت حق تعالی است که به مقامی برسد که دارای قدرت تشخیص و بصیرت گردد.
آری عالم ربانی کسی است که دارای عقل باطنی گشته و در حد کمال از حقایق بهره‌مند باشد. او همواره در حال اعتدال قلبی است و پستی و بلندی‌ها و موفقیت‌ها و عدم موفقیت‌های ظاهری و پاره‌ای حوادث و طوفان روزگار در او مؤثر نمی‌گردد و مغلوب احساسات نمی‌شود.
چنین عالمی اگر در رأس جماعت یا اجتماعی قرار گیرد، در آن موقعیت خطیر و حساس، کمال دقت و همت را بنماید که از او قصور و گناهی سرنزند. چه قصور و گناه او قابل قیاس با دیگران نیست تا آنجا که بزرگان فرموده‌اند فساد عالم، عالَمی را فاسد می‌گرداند.
از کلام حضرت مولی علی علیه‌السلام و از جمله از فرمان به مالک اشتر، چنین برمی‌آید که آن بزرگوار در وهله اول وظایف خود را تشریح نموده‌اند که رفتار حاکم و زمامدار با مردم چگونه باید باشد. اگر از آن مقام قصور و گناهی سربزند و مرتکب افراط و تفریطی شود، مسؤولیت سایر مسؤولین به عهده اوست. اگر می‌خواهد شخصی را به عنوان نماینده و حاکم بگمارد، باید وی را بیازماید و بعد از انجام تحقیقات و احراز شرایط لازم نصب کند و بر عملکرد او نظارت نماید. آن بزرگوار نظارت کامل بر والیان و مأموران خود داشتند و اگر از آنان کمترین تخلف و تخطی مشاهده می‌نمودند، توبیخ کرده و در صورت عدم اصلاح، او را از آن منصب خلع می‌نمودند.
عالم ربانی اگر به مقام قضاوت برآید، واقف است به احکام مقدس اسلام که قاضی حق ندارد با مجرم، خارج از حد اعتدال برخورد کند. اگر وقتی دشمن از در صلح درآید باید مورد احترام و پذیرایی واقع گردد و در صورتی که لازم باشد مکافات شود، باید به او اعلام گردد که برطبق احکام اسلام و قرآن با او رفتار خواهد شد.
اگر به قضاوت‌های حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) بنگریم، با وجود این که آن بزرگوار امام و قلب عالم امکان است و آن مظهر علم و قدرت الهی نیازی به شاهد ندارد، ولی موقعی که مجرم را به حضور ایشان می‌آورند، تحقیق می‌کند و شاهد می‌طلبد و اگر زمانی به چهار نفر نرسید، آن شهود دیگر را نیز توبیخ و تنبیه می‌کند تا امر الهی را اجرا نماید.
آری حاکم شرع ولو علم قطعی به مجرم بودن کسی داشته باشد، باز هم باید تحقیقات کند چه در این اقدام و تحقیق حکمت‌هایی نهفته است. بسا که مراتب امر و کیفیات و کمیاتی مخفی و پنهان، آشکار گردد؛ و یا امکان دارد که مجرم مطالبی را بازگو کند که از نتیجه آن اکثر مردم فیض‌یاب شوند.
بنابراین عالم ربانی، عالمی است دقیق و دارای تفکر و عقل سلیم، که به حرف کسی از جایش نلغزد و برای حفظ مقام به دیگری تهمت نزند. او هرگز نگران این نیست که اگر از حق طرفداری کند، به مقام و موقعیتش صدمه‌ای وارد گردد. در مقام اجرای عدالت، تفاوت و تبعیضی بین بندگان خدا قایل نگردد، چه غلام حبشی باشد و چه سید قرشی، چه خویش باشد و چه بیگانه، او مظهر عدل و داد الهی است.
الهی ما مقرّ و معترفیم که علی نتوانیم شد، ولی از تو خواستاریم که به احترام ایشان به ما هم این منصب عدالت را کرامت فرمایی تا این مقام الهی در ما نیز متجلی شود، و بلکه به توفیق تو به سبب ارشاد ما در دیگران نیز متجلی گردد.


پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.