شکر ، تجلی رضا 2009/05/13
بیان شده توسط استاد علی الله وردیخانی
کتاب: کعبه جانان - جلد سوم
شکر، تجلی رضا
دین را مقامات بسیاری است، ولی بزرگان دو قسم آن را از همه مهمتر شمردهاند:
مقامات اول یا مقدمات، مقاماتی هستند که به نفس خود مقصود نیستند مثل توبه، خوف، صبر، زهد، فقر، محاسبه و مانند اینها. این مقامات، مقدمات و وسایلند برای انجام اموری که ورای آنهاست.
مقامات دوم یا نهایات، مقاماتی هستند که به نفس خود مقصودند مانند عشق، محبت، رضا، توحید، توکل و مانند اینها. این مقامات در دار بقاء جاودانی است و هرگزانقطاعی بر آنها راه نخواهد یافت.
بر اساس تعالیم عالیه الهیه، حمد و سپاس باری تعالی نیز در ردیف مقامات نهایی است «اَلْحَمْدُ للهِ الَّذی صَدَقَنا وَعْدَهُ»: حمد خدایی راست که وعدهاش را بر ما راست گردانید. خدای تبارک و تعالی حمد حقیقی را در ردیف اذکار خود به شمار آورده و قرین شکر نموده «فَاذْکُرُونی اَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُولی وَ لا تَکْفُرُونِ».
شأن و مقام حامدین الهی در پیشگاه حق، بسی والا و ارجمند است. فردا در آن عرصه عظمیو انجمن کبری که ایوان کبریا برکشند و بساط عظمت بگسترانند، منادی ندا کند حامدین حقیقی برخیزند و به سوی سعادت ابدی رهسپار گردند. در میان عده انبوه و کثیر و بیشمار، عدهای بر میخیزند. ایشان کسانی هستند که حمد و سپاس خدا را توأم با عمل خالص به جای آوردهاند. آن علائمیکه درباره کاملین و واصلین است، درباره حامدین حقیقی نیز صادق است.
شکر به معنی و مفهوم حقیقی خود یکی از کلمات مقدس دینی است. توصیه و تأکید خدای تبارک و تعالی و سفراء کبار او اتصالاً به سپاسگزاری است، تا آنجا که بزرگان دین شکر را از صفات ارزنده نفس معرفی فرمودهاند.
شکر وسیله جذبه و کشش از ناحیه بنده به سوی معبود است. شکر معیار ارزش و بزرگواری نفس است. شکر موجب افزونی نعم و الطاف الهی است. شکر معیار کمالات نفسانی است، لکن تنها عده قلیلی شاکر و سپاسگزارند.
ظاهراً شاکرین کثیرند، لکن باطناً چه قلیلاند آنان که غافل نبوده و از حقیقت شکر بهرهمندند، این است که خدای تبارک و تعالی میفرماید «وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ». اگر در جامعهای قدردانی و تشکر حقیقتاً رایج گردد، در این صورت تحولی عظیم در آن جامعه ایجاد میشود.
هر نعمتی که به انسان رسد باید آثار آن عنایت در وجودش نمایان گردد، این توصیه بالاخص به راهروان طریق حق و عارفان الهی است. عارف کسی است که آثار نعمتها و عنایات الهی در او نمایان شود. گرچه امر به شکر ظاهری و باطنی است، ولی نه قدردانی و شکرگزاری حقیقی منحصر به لفظ و کلمات تشکرآمیز است، و نه سپاسگزاری لفظی و ظاهری در حد اعلی مقبول درگاه احدیت است. حمد و شکر حقیقی آن است که نعمت الهی به رضای حق و در راه حق صرف شود و آثار آن در انسان ظاهر گردد.بنابراین بالاترین شکر، استعمال نعمت الهی در محل آن است. چنین شکری سبب افزایش نعمتهای ظاهری و باطنی است و حق تعالی خود متضمن آن است. نکته باریک آن که سالک باید به مقام تفکر برآید و دریابد که اعطای هر نعمت، بر مراتب مسؤولیت و وظایف و تکالیف او میافزاید.
شکر مراحل و مراتب و کیفیت دارد. اگر مردم در قبال نعمتها به مقام تشکر و سپاسگزاری از منعم ازلی برنیایند، مرتکب ناسپاسی میگردند. کفران نعمت سبب کاهش مراتب و یا سلب آن و بلکه ضلالت است. از اینرو سالک باید به مقام محاسبه برآید که در قبال نعمتهای بیشمار الهی تا چه حد شاکر و قدردان است.
در بین نعم اعطائی، برترین آنها نعمت عظمای هدایت وهادیان الهی است و سپاسگزاری از آن اوجب واجبات است. سالک باید منصفانه به مقام تفکر و سنجش برآید و دریابد که به چه میزان در قبال آن سپاسگزار است.
ایمان واقعی در شکر متجلی است، بنگریم به مناجات حضرت سجاد (ع) که: ای خدای رحمان، من چگونه میتوانم در مقابل نعمتهایت شکر ترا به جای آرم، بالاخص در برابر نعمت هدایت که راه حق را به من نمودی؟ و حال آن که توفیق شکر این نعمت که خود نعمتی عظیم است، مستلزم شکر دیگری است و لذا شکر به تسلسل انجامد و آن را حد و نهایتی نباشد، پس کیست که بتواند از عهده حتی شکر یک نعمت تو برآید؟!
در جای دیگر فرماید: ای خدای من به عزت و جلال و بزرگواریت سوگند از روزی که فطرتم را ابداع فرمودی تا مادام که خداوندیت پایدار و برقرار است، اگر در هر چشم بر هم زدن به اندازه همه آفریدگان شکر تو نمایم، باز نتوانستهام شکر یکی از نعمتهای ترا بجا آرم.
توصیه به شکر نعمت والای هدایت و توجه به آثار آن، تعلیم زیبایی است برای بیداری قلوب از خواب غفلت که در اکثر ادعیه و زیارات حضرات معصومین علیهم السلام ملاحظه میشود.
هر اندازه بنده در قبال نعمت هدایت و هادی الهی شاکر باشد، به همان اندازه نور حکمت و علوم و معارف الهی در دلش متجلی میگردد. چنین قدردانی و سپاسگزاری موجب افزونی پاکی دل و افزایش اسرار الهی در دل میگردد و مقام انسان را از فرشتگان بالاتر میبرد.
شکر را لذت و حلاوتی ماوراء سایر حظوظ است و برای عارفان حقیقی، هیچلذتی بالاتر از لذت شکر نیست. کسی که در طریق نیل به مقام لاهوتی، طعم معرفت به خدا و شکر به درگاه او را نچشیده، او چگونه میتواند مزه و طعم زندگی حقیقی را بچشد؟!
ایمان واقعی در شکر متجلی است و کسی که شاکر نیست، نه دل دارد و نه زندگی. دلی که شاکر نیست، سنگی فاقد روح را مانَد که کور و مرده است و حق را نمیبیند. خدای تبارک و تعالی درباره چنین افرادی میفرماید: آیا در روی زمین سیر نمیکنند که بینش پیدا کنند و گوشهای آنان به حقیقت شنوا گردد؟ دیدگان ظاهری کور نیستند لکن دیدگان باطنی کور است که حق را نمیبینند و مردان الهی را نمیشناسند، چنان که افراد کثیری از هم عصران حضرات انبیاء و سفراء الهی، آنان را نشناختند و به شقاوت ابدی مبتلا شدند.
تجلی نور حق در دلهایی است که در قبال نعم الهی و به خصوص نعمت هدایت شاکر و سپاسگزارند. چنین شکری افضل اعمال بوده و ترکیبی از علم و حال و عمل است. آری شکرگزار واقعی دارای علم و حال و عمل الهی است.
کسی که شکرگزاری او ظاهری است، فاقد این سه منصب الهی است و در قبال نعمت، نه علم دارد و نه حال و نه عمل. علم الهی موجب ایجاد حال است، باید آن علم را از محضر مقدسهادیان الهی فرا گرفت. بدون این فراگیری، شناخت حقیقی نعم و خصوصاً نعمت هدایت وهادیان حق، ممکن نیست. شناخت این نعمتهای والا موجد نشاطی است و این نشاط یا حال الهی، سبب قیام و اقدام به خواستههای محبوب ازلی میگردد. توضیح و تشریح کیفیت این علم و این حال و عمل در توان انسانهای کامل، علمای ربانی وهادیان حق است. اگر کسی دارای آن شرایط و علائم شود، سلام و درود خدا و محبوبین او را به سمع دل دریافت کند و فتح و نصرت الهی او را دریابد.
«اِذا جاءَ نَصْرُ اللهِ وَالْفَتْحُ» این نصر اشارت است بر نصرت به سپاه نفس، و فتح اشارت است بر گشاد شهرستان بشریت به سپاه حقیقت. این نصرت در خزینه حکمت است و مفتاح این فتح در خزینه مشیت، تا دست هر نامحرمی بدو نرسد. دستی که به این مفتاح میرسد، دست سعادت است، دستی که ساعد آن از ایمان، بازو از توحید، انگشتان از معرفت، این دست به هر کجا کشیده شود این معنی متجلی گردد «جاءَ نَصْرُ اللهِ وَالْفَتْحُ». این دست در سراپرده عنایت متواری است تا کی بیرون آید و دست بر که نهد.
این سعادت نصیب شاکرین الهی است. شاکر کسی است که نعمتهای الهی رادر راه خدا بکار برد؛ هم خویشتن از این نعمتها برخوردار شود، هم دیگران را بهرهمند سازد؛ این است زینت زبانها.
زینت زبانها به ثنای او، بهای دلها به هوای او، سرور ارواح به لقای او، معالم تفرید به رایات او، انبساط اسرار به رضای او، شواهد حقیقت به اشارات او و معاهد حقیقت به بشارات او.
پینگ و دیدگاه ها هر دو بسته شده اند.