انوار الهی درتشکر 2009/05/17
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد سوم
انوار الهی در تشکر
یکی دیگر از ابعاد تشکر و سپاسگزاری، بعد نورانیت معنوی و باطنی آن است.در تشکر واقعی سه نور معنوی مشاهده میگردد:
نور اول ـ نور فردی است که از او تشکر میکنند. البته نه تشکری به عنوان تشویق، بلکه تشکر در قبال انجام عملی ظاهری یا باطنی. در حقیقت، تشکر از کسی در قبال انجام وظیفه الهی است که او صرفاً به رضای حق، موفق به انجام آن شده است. اما عملی که ظاهراً الهی و باطناً به رضای خلق باشد، نیمی بهر حق و نیمی به رضای مردم، شایسته تشکر نیست. عملی ظاهراً و باطناً الهی است که خالص باشد، چنین عملی نورانی بوده و فرد عامل آن، نوری از انوار الهی است و سزاوار سپاس و تشکر.
نور دوم ـ نور کسی است که تشکر میکند. همان طور که عمل کاملاً خالص، نورانی است، تشکر از روی اخلاص و باطنی نیز نوری از انوار الهی است. این مقام نصیب هر کسی نگردد، چه فردی میتواند نورانیت عمل الهی را مشاهده نماید که خود نورانی و واجد شرایط باشد. چنین تشکری عمل الهی است که به خاطر حق انجام میگیرد. چون رضایت، انواع و مراتب دارد لذا هرچه مراتب اخلاص عمل بالاتر، جلوات الهی در آن و در تشکر فرد شاکر، عالیتر.
نور سوم ـ نور منعم ازلی است. وقتی فردی موفق به انجام عمل الهی گشته و فرد دیگری به توفیق حق، آن نور را مشاهده و با اخلاص از او تشکر میکند، این نعم عظمیاز منشأ و منبعی نورانی به این دو اعطاء میگردد که عبارت است از نور حق، که انوار دوگانه مذکور نیز از آن منشعب میشود.
در واقع علم تشکر در کتاب حکمت، مبحثی نورانی است. این کجا و آن تشکر ورد زبان اکثر مردم کجا؟!
البته کسی که موفق به انجام عمل الهی خالص میگردد، هیچ گاه در انتظار تشکر مردم نیست، زیرا چنین انتظاری مباینت با اخلاص داشته، شایسته تشکر نیست مگر یک نوع انتظار خاص رحمانی.
عارفی که در مطالب حکمتی سیر کرده و به رضای حق به ارشاد مردم میپردازد، او در مرتبهای در انتظار تشکر آنان است. البته نه تشکر لفظی و لسانی، بلکه تشکری که حروف به آن راه نمییابد. چه، هم تشکر انواع و اقسام دارد و هم استماع تشکر به طرق گوناگون است. همین که عارف الهی در مییابد که کلام حکمتی او در دلها مؤثر گشته، او به دیده دل نور تشکر را مشاهده و به سمع دل آن را میشنود. علاوه بر این او در انتظار تشکر دیگری است، تشکر خالق رحمان که آیا عمل او در پیشگاه الهی مقبولواقع شده یا نه؟ غیر از این دو، سایر انتظارات رحمانی نبوده، شیطانی است.
قلوب پاک و مصفا در آرزوی توفیق انجام عمل خیری هستند که مورد رضایت کامل حق و شایسته تشکر از او باشد. بزرگان در انتظار تشکر مردم نیستند، اما در قبال استفاده از کلام حکمتی و ارشاد الهی آنان، مسلماً وظایفی بر دیگران است و الاّ نیل به سعادت امکانپذیر نیست. از جمله فرایض دینی، تشکر است تا بدانجا که پیشوایان دین فرمودهاند «مَنْ لَمْ یَشْکُرِ النّاسَ لَمْ یَشْکُرِ اللهَ».
امتیاز انسان به میزان کمالات اوست و انسانهای کامل که در اخلاق حسنه و فضایل حمیده سرآمد زمان خود هستند، شاکرین واقعی میباشند، لکن دیده میباید که آنان را بشناسد. حصول مقام روحانی برای کاملین در اثر عبودیت است، عبودیتی که مظهر مقام ربوبیت یعنی متصف شدن به صفات الهی است و باید این عبودیت را از آنان فراگرفت.
عبودیت یا بندگی مقامیاست که نصیب هرکسی نشود. کسی که خواهان این منصب والاست، باید دارای شرایطی باشد که از جمله آنها، اعراض از دنیاست. البته مراد از آن نه به کلی دست شستن از دنیا که مقصود، ترک لذات این عاریت سرا و برهنه شدن از هوی و هوس و خودپرستی است؛ زیرا عبودیت با منیت و رذایل اخلاقی سازگار نیست.
کسی که میخواهد به عالم انسانیت گام نهد، باید از مرحله حیوانیت دور شود و زنجیر شهوت حیوانی و آمال و مشتهیات نفسانی را از پای عقل بیرون آورد تا بتواند مراحل عالم سعادت را بپیماید. کسی میتواند اولیاء الهی را بشناسد که از آن گرفتاریها رهایی یابد، دل خود را صیقلی کند تا موانع ظلمانیه معدوم و تجرد روحانی او را حاصل آید، والاّ شناخت او ظاهری است نه باطنی.
توفیق شناخت مردان الهی نصیب اهل تقوی است، چه تقوی اصل و سرآمد تمام صفات الهی است و سایر فضایل فرع آن میباشد. کسانی میتوانند مانند مردان الهی به مقام والای بندگی رسند که مراحل عالم تکامل را پیموده و به اعلی درجه قرب نایل شده باشند.
تابش نور معرفت بر دل، به میزان شکرگزاری در قبال نعمت هدایت و هادیان الهی است. حصول تقوای واقعی و شدت اشتعال شعله عشق در اثر تابش نور معرفت بر دل است. اگر این نور بر دلی بتابد، چنان غرق مطالعه اوصاف جلال و جمال هادیانحق شود که خود را مستغرق در دریای مواج نور الهی بیند. چنین فردی میتواند حضرات اولیاء و مردان الهی را بشناسد. آری اگرچه خداشناسی فطری است، ولی کمال معرفت حق، به وسیله حضرات اولیاء امکانپذیر است.
بدا بر حال کسانی که سالیان متمادی در محضر بزرگان باشند، لکن او را نشناسند. چنان که عده کثیری حضرت مولای متقیان را نشناخته و مدام قلب مقدس آن بزرگوار را جریحه دار میکردند. زبان حال عارف کامل، لسان آن مولی (ع) است که میفرمود:
ای تبهکاران! شما به تظاهر پدیدههای دین، حقیقت مرا مستور کردید. روش ظاهری شما، حقیقت مرا پنهان نمود لکن صدق نیت من، حقیقت شما را بر من روشن ساخت. گرچه شما مرا نمیشناسید، ولی من شما را چنان که هستید میشناسم. من بر سر راه روشن حق که از میان جادههای تاریک ضلالت کشیده شده، نگهبانی شما را به عهده دارم. ولی شما از جادههای گمراهی به یکدیگر میپیوندید، بدون آن که راهنمایی داشته باشید. چاههایی میکنید که به آب رسید و سیراب گردید، لکن هرچه بیشتر میکنید به آب نمیرسید. اینک وقت آن فرا رسیده که مشکلات و رموز را صراحتاً به زبان آورم که اگر تخلف کنید، رأی روشن از شما گریزان شود! در این صورت آیا میدانید عاقبت امر شما چگونه خواهد بود؟
الهی گناهان بیشمار ما را وادار کرده چنگ به دامن رحمت تو زنیم و حبیب ترا به درگاهت شفیع آوریم. الهی ترا به جان حبیب خود ما و همه مؤمنین و مؤمنات را بیامرز. کمال شفای دردمندان جسمیو روحی را از تو خواستاریم. الهی ما را از در رحمت خود مقضی المرام به راه انداز.
الهی مقر و معترفیم که از فرمان تو سرپیچی نمودهایم، عهد کردهایم و اتصالاً عهد خود را شکستهایم. به توفیق تو دیگر عهدمان را نمیشکنیم، ما را بیامرز و به لباس تقوی ملبس فرما، لباس عصیان را از تن ما برکن. الهی گناهان هرچه بزرگ باشد، بالاخره متناهی است، به این گناهان بزرگ متناهی ما منگر، به رحمت لایتناهی خود بنگر.
الهی ما را آن شایستگی نیست که این حاجت را از تو بطلبیم، ولی به خاطر حبیبت ما را از شراب طهور عشق سرمست گردان، به انوار معرفت خود دلهای ما را منور گردان. الهی لذت عبادات و طاعات و حلاوت مناجات را بر ما بچشان. الهی حب دنیا را از دل ما برکن، چنان که با خاصان خود چنین کردی.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.